تاریخ انتشار :شنبه ۹ ثور ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۵۱
کد مطلب : 40796
شفا از خداست یا از دارو ؟!
خداوند هم وحى فرستاد که تا سراغ دوا نروى من تو را شفا نمى دهم چرا که شفا دادن آن دوا هم به اذن من است.
یکى از پیامبران الهى بیمار شد و با خودش گفت من دنبال درمان کردن خود نمى روم، این پیامبر خیال مى کرد که سراغ دوا رفتن، با حقیقت توکّل سازگار نیست، خداوند هم وحى فرستاد که تا سراغ دوا نروى من تو را شفا نمى دهم چرا که شفا دادن آن دوا هم به اذن من است . 


امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «إنَّ نَبیّاً مِنَ الأنبیاءِ مَرِضَ، فقال: لا أَتَداوى حَتّى یکونَ الّذى أمْرَضَنِى هُو الذى یَشْفینى، فأوحى اللهُ تعالى إلیهِ: لا أشْفِیکَ حَتّى تَتَداوى، فإنَّ الشِّفاءَ مِنّى؛ یکى از پیامبران بیمار شد، و با خود گفت: خود را درمان نمى کنم تا همان کسى که بیمارم کرده شفا دهد. خداوند تعالى به او وحى کرد که: تا خود را درمان نکنى، شفایت نمى دهم، زیرا شفا دادن از من است».(1)

در روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به همین مضمون آمده که«تَداوُوا فإنَّ اللهَ تَعالى لَمْ یُنزِلْ داءً إلاّ وَقَدْ أنْزَلَ اللهُ لَهُ شِفاءً، إلاَّ السّامَ وَالْهَرَمَ ؛ خود را مداوا کنید زیرا خداوند متعال هیچ دردى نداده است مگر آنکه برایش شفایى نهاده، به جز مرگ و پیرى (که دوایى ندارد)».(2)

و امام على(علیه السلام) فرموده است: «لِکلّ عِلّة دَواءٌ ؛ هر دردى، دارویى دارد».(3)

اشتباهى که خیلى از افراد به آن مبتلا هستند این است که وقتى گفته مى شود:

عوامل طبیعى منشأ فلان اثر هستند، خیال مى کنند که این عوامل خودشان منهاى خداوند اثر گذارند و یکى از اشکالات مادّى ها در مسأله توحید همین است که مى گویند: وقتى عوامل و علل اشیا کشف شد دیگر چرا علّت این عالَم را به خدا نسبت بدهیم.

جواب ما این است که از نظر توحیدى تمام این عالم فعل الله است و اگر اذن خدا نباشد چیزى در این عالم از خود اثرى ندارد مثلاً وقتى باران مى بارد، آفتاب به سطح اقیانوس ها و دریاها مى تابد و بخار به وجود مى آید و به آسمان مى رود و بعد به قطرات باران تبدیل مى شود، اما همه اینها به اذن خداوند است و الا نه تابش آفتاب است و نه بخارى تا تبدیل به باران شود.

با ذکر این مقدّمه برگردیم به حدیث که یکى از پیامبران الهى بیمار شد و با خودش گفت من دنبال درمان کردن خود نمى روم، این پیامبر خیال مى کرد که سراغ دوا رفتن، با حقیقت توکّل سازگار نیست، خداوند هم وحى فرستاد که تا سراغ دوا نروى من تو را شفا نمى دهم چرا که شفا دادن آن دوا هم به اذن من است.

درسى که از این حدیث مى گیریم این است که انسان براى رسیدن به مقاصدش در عین توکّل و توجه به خداوند، باید دنبال اسباب برود و اگر دنبال اسباب نرود، این ضد توکل است، چرا که اثرگذارى این اسباب هم به اذن خداست. پیشوایان ما در زندگى خود به سراغ اسباب مى رفتند با اینکه معجزه در اختیار آنها بود.

در جنگ خندق رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خندق مى کند و بین افراد دشمن اختلاف مى انداخت که باعث تفرقه و در نتیجه فرار آنها مى شد.

در جنگ بدر حضرت جاسوسى مى فرستد تا تعداد عِدّه و عُدّه دشمن را براى حضرت بیاورند.

باید در زندگى از تمام عوامل طبیعى که خداوند آفریده استفاده کنیم که به دنبالش امدادهاى غیبى خداوند هم خواهد بود.

پی نوشت ها :

1. میزان الحکمه، ج 3، ص 362.

2. همان مدرک.

3. همان مدرک.


منبع : سایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
منبع : خبرگزاری آوا- مشهد مقدس
https://avapress.com/vdcfvedj.w6dx1agiiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما