این گفتوگوها اگرچه با تأکید بر محرمانه بودن انجام میشود، اما بازتاب گسترده در رسانههای جهان داشته و بهعنوان یکی از تحولات مهم ژیوپولتیکی غرب آسیا مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله تلاش شدهاست تا با نگاهی تحلیلی، ابعاد مختلف این مذاکرات، علل و انگیزهها، قدرت چانهزنی ایران، و تأثیر آن بر منطقه، بهویژه افغانستان بررسی شود.
تجربههای تلخ گذشته؛ چرا خوشبینی در مذاکرات نباید زودهنگام باشد؟
جمهوری اسلامی ایران در طول چهار دهۀ گذشته، بارها تجربه مذاکره با ایالات متحده امریکا را داشته است. آخرین نمونه آن توافق برجام در سال ۲۰۱۵ بود که پس از مذاکرات فشرده و پرهزینه، به نتیجه رسید اما با خروج یکجانبه امریکا در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ عملاً بیاثر شد.
این تجربه، نشان داد که امریکا بهراحتی از توافقات بینالمللی خارج میشود، حتی اگر این توافقنامهها با حمایت شورای امنیت سازمان ملل نیز به تصویب رسیده باشند. بر همین اساس، مقامات ایرانی و بسیاری از نخبگان سیاسی در کشور، نسبت به هرگونه خوشبینی افراطی در قبال مذاکرات جدید هشدار دادهاند.
از سوی دیگر، در مذاکرات جدید هیچ تضمین الزامآوری برای عدم تکرار بدعهدیهای پیشین از سوی واشنگتن وجود ندارد. حتی رسانههای امریکایی نیز اعتراف دارند که ساختار سیاسی امریکا، بهویژه در آستانه انتخابات، بر تصمیمگیریهای استراتژیک این کشور سایه افکنده است.
امریکا تحت فشار، ایران با استراتژی منطقهای وارد شده است
دولت دونالد ترامپ در حالی وارد این دور از گفتوگوها شده که تحت فشار شدید داخلی و خارجی قرار دارد. از یکسو، فشار دموکراتها و فعالان اجتماعی در امریکا برای تجدید سیاستهای تهاجمی این کشور در غرب آسیا، و از سوی دیگر، بحرانهای جهانی مانند اوکراین، تایوان، و جنگ غزه فضای پرتنشی برای امریکا ایجاد کرده است.
برخلاف امریکا، ایران بدون فشار فوری وارد مذاکرات شده است. سیاست «نگاه به شرق»، گسترش همکاری با چین و روسیه، عضویت در سازمان همکاری شانگهای و بریکس، و افزایش تعاملات با همسایگان، موقعیت تهران را نسبت به گذشته تقویت کرده است. این تفاوت موضع، به معنای قدرت مانور بالاتر ایران در مذاکرات است.
ایران با احتیاط گام برداشته و شروطی روشن و مبتنی بر منافع ملی مطرح کرده است: لغو تحریمها، تضمین اجرایی برای توافق جدید، و حفظ دستاوردهای هستهای. در واقع، تهران تلاش دارد مذاکرات را به مسیری ببرد که نه صرفاً رفع تنش، بلکه تأمین منافع اقتصادی و استراتژیک را نیز در پی داشته باشد.
مؤلفههای قدرت ایران در برابر فشار تبلیغاتی غرب
رسانههای غربی و رسانههای معاند منطقه، همواره کوشیدهاند تا ایران را در موضع ضعف نشان دهند. از جمله تلاش برای القای اختلافات داخلی، تضعیف دولت، سیاهنمایی وضعیت اقتصادی و ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت. اما واقعیت این است که ایران طی سالهای اخیر توانسته ساختار خود را تقویت کند و در برابر فشارها مقاومت نماید.
توان بازدارندگی نظامی ایران، انسجام در سیاست خارجی، و بهرهگیری هوشمندانه از ائتلافهای منطقهای، همگی عناصر مهمی از قدرت نرم و سخت جمهوری اسلامی ایران بهشمار میروند. این عوامل، موقعیت ایران را در مذاکرات تثبیت کرده و توازن در چانهزنی را ایجاد کرده است.
همچنین، برخلاف ادعای رسانههای غربی، دولت ایران موفق شده است با مهار نوسانات داخلی، مدیریت بحرانهای اقتصادی و حفظ مشارکت مردمی، ثبات نسبی را در کشور برقرار کند. این موارد نشان میدهند که ایران با دست پُر وارد گفتوگوها شده است، نه با اضطرار یا ضعف.
ایران و راهبرد چندجانبهگرایی
یکی از تفاوتهای مهم این دور از مذاکرات با مذاکرات قبلی، در نوع نگرش ایران به ساختار نظام بینالملل است. ایران دیگر تنها امریکا یا اروپا را در اولویت نمیبیند. در عوض، با تقویت روابط با روسیه، چین، هند و کشورهای آسیای میانه، سیاست خارجی چندمحوره را دنبال میکند.
همچنین، عضویت در سازمانهایی چون شانگهای و بریکس، عملاً موقعیت ایران را در قالبهای چندجانبه تقویت کرده است. این عضویتها به ایران امکان داده که در کنار غولهای اقتصادی و نظامی دنیا، از موضع برابر و با کارتهای متنوع در تعاملات بینالمللی ظاهر شود.
افزون بر آن، تهران تعاملات اقتصادی و ترانزیتی خود را با کشورهای منطقه گسترش داده و اکنون پروژههایی نظیر راهآهن شرق، کریدور شمال-جنوب و اتصال بندر چابهار به آسیای مرکزی، جایگزینهایی مؤثر برای تمرکز یکجانبه بر غرب تلقی میشوند.
پیآمد مذاکرات برای منطقه و افغانستان
یکی از مهمترین حوزههایی که از کاهش تنش میان ایران و امریکا سود میبرد، افغانستان است. ایران یکی از بازیگران اصلی اقتصادی در افغانستان بوده و در صورت کاهش تحریمها، میتواند سرمایهگذاری و تجارت خود را در کشور ما افزایش دهد.
از سوی دیگر، ثبات در روابط تهران و واشنگتن میتواند بر امنیت منطقه تأثیر بگذارد. کاهش تنش در خلیج فارس و مرزهای شرقی ایران، سبب ثبات در آسیای میانه و تسهیل همکاریهای اقتصادی و امنیتی میشود. در چنین شرایطی، کابل نیز میتواند از پروژههای منطقهای بهرهمند شود.
افزون بر این، بازگشت ایران به تعاملات گسترده بینالمللی، فرصتهایی تازه برای همکاری اقتصادی، انتقال انرژی، تجارت ترانزیتی و جذب سرمایهگذاری در افغانستان فراهم میآورد. رسانهها و نهادهای سیاسی در کشور باید این فضا را به دقت زیر نظر داشته باشند.
سخن پایانی:
با در نظر گرفتن تمامی ابعاد، میتوان گفت که مذاکرات ایران و امریکا در عمان، فرصتی تازه برای کاهش تنشها است، اما شرط موفقیت آن، برخورد واقعبینانه، تأمین منافع ملی و پرهیز از اعتماد زودهنگام است. جمهوری اسلامی ایران با تجربه و اقتدار وارد این مسیر شده و تلاش میکند بهجای یک توافق زودگذر، به یک راهحل پایدار دست یابد.
مردم منطقه، بهویژه در کشور ما افغانستان، باید بدانند که این مذاکرات نه پایان راه است و نه معجزه، بلکه بخشی از روندی پیچیده و طولانی در نظام بینالملل است که با صبر، تدبیر و قدرت پیش میرود.
سیدحسن حسینی