تاریخ انتشار :شنبه ۲۰ سرطان ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۴۵
کد مطلب : 114274
جلریز و برخورد رسانه های گروهی
در افغانستان همیشه از یک مسئولیت نانوشته و تعریف ناشده رسانه ای سخن گفته می شود. وقتی نام رسانه ها به میان می آید، گفته می شود که رسا نه‌های متعهد و یا غیر متعهد یا نامتعهد.
منظور از رسالت رسانه‌ها نیز چیزی نیست جز رسالت گردانندگان آنها. اگر گردانندگان رسانه های گروهی خود را مسئول احساس کنند و رسالتی در قبال ابزاری که درست دارند قایل باشند؛ بی گمان رسانه ها دارای رسالت می شوند. اگر چنانچه گردانندگان رسانه ها حایز این اهمیت و ارزش برین انسانی نباشند، هیچ رسانه ای نمی تواند ارزش محور و مسئولیت پذیر باشد.
با این مقدمه، اگر به سیزده سال گذشته کار کرد رسانه ها توجه صورت گیرد، می توان به نقد و ارزیابی رسانه ها پرداخت، رسالت مندی یا نامتعهد بودن این رسانه ها را آشکارا بیان نمود. هر رسالتی در قبال درکی به وجود می آید، درک درست و صحیح ایجاد درد می کند و درد رسالت درمانگری بر دوش رسانه های گروهی می گذارد.
در گام نخست باید واقف شد که جامعه افغانستان یک جامعه بیمار است. بر اساس آمار و ارقامی که از سوی برخی نهاد های بین المللی ارایه شده گفته می شود که بیش ازشصت درصد جامعه افغانستان مبتلا به انواع بیماری های روانی هستند.
دو، مردم افغانستان به شدت آسیب دیده هستند. حس بدبینی تا اعماق استخوان های مردم نفوذ کرده است. نسبت به همه چیز و همه کس احساس بدبینی می کنند.
سه، مردم افغانستان در بیش از سه دهه گذشته سخت تحقیر شده اند، بخشی عظیم این جامعه در کشورهای مختلف زندگی کرده، فقر و ناداری و مهاجرت های تحمیلی را تجربه کرده اند. در کشور خود از سوی حکومت ها مستبد راست و چپ تحقیر و توهین شده اند. در نتیجه باعث شده است که احساس آرامش و امنیت روانی از این جامعه سلب گردد. در مجموع این جامعه نیازمند آرامش است.
چهار، مردم افغانستان از گذشته‌های دور تاکنون هیچ گاه یک جامعه هم پذیر و متساهل نبوده است. در گذشته ها اگر جنگ و خشونتی در میان نبوده است، علت آن وجود حکومت‌های استبدادی بوده که مجالی برای بروز عواطف و احساسات نداده است.
در مجموع این وضعیت گواه برآنست که مردم نیازمند درمان‌های گوناگون است. یکی از داروهای درمان گر وجود و حضور رسانه ها گروهی متعهد است که در گام اول باید این دردها را بشناسد و آنگاه با ارایه برنامه های مفید به درمانگری دردهای مردم بپردازد. حال پرسش آنست که آیا رسانه های افغانستان این مسئولیت را شناخته و رسالت خود را در قبال شناخت این دردها ادا کرده، آیا می توان به این رسانه‌ها، رسانه‌های رسالت‌مند گفت؟ یا آن که واژه رسالت‌مندی چنان برچسپ ناچسپی در کنار رسانه های گروهی افغانستان قرار می گیرد که به هیچ شکل و صورت کار کرد متعهدانه رسانه های گروهی را بازتاب نمی دهد.
برای آن که نقدی بر رسانه‌های گروهی به ویژه رسانه‌های تصویری که بینندگان فراوان دارد، مستندتر صورت گیرد باید بصورت تاریخی نگاهی به کارکرد این رسانه ها افگنده شود.
یکی از ویژگی های رسانه های تصویری در افغانستان آنست که متعلق به یک نهاد بی طرف، متعهد به مردم افغانستان نیستند، همه متعلق به افراد و اشخاصی هستند که یا به رسانه ها با دید منفعت مطلق می نگرند یا آن اتوریته و شخصیت افراد وابسته به تبلیغات آن رسانه است. یعنی هیچ کدام را نمی توان دارای بار مسئولانه انسانی دانست. لذا آنچه که به عنوان بیماری های این مردم بر شمردیم، هیچ کدام نه از سوی رسانه ها شناخته شده است و نه برای رفع ودفع آن راه علاج یافته شده است. حتا رسانه‌های گروهی چنان غیر متعهدانه، منفعت محور و توجیه گر عمل کرده که نقش منفی این رسانه ها آشکارتر و رسواتر از نقش مثبت آنهاست. اگر گفته شود که نقش منفی رسانه های گروهی در بازار سیاست و فرهنگ کشور چه بوده، بسیار مناسب تر و گزیده تر است تا گفته شود که مسئولیت رسانه های گروهی در کشور منفی بوده است تا مثبت. به طور نمونه، در یکی دو هفته اخیر حادثه ای در منطقه جلریز میدان وردک اتفاق افتاد، افرادی در آن حادثه شهید شدند. جمعی را در سوگ فرزندان خود نشاندند، خانواده‌هایی در سوگ عزیزان خود نشستند. این درد جانکاه همگانی بود و رسانه های گروهی حداقل کاری که باید انجام می دادند، آن بود که این واقعه را شفاف سازی کنند، نکات ابهام انگیز را بزدایند تا اتهام هایی که مطرح شده است برطرف شود. افرد قاتل و جانی که مرتکب آن جنایت هولناک شده برملا و آشکار شود. این فرایند با یک موضع گیری غیر جانب دارانه که از مسئولیت های ابتدایی یک رسانه شمرده می شد، بدست می آید. اما متاسفانه و صدمتاسفانه که رسانه های گروهی از جمله برخی تلویزون ها نه تنها در شفاف سازی این حادثه نپرداختند، ابعاد این حادثه را آشکار نکردند که برعکس کوشیدند، سربازان شهید را مقصر اصلی آن حادثه جلوه دهند و این گونه وانمود سازند که اگر آن سربازان کشته شده اند، حق شان بوده است. تهمت های فراوانی بر آن سربازان بستند که هیچ وجدان آگاهی بر نمی تابد. کاربرانی که به صفحه های اجتماعی فیسبوک مراجعه کرده اند حتما گزارش تلویزیون «شمشاد» را دیده اند. آن تلویزیون یا افراد و خبرنگارانی را به منطقه اعزام داشته یا آن که برخی سران قومی را به کابل خواسته است در مصاحبه مفصل با آن افراد به توجیه جنایت های هولناکی پرداخته که در چند روز گذشته انجام یافته است. این گونه برخورد و توجیه گری ها بیانگر بیماری گردانندگان رسانه و نگاه نازل آن ها به منافع ملی وحتا قومی است.
اگر رسانه ای باور مند به رسالت ملی نباشد، خود را متعهد در برابر ملت افغانستان نداند، اگر باورمندی به یک ملیت و برتری نژاد باشد، باز هم عقل و منطق یک رسانه اقتضا می کند که این همه یاوه نبافد و دیگران را متهم نکند، حد منافع همان قوم خاص را محترم بدارد. اگر تساهل به مثابه یک حقیقت انکار ناپذیر مورد پذیرش قرار نداشته باشد، بازهم منافع قوم ایجاد می کند که یک رسانه جمعی این همه دروغ نبافد و توجیه گر جنایت های یک مشت آدم کوته بین و خودخواه و بی‌خرد نباشد. مگر غیر از آنست که ناگزیری های نسبت به قوم پشتون نیز پیش خواهد آمد. در میان سایر مردم قرار خواهند گرفت، توقع یک پشتون از سایر اقوام چیست؛ آیا این انتظار را دارد که باید به انواع ترفند قتل عام شوند؟ یا آن که مورد احترام باشند و به سلامت به خانه و کاشانه خود برگرند؟ به قول سعدی: آنچه برنفس خویش نپسندی نیز بر نفس دیگری نپسند.
طرف مقابل نیز متاسفانه متعهدانه عمل نکردند و کوشیدند آب را چنان گل آلود سازند، بر طبل تعصب کوبیدند وضعیت را مغشوش تر ساختند. بنابراین مجموع این عملکردها نشان می دهد که تعهدی رسانه ای متاسفانه در کشور وجود ندارد. حتا تعهد به منافع قوم نیز دیده نمی شود، چه رسد به منافع ملی که سخن بزرگی است و ظرفیت کلانی می خواهد.

https://avapress.com/vdcgut9qtak9qx4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما