تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۸ جدی ۱۳۹۰ ساعت ۱۸:۲۲
کد مطلب : 34795
اهداف کور و مبهم مذاکرات قطر
این مذاکرات براساس عرفی که در دنیای امروز رایج است، جریان ندارد و به عبارت دیگر ممکن است کاسه هایی زیر نیم کاسه هایی باشد که هردو طرف سعی دارند آن را پنهان کنند .
تلاش برای مذاکره با طالبان هرروز شتاب بیشتری می گیرد، اما در میان همه این تلاش ها اهداف و خواسته های مذاکره کنندگان هم چنان گنگ و نامفهوم است. معمولا در هر مذاکره ای قبل از آن که نشست های رسمی صورت گیرد بخش عمده ای از خواسته ها و اهدافی که در مذاکرات دنبال می شود به رسانه ها اعلام می گردد و آنچه در مذاکرات رو در رو مطرح می شود روی چگونگی خواسته ها و اهدافی است که از قبل تعیین شده و بیان گردیده است. اما در مذاکرات امریکا با طالبان نه امریکا به صورت مشخص برنامه ها و خواسته های خود را بیان کرده است و نه طالبان.
از سوی دیگر آنچه در این میان به عنوان یک چالش حقوقی مطرح است، نقش دولت افغانستان در این مذاکرات می باشد، از موضع گیری های دولت افغانستان پیدا است که از این روند چندان راضی نیست و ظاهرا شرایط سیاسی و منطقه ای وادارش کرده است که در کنار امریکا سهمی در این مذاکرات داشته باشد، حال سئوال اساسی در قدم اول این است، برفرض توافقاتی میان امریکا و طالبان صورت گرفت، اما مقامات دولتی افغانستان از آن راضی نبود، در آن صورت مشروعیت این توافقات چه خواهد بود و نیز در صورتی که مردم و همه دولت مردانی که از اقوام و کتله های مختلف و احزاب کشور در آن حضور دارند، نتایج مذاکرات مورد توافق همه این جناح ها و کتله ها قرار نگیرد، آیا ضمانت اجرایی پیدا خواهد کرد؟ و نیز در صورتی که به ناچار تن به این مذاکرات بدهند چالش های متعدد دیگری را در مناطق دیگری از کشور به دنبال نخواهد داشت؟.
البته این پیامدها در صورتی است که امریکا و طالبان با حضور حاشیه ای مقامات دولتی افغانستان، به نتایجی دست پیدا کنند، اما آنچه درادامه نگران کننده و سئوال برانگیز است، این است که چرا اهداف و خواسته ها و شرایطی که باید در مذاکرات مطرح شود، از سوی هیچ یک از طرف های مذاکره کننده روشن نیست، آنچه که در این جا فعلا روشن است این است که امریکا تمام تلاش خود را به خرج داده است تا طالبان را به پای میز مذاکره بکشاند و طالبان بدون این که خواسته ها و شرایط خود را به طور روشن در مذاکرات اعلام کند، یکسره به فکر امتیاز گیری قبل از شروع مذاکرات است.
از همین روند ابهام آمیز پیداست که این مذاکرات براساس عرفی که در دنیای امروز رایج است، جریان ندارد و به عبارت دیگر ممکن است کاسه هایی زیر نیم کاسه هایی باشد که هردو طرف سعی دارند آن را پنهان کنند و بدور از رسانه ای کردن خواسته ها و اهداف خودشان در فضای کاملا امنیتی و اطلاعاتی و مخفیانه به چانه زنی در مذاکرات بپردازند.
معمولا چنین روشی که کاملا در فضای سری و اطلاعاتی انجام می شود، ممکن است پیامدهای غیر مترقبه داشته باشد که قابل پیش بینی نیست و زمانی روشن خواهد شد که همه کارها در دایره اسرار و مخفیانه انجام شده است و چنین نتایجی ممکن است، پیامدهایی را در آینده به دنبال داشته باشد که چندان به مصالح کشور نباشد.
از آنجایی که اهداف و خواسته های مذاکرات روشن نیست، تفسیرها و تحلیل های مختلف و گوناگونی از خواسته ها و اهداف دو طرف در رسانه ها منتشر می شود که هیچ کدام شان قطعی نیست. گفته شده است که برخی از مقامات طالبان خواهان واگذاری تعدادی از ولایت های جنوبی کشور به طالبان است، این گروه لااقل برای مدت زمان مشخصی در چند ولایت جنوبی حکومت خواهد کرد و قوانین به تفسیر خود شان را در این مناطق اجرا خواهد نمود و در برابر این امتیاز طالبان با نیروهای دولتی و خارجی در افغانستان درگیر نخواهد شد. البته این تحلیل از سوی یکی از اعضای سابق طالبان رد شده و گفته است که دولت افغانستان چنین پیشنهادی را دارد!.
خواسته و طرح دیگری که برخی از رسانه ها آنرا منتشر کرده اعلام آتش بس میان طالبان با امریکا و دولت افغانستان است. براساس گفته ارسلا رحمانی عضو شورای عالی صلح افغانستان و وزیر تحصیلات عالی زمان طالبان، طرح آتش بس از سوی امریکا برای طالبان پیشنهاد شده است و حتی در این زمینه مذاکراتی میان امریکا و طالبان صورت گرفته است، بدون این که دولت افغانستان در جریان باشد.
به گفته رحمانی گروه طالبان در مورد اصل برقراری آتش بس موافقت کرده است. او می گوید:" ما پيشنهاد كرده‌ايم كه در چند ولايت سرحدي افغانستان آتش‌بس به گونه نمونه صورت گيرد، تا نتيجة اين «معامله» روشن شود، بايد برنامة آتش‌بس طوري تنظيم شود كه هم حكومت در آن ولايت‌ها كار خود را انجام بدهد و هم طالبان به گونۀ آزادانه در آن ولايت‌ها بدون هراس و نگراني گشت‌ وگذار كنند".
از این گفته ها بر می آید که احتمالا اجندای که روی آن بحث خواهد شد و دولت افغانستان هم به صورت نسبی با آن موفقت دارد، مسئله آتش بس است. اما این که گروه طالبان تا چه اندازه به این طرح موافقت می کند و تا چه اندازه آن را رعایت می کنند، سئوالی است که هنوز روشن نیست از یک سو گفته می شود که طالبان با اصل آتش بس موافقت کرده اما از سوی دیگر دو روز قبل 8 سرباز ناتو را از پای در آوردند.
جنرال کارستن جاکوبسون، سخنگوی ناتو گفت: " تایید می کنم که ظرف بیست و چهار ساعت گذشته حوادثی در هلمند و قندهار رخداده که در آن آیساف هشت سربازش را یکجا از دست داده و علت آن انفجارهای کنار جاده ای بوده است". هم چنین در روز کریسمس یک سرباز امریکایی در افغانستان کشته شد و حتی برخی از کارشناسان نظامی با توجه به تلفات 9 سرباز خارجی طی 5 روز سال جدید میلادی سال جدیدی را نیز برای خارجی ها در افغانستان خونین توصیف کرده اند.
در چنین وضعیتی چگونه می توان باور کرد که گروه طالبان آتش بس را به تمام معنا رعایت می کنند و همه گروههای افراطی با توافقی که میان طالبان و امریکا صورت گرفته خود را پایبند نشان می دهند. در سال 2011 میلادی 544 سرباز خارجی در افغانستان کشته شدند اما اگر وضعیت به همین منوال ادامه پیدا کند ممکن است تلفات نظامیان خارجی در افغانستان همچنان سیر صعودی داشته باشد.
هرچند هنوز نتایج مذاکرات قطعی نشده و روشن نیست که آتش بسی در کار هست یا خیر اما برخی از کار شناسان این طرح را نیز فرصتی برای تجهیز و تقویت طالبان دانسته اند که در سایه آتش بس وقت کشی کرده و از این فرصت برای تقویت خود در جنوب کشور استفاده نماید، زیرا تمام تلاش طالبان این است که تا فرارسیدن 2014 همچنان با اقتدار بماند و بعد از خروج نیروهای خارجی از افغانستان حملات گسترده خود را دوباره از سر گیرد.
براین اساس این کارشناسان در صورتی که طالبان آتش بس را هم بپذیرد، فرجام آن به نفع طالبان است تا جامعه جهانی و دولت افغانستان.

منبع: روزنامه افغانستان
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل
https://avapress.com/vdchmqnx.23nkwdftt2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما