تاریخ انتشار :دوشنبه ۳۰ اسد ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۱۵
کد مطلب : 47161
زمان در آزمون استعمار جدید(1)
از دیر زمان، قدرت ها و عوامل‏ استعماری، برای مقابله و پیکار با جوامع پیرامونی، از راه ها و سلاح های گوناگونی استفاده می‏کنند ولی از همه انواع آن، مخفیانه‏تر و در عین حال خطرناکتر، نفوذ فرهنگی استعمار است.

چه آنکه روح و جان هر جامعه ی، فرهنگ آن جامعه است و چنانچه‏ این فرهنگ را متزلزل و تضعیف نمایند و یا آن را تغییر دهند، در واقع توانسته‏اندجامعه‏ را نابود سازند.

استعمار قدیم و جدید،همیشه با تفکر اسلامی مبارزه کرده و کوشیده است آن را از اصالت خویش جدا سازد و تنها نامی از آن را در میان پیروانش باقی بگذارد تا در نتیجه هم‏ مسلمانان واقعی را به انزوا بکشاند و هم بمنافع‏ خویش دست یابد.

در دشمنی به گونه استعمار فرهنگی‏ دشمن استعمارگر،ابزار دشمنی نمی‏کند و به‏ طور مستقیم وارد عمل نمی‏شود،بلکه چه بسا بسیار هم دوستانه برخورد کند و حتی خویشتن‏ را طرفدار مکتب،هدف یا انقلاب هم نشان‏ بدهد ولی همچنانکه از واژه"استعمار"نیز پیدا است،سعی می‏کند در ابعاد گوناگون‏ مکتب نفوذ نماید و چیزی از آن کم،یا زیاد نماید و چهره اصلی مکتب را دیگرگون و وارونه سازد و تا همان خواسته خویش را در متن‏ مکتب جای داده مجموعه آن را مکتب معرفی‏ کند.

بی تردید امروز دنیای مفاهیم جدید و اندیشه‏های نوتر، جوهر عدالت اجتماعی را سوداگرانه به دریوزگی‏ می‏کشاند و انسان را از فطرت زلال خویش بیگانه‏ می‏سازد.این دور افتادن از خویشتن خویش سبب‏ می‏شود تا معرفت آدمی استعداد تفکیک قضایا را از دست بدهد و حصار تنیده از رخوت را برگرد اندیشه‏اش‏ نبیند و یا نشناسد،آنگاه است که استعمار نو چون قافله‏ سالاری سالمند و مجرب بر صحرای افکار مجرد بار می‏اندازد و کالای صادراتی خود را بر اندیشه‏ها عرضه می‏کند.

جمیز اکانر می‏گوید:عبارت«استعمار نو» نخستین بار در اوایل دهه 1950 م به کار رفت. سخنان سوکارنو که می‏گفت:استعمار نو یعنی«کنترل‏ اقتصادی و کنترل جسمی توسط یک جامعهء کوچک‏بیگانه در داخل ملت.شاید تعبیری مناسب برای‏ تعریف این واژه باشد،بنابراین می‏پذیریم که استعمار نو ارائه دهنده جلوه‏های دیگری از ستم‏خواهی در لباسی‏ دیگر گونه است جدا از تنش‏های اقتصادی و شیوه‏های‏ مختلفی که استعمارگر به آن دست می‏یازد تا دول‏ مستعمره را حول محور فرهنگ اقتصاد به انعطاف‏ وادارد-که در یک بازنگری می‏توان به رواج تولید تک‏ محصولی،ایجاد واسطه و کارتل بین دو کشور ملود یک‏ محصولی برای نظارت و تبیین سیاست تجارت پا یا پای، ایجاد عدم توازن اقتصادی بین دو کشور همجوار با دادن وام‏های طویل المدت با بهرهء تصاعدی به یکی از دو کشور مورد نظر جهت ترویج دو گانگی در شخصیت‏ ملت‏ها،اشاره کرد-استعمارگر سعی می‏کند قبل از هر چیز مستعمرات را از پیوندهای فرهنگی و زایش‏های‏ قومی جدا سازد و رسوب رخوت را بر اندیشه‏اش تحمیل‏ کند بدین منظور ابتدا به سراغ شناسنامهء فرهنگ‏ مستعمرات می‏رود و سپس سعی در زوال هویت‏ انسانی‏اش می‏کند.

استعمارگر بر آن است تا به استعمارزده بقبولاند که انسانی است تحقیر شده،خرافاتی،متحجر و متکی‏ به بیگانه که تنها با تکیه بر موازین معرفت آنان می‏تواند شخصیت حقیقی خود را بازیابد.انسان استعمارزده که‏ به القای مفاهیم استعمارگر تن داده،در جلوهء رنگها استحاله می‏شود و با قبول خودباختگی اولین گامها را در مسیر وابستگی برمی‏دارد.به موازات این‏ استحاله‏پذیری،سعی در رها شدن از وبال میراث قومی‏ گذشته‏اش می‏کند،در این مرحله استعمارگر به یاری او می‏شتابد.برای مستعمرات تاریخی همسو با منافع خود می‏سازد و فرهنگ ملی‏اش را در کاربرد واژه‏ها کم رنگ‏ می‏کند و سپس به نفی ارزشهای آن می‏پردازد.لذا می‏بینیم پس از مدتی از ورای این خطوط،انسانی مسخ‏ و خنثی متولد می‏شود که به هر چیز شباهت دارد جز اصالت اولیه‏اش.انسانی که به سادگی،زبان گفتاری ونوشتاری‏اش را از دست می‏دهد و مقهور زبان قوم غالب‏ می‏شود.آداب،سنن و شعائر موروثی‏اش را به نسیا می‏سپارد و به ساخت‏های کاذب زندگی مدرن و میان‏ تهی دل می‏بندد:در جامعه،مصرف رشد می‏کند در هوای آلوده،صنایع مونتاژ نفس می‏کشد و در همان‏ لحظه‏ای که هویت انسانی‏اش به همراه ثروت‏های‏ زیرزمینی کشورش به غارت می‏رود،او به سیب سرخ‏ اغواگاز می‏زند.

«ایوان ایلیچ»در کلامی دیگر گونه این رخداد را جلوه می‏دهد.می‏گوید:«چند سال پیش شاهد صحنه‏ای بودم که کارگران در دشتی هموار،در در مکزیک،برجی تبلیغاتی برای کوکاکولا برمی‏افراشتند در همان وقت مناطق کوهستانی مکزیک دچار خشکسالی وقحطی شدیدی شده بود.میزبان من‏ سرخپوستی فقیر از«ایکس میکوئیل پان»تازه به‏ مهمانان خود گیلاسی از آن آب سیاه تعارف کرده‏ بود.»

نویسنده: بصیر بصیرت

https://avapress.com/vdcizza5.t1ayq2bcct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما