تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۲ دلو ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۱۷
کد مطلب : 35720
افغانستان؛ تنفس در هوای بحران
با وجود تاکیدهای صریح دولتمردان به ویژه شخص رییس جمهور برای دفاع از کیان اصول و نصوص تصریح و تعبیه شده در قانون اساسی، بحران به گونه علنی و بسیار جدی در تمامی سطوح، نمایان و آشکار گردیده است.
بعد از ده سال اکنون،‌ بسیاری در افغانستان به این نتیجه می رسند که آنچه در مواد اصلی قانون اساسی در خصوص نوع نظام سیاسی، سیستم مطلوب اقتصادی، میکانیزم و شیوه انتخاباتی و... تصریح و در نظر گرفته شده، یکی پی دیگری با چالش و پرسش روبرو می شوند.

زیر سوال رفتن مواد محوری و اصلی قانون اساسی به عنوان قانون مادر در سازمان سیاسی یک کشور، درست به معنای فراگیر شدن بحران و ناتوانی دستگاه حاکم در مدیریت، کنترل و مهار بحران است.
اکنون با وجود تاکیدهای صریح دولتمردان به ویژه شخص رییس جمهور برای دفاع از کیان اصول و نصوص تصریح و تعبیه شده در قانون اساسی، بحران به گونه علنی و بسیار جدی در تمامی سطوح، نمایان و آشکار گردیده است.
دستگاهی که مهره های اصلی آن، در یک مدت زمان طولانی، تغییر قابل ملاحظه ای نکند و از طرفی، بخشی اساسی و عمده از نیروهای مدافع و حامی خود را از دست بدهد و روزی، آشکارا آنها را در برابر خویش ببیند، باید از آینده سیاسی خویش عمیقا احساس خطر کند.

حاکمیت موجود، نه تنها اکنون در مدیریت و مهار بحران ها ناتوان است؛ بلکه خود به نوعی مولد بحران و یا با نگاهی خوشبینانه تر، دست اندر کار تعمیق و تقویت بحران های موجود است.
یکی از عمده ترین نشانه های ناتوانی حاکمیت های سیاسی در مهار و مدیریت مطلوب بحران ها،‌ تلاش برای حفظ وضع موجود و محکم گرفتن آن با چنگ و دندان و هراس از گذار به وضعیت جدید است.

این امر ناشی از احساس شکنندگی مفرط اوضاع و شرایط حاکم است. حاکمیت احساس می کند که هرگونه تحول و دگرگونی تازه می تواند به زیانش تمام شود و وضعیت مطلوبی که از آن سخن گفته می شود توطئه ای برای براندازی یا کودتا علیه نظام حاکم است.

تار و تیره دیدن آینده، یکی از علایم مهم استیلای سایه بحران بر فضای سیاست و امنیت است.
از دست دادن هرگونه تصوری نسبت به آینده، موجب می شود که برخی از حاکمان و حاکمیت ها برای حفظ وضع موجود به هر وسیله ای از جمله دفاع از نظم مستقر و مسلط موجود تا پای جان و چنگ زدن به منابع غیرقابل اطمینان پشتوانه های خارجی متوسل شوند.
همه عوامل و علایمی که مورد اشاره قرار گرفت را یک به یک می توان در وضعیت جاری افغانستان مورد شناسایی قرار داد.
افغانستان اکنون به شدت دست اندرکار تلاش برای حفظ وضع موجود و تداوم آن به عنوان یک گزیر ناگزیر و گریزناپذیر است.
دفاع از نظام ریاستی تا پای جان و توسل به انعقاد پیمان های استراتژیک با کشورهای مختلف، از جمله عمده ترین نشانه های سلطه بحران بر فضای سیاست افغانستان است.

قانون اساسی اکنون و هرروز که می گذرد با چالش های بیشتر و ویرانگرتری مواجه می شود. نوع نظام سیاسی، سیستم اقتصاد بازار و میکانیزم برگزاری انتخابات، سه عرصه مهم و اصلی سیاست، اقتصاد و اجتماع است که در قانون اساسی افغانستان مورد تاکید و تصریح قرار گرفته و اکنون عملا با چالش و پرسش مواجه گردیده است.

آیا این نشان می دهد که افغانستان در فضای بحران تنفس می کند؟

اگر پاسخ این پرسش، مثبت باشد این امر،‌ یقینا زنگ خطری جدی برای حاکمان و دولتمردان است. تنفس در فضای بحران برای مدتی طولانی، امکان پذیر نیست؛ زیرا بحران، چیزی راکد، خنثا و ایستا نیست، بحران موجود در صورتی که زمینه مهار و مدیریت آن وجود نداشته باشد،‌ خود به ایجاد بحران های تازه تری می انجامد و این یعنی خطر سقوط در پرتگاه!

آیا افغانستان در فضای بحران تنفس می کند؟

این یک سوال جدی است و طرح هر سوال جدی،‌ مستلزم وجود زمینه ای در دنیای واقعی است؛ این سوال اکنون در ذهن بسیاری از اهالی سیاست و رسانه در افغانستان، مطرح هست، پس باید به صورت جدی به زمینه های واقعی آن فکر کرد و نسبت به نادیده گرفته شدن پاسخ به آن از سوی حاکمیت، احساس ترس کرد.

بازهم باید پرسید آیا افغانستان در فضای بحران تنفس می کند؟ و مهمتر از آن اینکه باید به پاسخ این پرسش در دنیای واقعی نیز به صورت جدی اندیشید.

نویسنده: احسان الله وطندوست
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل
https://avapress.com/vdcgzu9w.ak9nx4prra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما