تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱۱ جدی ۱۳۹۳ ساعت ۲۲:۲۳
کد مطلب : 104813
به پایان آمد این دفتر اما حکایت...
باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده امریکا در پایان سال میلادی ۲۰۱۴ اعلام داشت که ماموریت نظامی امریکا در افغانستان به پایان خود رسیده است.
وی، حضور نیروهای امریکا در خاک افغانستان را طولانی ترین ماموریت عنوان داشت و گفت که بعد از این نیروهای امریکایی به آموزش نیروهای افغانی ادامه خواهند داد و نیروهای افغانستان برای تامین امنیت کشور خود خواهند جنگید.
پرسشی که از چند سال بدین سو، یعنی از زمان تشدید حملات انتحاری در افغانستان در اذهان مردم به وجود آمده و همواره این پرسش ها فربه تر شده این است که ماموریت نظامی کشورهای غربی در افغانستان همراه با موفقیت بوده یا نه؛ دوم این که اگر همراه با موفقیت نبوده چه عملی سبب این ناکامی شده و افغان ها در این شرایط چه تدبیری بیاندیشند که کشور خود را از بحران ناامنی نجات بخشند؟ البته این پرسش همواره مطرح بوده و در شرایط کنونی که ماموریت نیروهای غربی خاتمه یافته است با شدت وحدت بیشتر مطرح شده است.
در سنجش و ارزیابی ها باید به این نکته توجه داشت که کامیابی ها و ناکامی ها در هر امری نسبی است. یعنی معیاری در نظر گرفته می شود آنگاه کارکردها را با آن معیار به سنجه می گیرند. با آن معیار منظور نظر می توان به داوری پرداخت که طی آن روند با این معیار و ضابطه چه نسبتی برقرار بوده است؟
برای ارزیابی کارکرد نیروهای غربی در افغانستان باید به اهداف آن نیروها توجه کرد، آنگاه به داوری پرداخت. در اهداف نیروهای غربی در افغانستان به چند مورد می توان اشاره داشت و بر اساس این هدف مندی ها حضور نیروهای غربی را مورد نقد و بررسی و تحلیل قرار داد.
آنچه فلسفه وجودی نیروهای غربی در افغانستان را توجیه می کرد و بر اساس همان ضابطه حضور یافته بودند. ایجاد امنیت و صلح در افغانستان بود.
دومین معیار ارزیابی حضور غربی ها، مبارزه با کشت و قاچاق مواد مخدر و کاهش این سم مهلک از افغانستان گفته می شد و برخی از اعضای ناتو این ماموریت را به دوش گرفته بودند که با این پدیده مبارزه کنند.
سومین مورد ایجاد زمینه های مناسب برای یک حکومت داری مطلوب بود. اگر از سایر اهداف ریز و درشت نیروهای غربی در افغانستان صرف نظر شود و صرف بر همین چند مورد درنگ و مکث صورت گیرد؛ آیا می توان حضور نیروهای غربی را همراه با موفقیت دانست یا نه؟ واقعیت آنست که در هیچ موردی، حضور نیروهای امریکایی و در مجموع حضور غربی ها در افغانستان همراه با موفقیت نبوده است. یعنی رشد تروریزم سیر صعودی داشته و امروز بیش از هر زمان دیگر در کشور ما حتا در منطقه افزایش یافته است.
این افزایش دو معنا دارد؛ اول این که عملیات نظامی و یا برخورد سخت افزاری نیروهای غربی متناسب با رشد تروریزم و افراطیت صورت نگرفته، غربی ها یا نه خواستند یا نتوانستند با تجهیزات و ادواتی که در اختیار داشتند، در مقابله با افراطیت بپردازند در نتیجه پدیده ای به نام تروریزم نه تنها از نفس نیافتاده و زمین گیر نشده که رشد قابل ملاحظه ای نیز داشته است.
شاید گفته شود که بزرگترین عامل رشد تروریزم، باز تولید این پدیده ی شوم در کشورهای همسایه ی افغانستان بوده. برخی کشورهای همسایه تروریزم و افراطیت را به صورت مستمر پرورش داده و به کشور ما ارسال داشته است. درست است که همسایگان افغانستان همکاری لازم را به عمل نیاوردند، پرسش اساسی که قابل طرح است همین است که کشور پرورش دهنده تروریزم یکی از متحدان نیرومند کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده امریکا در منطقه بوده است و سالهای متمادی است که ارتش پاکستان توسط غربی ها تقویت و تجهیز و تغذیه می شود. علاوه بر آن، پاکستانی ها امکانات فراوانی را به نام مبارزه با تروریزم از غربی ها دریافت می کرده اند و می کنند، علاوه بر آن یکی از اعضای موثر کشورهای خط مقدم مبارزه با تروریزم به حساب می آمده است.
آیا لازم نبوده که غربی ها و به ویژه ایالات متحده امریکا با دید ژرف تر و نگاه دقیق تر به این معضل بنگرد و پاکستان را تحت فشار قرار دهد که از تجهیز نیروهای طالبان دست بردارد؟ بی تردید که چنین امکانی در اختیار غربی ها قرار داشته، اما متاسفانه با رویکرد دوگانه نخواسته اند که تروریزم و افراطیت از افغانستان ریشه کن شود.
عامل دومی که به رشد تروریزم کمک کرده ریشه های نرم افزاری یا وابسته به نوع نگاه غربی ها دارد؛ یعنی نوع نگاه غربی ها نسبت به عملکرد خود تغییر نیافته، به سخن دیگر غربی ها نخواسته اند یا منافع بلند مدت آنها مانع برخورد جدی آنها با تروریزم و افراطیت شده است. اگر یکی از تعریف های افراط گرایی اینست که این پدیده در واکنش به کنش کشورهای غربی به وجود آمده است، پس مبارزه صادقه آنست که کنشی انجام نیابد و عملی صورت نگیرد که به رشد این پدیده بیانجامد. وقتی دیده می شود که کشورهای غربی از یک سوی، ندای مبارزه با تروریزم و افراط گرایی را سر می دهند از جانب دیگر دست به عملیاتی می زنند که عکس العمل خشنی را به همراه می آورد به معنای آنست که غربی ها تصمیم نگرفته اند و نمی خواهند مبارزه جدی علیه تروریزم به عمل آورند و این پدیده ریشه کن شود.
در نتیجه رشد تروریزم و افراط گرایی هم چنان ادامه پیدا کرده و باز تولید می شود. عملکرد کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده امریکا در خاورمیانه، پشتیبانی بی قید و شرط از رژیم اسرائیل، دفاع از دیکتاتوری در بحرین و عربستان سعودی از چشم هیچ صاحب عقلی به دور نمی ماند و این عمل ها عکس العمل هایی را به همراه می آورد.
دنیایی که روز به روز کوچک تر و متراکم تر می شود، نباید این گونه پنداشته شود که عمل امریکایی ها واکنشی در خاورمیانه در آسیای مرکزی و جنوب آسیا و برخی کشورهای دیگر به همراه نخواهد آورد.
اگر روزگاری "گناه آهنگری در بلخ به گردن زدن مسگری در شوشتر" یک طنز تلقی می گردید در زمانه ی ما نه تنها طنز نیست بلکه یک واکنش مناسب به حساب می آید و کشورهای غربی به وِیژه ایالات متحده امریکا نخواسته که میزان تروریزم کاهش پیدا کند و افغانستان به امنیت برسد.
پس نتیجه ای که می توان گرفت آنست که کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده امریکا در ماموریت خود در افغانستان برای ایجاد امنیت ناکام و ناموفق بوده است. هزینه های مادی و معنوی امریکایی ها در افغانستان را کسی منکر نیست، آنچه که برای مردم افغانستان غیر قابل قبول است، این که سیاست مداران غربی سیاستی متناسب و هماهنگ را همراه با حضور خود اتخاذ نکردند افغان ها به امنیت دست نیافتند و یک بار دیگر نام بدی از غربی ها در خاطره مردم افغانستان نقش بست.
ادامه دارد. 
م. سمنگانی
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل
https://avapress.com/vdceze8zxjh87vi.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما