حج و رفتن به زیارت خانهی خدا (ج) یک فریضه و رفتن به عتبات عالیات و زیارت مراقد شریفه اولیاء الهی، یک امر استحبابی و سنت است. چنانچه میدانیم استطاعت، شرط حج واجب است و هر زمان، شخصی مستطیع شده باشد، باید این فریضه الهی را انجام بدهد. برخلاف رفتن به عتبات عالیات، که استطاعت جزء شروط شرعی آن نیست و هر زمان شخصی بخواهد، حتی اگر استطاعت مالی و ... هم نداشته باشد و حتی با پول قرض و امثال آن، می تواند به زیارت مراقد مشرفه ائمه و اولیای الهی مشرف شود. پس اصل رفتن به حج و به سوریه و عراق و ایران به قصد زیارت عتبات عالیاتی چون نجف اشرف، کربلای معلا و کاظمین و ... نهتنها هیچ مانعی ندارد که بینهایت نیکو، پسندیده و در صورت وجوب- نسبت به حج و سفر نذری عتبات عالیات- لازم و ضروری نیز است. اما این نیت، انگیزه و هدف انسانها و چگونگی رفت و برگشت آنان و مصارف گزاف و اسرافهای بیجا و پس از بازگشت حجاج، کربلاییها و زوار محترم است که آنان را زیر سوال برده و ملامت خلق خدا میکند!
در این شکی نیست که توفیق پیدا کردن برای ادای فریضه حج و همچنین زیارت عتبات عالیات، انسان مؤمن و متدین را دچار شور و شوق و شعف میکند و صد البته که این شادمانی و سرور درونی باید به نوعی بروز داده شده و انسان حاجی و کربلایی و زائر باید مومنان دیگر را نیز در شادی خودش شریک بسازد. اما آیا راه این اظهار شادمانی و شریک ساختن دیگران در خوشیهای خویش، فقط به همین منحصر میشود که دیگهای دهگانه و بیستگانه برنج و قورمه بار شود و به تعدادی از اقوام و خویشان که وضع مالی عالی، خوب و یا متوسطی دارند، غذاهای خوشمزه و مقوی بدهیم؟! آیا راه دیگری وجود ندارد که با پیمودن آن، هم رضایت خداوند متعال و خشنودی امام علی (ع)، امام حسین (ع) و امام رضا (ع) را بدست بیاوریم و با مبالغ هنگفت و گزافی که خرج بار کردن دیگهای بزرگ غذا میشود، چشم و دل دهها انسان مستمند و فقیر را روشن و شاد کنیم؟
در جامعهای که بیشتر مردم آن به نان شب و روز خویش محتاجند و بسیاری از خانوادهها در همین فصل سرد و طاقت فرسای زمستان، پول خرید نیم خروار چوب را ندارند، خرج کردن پولهای گزاف و انداختن دسترخوانهای رنگین، به جز خود نشان دادن و پول و دارایی خویش را بر رخ ضعیفان و فقیران کشیدن، چه معنی و مفهومی می تواند داشته باشد؟! من اگر حج و یا کربلا رفتهام و در واقع خداوند کریم این توفیق را به من و یا شما داده تا حاجی و یا کربلایی شویم، این شکرانگی دارد و شکرانگی هم به این است که حتیالامکان، دوروبر گناه و معصیت نرویم و تا می توانیم به خداوند و خشنودی او (ج) نزدیک شویم، خمس مال خویش را بدهیم، زکات آن را بپردازیم اگر به حد نصاب رسیده است. در راه خدا (ج) و برای خشنودی او انفاق بکنیم و دست انسانهای مستحق و ضعیف را بگیریم. باید اهم و مهم کنیم؛ آیا غذا دادن تعدادی از مردم که دستشان همواره به دهنشان میرسد مهم است و صواب دارد و یا انفاق برای کسانیکه حتی مزه بسیاری از غذاهای خوب و خوشمزه از یادشان رفته است؟!
انصافا آیا با همان چوبهایی که در دیگدانها آتش میشود، نمی توان لااقل هیزم زمستان چندین خانواده مستمند را تهیه کرد و آیا با پولهایی که خرج برنج و روغن و میوه و نوشابه و غیره و غیره میشود، نمیشود برای تمامی فقیران و ناداران افغانستان، غذا و لباس و هیزم و غیره تهیه کرد؟ میشود! حتما میشود؛ اما مشروط بر آنکه ما مسلمانها چشم ایمان و ترحم خویش را باز کنیم و یک مقداری از منیتها، کبرها، غرورها، سیالیها و چشم همچشمیهای ناروا و ظالمانه، پرهیز کنیم.
واقعیت آنست که دین و گزینههای دینی د رجوامع اسلامی، و به خصوص در جامعهی فعلی افغانستان، رنگ باخته است. مردم به جای اهتمام به امور دینی و مذهبی، بیشتر به سمت و سوی مظاهر منحط و بی ارزش فرهنگ غرب متمایل شدهاند. فقر و تنگدستی عامل دیگری است که ملت افغانستان را به سمت لاقیدی و بی بندوباری نسبت به گزینههای دینی سوق میدهد. نمونه برجسته این بیاعتنایی نسبت به تعالیم و احکام دینی را میتوان در شیوع و کثرت خرید و فروش اشیاء نجس و حرام در بسیاری از مغازههای پایتخت و ولایات کشور مشاهده نمود! به هر حال، اوضاع آشفته در میان مسلمانان کشور، توجه و اهتمام بیش و افزونتر علماء و امراء کشور را میطلبد تا با ارائه یک راهکار موثر و مفید، ملت مؤمن افغانستان را از فرو افتادن در دام رسومات و گرایشات غیر معقول و غیر ضروری، برحذر بدارد.
سخن سردبیر روزنامه انصاف
در این شکی نیست که توفیق پیدا کردن برای ادای فریضه حج و همچنین زیارت عتبات عالیات، انسان مؤمن و متدین را دچار شور و شوق و شعف میکند و صد البته که این شادمانی و سرور درونی باید به نوعی بروز داده شده و انسان حاجی و کربلایی و زائر باید مومنان دیگر را نیز در شادی خودش شریک بسازد. اما آیا راه این اظهار شادمانی و شریک ساختن دیگران در خوشیهای خویش، فقط به همین منحصر میشود که دیگهای دهگانه و بیستگانه برنج و قورمه بار شود و به تعدادی از اقوام و خویشان که وضع مالی عالی، خوب و یا متوسطی دارند، غذاهای خوشمزه و مقوی بدهیم؟! آیا راه دیگری وجود ندارد که با پیمودن آن، هم رضایت خداوند متعال و خشنودی امام علی (ع)، امام حسین (ع) و امام رضا (ع) را بدست بیاوریم و با مبالغ هنگفت و گزافی که خرج بار کردن دیگهای بزرگ غذا میشود، چشم و دل دهها انسان مستمند و فقیر را روشن و شاد کنیم؟
در جامعهای که بیشتر مردم آن به نان شب و روز خویش محتاجند و بسیاری از خانوادهها در همین فصل سرد و طاقت فرسای زمستان، پول خرید نیم خروار چوب را ندارند، خرج کردن پولهای گزاف و انداختن دسترخوانهای رنگین، به جز خود نشان دادن و پول و دارایی خویش را بر رخ ضعیفان و فقیران کشیدن، چه معنی و مفهومی می تواند داشته باشد؟! من اگر حج و یا کربلا رفتهام و در واقع خداوند کریم این توفیق را به من و یا شما داده تا حاجی و یا کربلایی شویم، این شکرانگی دارد و شکرانگی هم به این است که حتیالامکان، دوروبر گناه و معصیت نرویم و تا می توانیم به خداوند و خشنودی او (ج) نزدیک شویم، خمس مال خویش را بدهیم، زکات آن را بپردازیم اگر به حد نصاب رسیده است. در راه خدا (ج) و برای خشنودی او انفاق بکنیم و دست انسانهای مستحق و ضعیف را بگیریم. باید اهم و مهم کنیم؛ آیا غذا دادن تعدادی از مردم که دستشان همواره به دهنشان میرسد مهم است و صواب دارد و یا انفاق برای کسانیکه حتی مزه بسیاری از غذاهای خوب و خوشمزه از یادشان رفته است؟!
انصافا آیا با همان چوبهایی که در دیگدانها آتش میشود، نمی توان لااقل هیزم زمستان چندین خانواده مستمند را تهیه کرد و آیا با پولهایی که خرج برنج و روغن و میوه و نوشابه و غیره و غیره میشود، نمیشود برای تمامی فقیران و ناداران افغانستان، غذا و لباس و هیزم و غیره تهیه کرد؟ میشود! حتما میشود؛ اما مشروط بر آنکه ما مسلمانها چشم ایمان و ترحم خویش را باز کنیم و یک مقداری از منیتها، کبرها، غرورها، سیالیها و چشم همچشمیهای ناروا و ظالمانه، پرهیز کنیم.
واقعیت آنست که دین و گزینههای دینی د رجوامع اسلامی، و به خصوص در جامعهی فعلی افغانستان، رنگ باخته است. مردم به جای اهتمام به امور دینی و مذهبی، بیشتر به سمت و سوی مظاهر منحط و بی ارزش فرهنگ غرب متمایل شدهاند. فقر و تنگدستی عامل دیگری است که ملت افغانستان را به سمت لاقیدی و بی بندوباری نسبت به گزینههای دینی سوق میدهد. نمونه برجسته این بیاعتنایی نسبت به تعالیم و احکام دینی را میتوان در شیوع و کثرت خرید و فروش اشیاء نجس و حرام در بسیاری از مغازههای پایتخت و ولایات کشور مشاهده نمود! به هر حال، اوضاع آشفته در میان مسلمانان کشور، توجه و اهتمام بیش و افزونتر علماء و امراء کشور را میطلبد تا با ارائه یک راهکار موثر و مفید، ملت مؤمن افغانستان را از فرو افتادن در دام رسومات و گرایشات غیر معقول و غیر ضروری، برحذر بدارد.
سخن سردبیر روزنامه انصاف
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) – کابل – سرویس سیاسی