تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۵ حمل ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۱۳
کد مطلب : 39051
بن بست استراتژی ده ساله آمریکا در افغانستان(5)
طرح مصالحه آمریکا با طالبان دقیقا بعد از آن شروع شد که طالبان رئیس شورای عالی صلح را به شهادت رسانید و این یعنی عدم پذیرش ماهوی و من هوی صلح و مصلحان جانب افغانستان.
آیا براستی طرح آمریکایی مصالحه با طالبان در راستای طرح مصالحه دولت افغانستان با طالبان است؟ آیا این مصالحه در امتداد طرح مصالحه شورای عالی صلح افغانستان است؟ یا اینکه هرکدام در موازی هم به دنبال اجرای طرح خودشان هستند؟ در این صورت آیا رویکرد ومعیار ها ومؤلفه های صلح با طالبان متفاوت نخواهد بود؟ در نتیجه، هدف و هزینه صلح با طالبان در نظر دولت و مردم افغانستان و آمریکا باهم اختلاف مبنایی نخواهند داشت؟ به نظر می رسد که طرح مصالحه آمریکا و شورای عالی صلح با همدیگر تفاوت مبنایی و ماهوی دارند وگرنه دولت افغانستان و شورای عالی صلح با آن مخالفت نمی کرد و دولت افغانستان سفیرش را از قطر احضار نمی نمود.

طرح مصالحه آمریکا با طالبان دقیقا بعد از آن شروع شد که طالبان رئیس شورای عالی صلح را به شهادت رسانید و این یعنی عدم پذیرش ماهوی و من هوی صلح و مصلحان جانب افغانستان.

به همین سبب بود که حامد کرزی صلح با طالبان را پس از شهادت ربانی طرح خاتمه یافته اعلان کرد. و جنگ با طالبان و دشمنان صلح را مهم و جدی ارزیابی کرد و دیگر از اصطلاح "برادران ناراضی" در سخنرانی هایش ابا ورزید. آمریکا مقارن با همین زمان زاویه دیدش را با طالبان تغییر داد و جوبایدن به صراحت گفت که طالبان دیگر دشمن آمریکا نیست. و از دیگر جانب رابطه اش را با پاکستان هم تغییر داد و بدون تعارف دیپلماتیک هم از دولت افغانستان و هم از پاکستان عبور کرد و گفتمان مستقیم را با طالبان آغاز نمود.

حتی در این بازی ولی نعمه ی سلف طالبان( عربستان) را هم محترمانه به کنار گذاشت. این طرح بازی بر همه کس عیان ساخت که آمریکا به دنبال تغییر استراتژی در افغانستان است و به دنبال مهره جدید بازی در این میدان می گردد. سخن اول را جوبایدن در این بازی به زبان آورد ولی هیچ یک از همبازی های آمریکا در منطقه به خصوص دولت افغانستان آن را جدی نگرفت.

سخن جوبایدن معاون ریاست جمهوری آمریکا، مبنی بر"دشمن ندانستن طالبان" در ابتدا در ذهن مقامات افغانستان یک سخن ناسنجیده به نظر رسید. ولی اهل سیاست نیک واقف بود که این سخن، دریچه ی است برای گشودن سیاست جدید آمریکا در افغانستان. دقیقا بعد از این سخن، سیاست آمریکا در افغانستان روند برعکس گرفت ومبارزه آمریکا با طالبان از حالت جنگ مسلحانه به گفتمان دیپلماتیک تغییر یافت. این فرایند تا حد گشایش نمایندگی رسمی طالبان در قطر توسعه پیداکرد.

بدین ترتیب آمریکا آشکارا از دولت پاکستان و دولت کرزی عبور کرد و باب گفتگو را مستقیما با طالبان گشود. آمریکا با این تاکتیک، سیاست جایگزینی سهیم ساختن یک عنصر جدید را در دولت افغانستان به تجربه گذاشت. دولت افغانستان وقتی متوجه قضیه شد که آمریکا، طالبان و قطر به توافق کامل رسیده بودند.

هرچند که این انزوای ناخواسته به کام آقای کرزی و دولت عربستان ناخوش آیند آمد، لاجرم اما تا فرصتی دیگربر آنچه رفته بود موافقت کرد. حال سوال اساسی اینست که چرا آمریکا به یکبارگی سیاست خود را با طالبان و دولت افغانستان و پاکستان عوض کرد؟

بی تردید، خود آمریکا متوجه واکنش های متفاوت و برداشت های دقیق مردم افغانستان از عملکردهایش شده بود. انتظار مردم افغانستان از آمریکا این بود که به آنچه که در پیشگاه جامعه جهانی تعهد کرده است وفادار بماند وآن تعهدات موارد اساسی را شامل می شد که وضعیت افغانستان را از اساس تغییر می داد و وضعیت مطلوب را فراراه افغانستان قرار می داد.

نابودی "دشمن مسلط (طالبان) وحذف ترور و وحشت"، "بنیاد یک دولت قوی ومتکی به خود"، "بازسازی ویرانی" و "نهادینه سازی ارزش های نوین انسانی" از اهم مهمات بودند که آمریکا برآن در برابر مردم افغانستان وجامعه جهانی تعهد کرده بود. ولی بعد از ده سال مردم خود شاهد است که اوضاع این سامان هر روز بی سامان تر از دیروز می شود ودشمن مسلط تر از هرروز. وحشت بیش از حد سایه افکنده است و دهشت افکنان اقتدار یافته اند. پایه های دولت لرزان است و اقتدار آن رو به فرسایش. بازسازی یک آرزوی بی معنا شده است و ارزش های نوین انسانی بی مفهوم مانده اند. آشفتگی بیداد می کند وافسردگی بر جان مردم مسلط شده است.

سردرگمی های امنیتی٬ نظامی و سیاسی بر افکار عموم حاکم شده اند. نشانه ی آشکاری از تلاطم رفتن کشتی طوفان زده ی کشور عیان گردیده است. آمریکا متوجه است که این واقعیات اسف بار ذهنیات مردم افغانستان را از دولت آمریکا تغییر داده است. از دیگر جانب، تذبذب سیاسی دولت افغانستان نیز آمریکا را برآن داشت تا سناریوی بازی را در افغانستان تغییر بدهد. به همین رهیافت آمریکا بر آن شد که طرح دیگر در اندازد و برای اجرای سیاست هایش عنصر دیگر را در موازی دولت افغانستان جستجو نماید. بدین طریق فراتر از مسأله افغانستان، آمریکا با وضعیت موجود در افغانستان، چشم انداز استراتژیک خودش را در ورای مرزهای افغانستان و آسیای مرکزی خیره و تار می دید.

آمریکا که سال ها آرزوی رسيدن به آسيای مرکزی را داشت و افغانستان را بدان جهت اشغال کرده بود متوجه شد که با این خط مشی به سر منزل مقصود نخواهد ر سید. بدین رهیافت نقشه های استعماری آمریکا بی مفهوم شد و نا کام به دنبال راه دیگر شتافت.

بدین ترتیب آمریکا با تغییر سیاست خود می خواهد همچنان سایه هژمونیک خودش را در منطقه بگستراند ولو با هر هزینه ی که شده است. با این پالیسی، برای آمریکا، کوتاه ترین راه و کم هزینه ترین تاکتیک، استفاده از مهره های ذخیره اش بود. طالبان را آمریکا برای همین روزها نگهداشته بود.

با این رویکرد، آمریکا برآن شد که طالبان را باردیگر نوازش کند و جنگ ده ساله اش را یک بازی دوستانه بخواند. و با ایجاد دفتر رسمی و اعطای صد میلیون دالر به این دفتر خاطر آزرده این دوستان نا راضی را تسلی ببخشد.

نویسنده: یاسین حکیم
منبع : خبرگزاری آوا - کابل
https://avapress.com/vdchzvnx.23nwmdftt2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما