خبرگزاری صدای افغان(آوا)-مشهد مقدس: نشست سازمانی با عنوان «افغانستان در شرایط موجود و بایستهها» چهارشنبه، ۲ میزان/مهر با حضور جمعی از اعضای فعال مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان افغانستان در مشهد مقدس برگزار گردید.
حجتالاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری در سخنرانی مفصل خود در این نشست، از برنامهریزی برای توسعه و ساماندهی فعالیتهای قرآنی این مرکز خبر داد و گفت که دارالقرآن مرکز تبیان با هدف تربیت تخصصی و انقلابی نسل نوجوان و جوان در یک ساختمان مستقل راهاندازی خواهد شد. وی این اقدام را در راستای ایجاد یک حرکت انقلابی برای ترویج فرهنگ قرآنمحور در افغانستان و تربیت عناصر قرآنی و ولایی تعزیف کرد.
حسینی مزاری در تبیین بستر فکری این حرکت، سازمانیافتگی و داشتن اندیشه شاخص را شرط اساسی هرگونه نقشآفرینی سرنوشتساز در افغانستان دانست و با نقد شدید قومگرایی و انحصارطلبیهای گذشته، به نقاط مثبت و منفی امارت اسلامی اشاره کرد و گفت: رویکرد مرکز تبیان، نگاه منصفانه و دوری از سیاهنمایی است و فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی این مرکز برای خدمت به مردم افغانستان میباشد.
در ادامه، مشروح سخنان حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری را از نظر میگذرانید:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و به نستعین. اما بعد قال الله تعالی: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»
قدردانی از اعلام حمایت شورای اقوام حمزه صادقین از مرکز تبیان
ابتدا از همه همکارانی که در برگزاری این مراسم کیفی نقش داشتند، صمیمانه تشکر میکنم. همچنین از حضور همه شما عزیزان و بزرگواران و علما، بویژه از مجموعه همکاران شورای اقوام حمزه صادقین به رهبری جناب آقای مالانی، قدردانی میکنم. از اعلام حمایت ایشان از مرکز تبیان و حضورشان در چارچوب این تشکیلات نیز بسیار سپاسگزارم. جناب آقای مالانی از شخصیتهای مطرح و برجسته کشور ما و شما هستند که پایگاه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مهمی در افغانستان دارند و در سالهای گذشته خدمات شایانی برای مردم افغانستان و جامعه ارائه کردهاند. ما و ایشان از دوران جمهوریت با هم آشنا بودیم و از طریق دفتر مرکز تبیان در هرات با هم ارتباط داشتیم. همواره جناب آقای هاشمی از محبت و حمایت ایشان برخوردار بودهاند. در ایام مهاجرت، ارتباط و گفتگوهای ما بیشتر و نزدیکتر شد و در نهایت هم امشب ما در خدمت ایشان و باقی موسفیدان و بزرگان و شخصیتهای مطرح و متنفذ همکار ایشان هستیم به خصوص از قوم نورزایی افغانستان.
اهمیت موقعیت حساس افغانستان و ضرورت هوشیاری مردم
عنوان جلسه، موضوع بسیار مهمی است و میتوان درباره آن صحبتهای فراوانی داشت، اما با توجه به محدودیت وقت، امکان پرداختن به همه جوانب وجود ندارد. شرایط افغانستان همواره حساس بوده است؛ از دوران ظاهر شاه و داوود خان، پس از کودتای کمونیستی، شروع جهاد و پیروزی آن، و همچنین بحرانهایی که پس از پیروزی جهاد به وجود آمد، تا دوران جمهوریت. بویژه در چهار سال اخیر، وضعیت افغانستان بسیار حساستر شده و فرصتی تاریخی و بینظیر در اختیار مردم قرار گرفته است. کشور و مردم در مرحلهای مهم و سرنوشتساز قرار دارند که تأثیرات آن بسیار عمیق و تعیینکننده است. در این فرصت حساس، ضروری است که مردم ما هوشیارتر و آگاهتر از گذشته در صحنه حضور داشته باشند تا بتوانند سرنوشت بهتری را رقم بزنند، فضای مناسبتری فراهم کنند و زمینه نظم، انسجام، رشد، شکوفایی و تعالی کشور را فراهم سازند.
نقش همه جریانها در سرنوشت افغانستان و ضرورت رویکرد مثبت
امروز هر فرد، جریان یا جمعیتی که به طور جدی در عرصه افغانستان حضور داشته باشد، قطعاً در تعیین سرنوشت کشور سهمی خواهد داشت. این سهم، سهمی اثرگذار و تاریخی است که برای حال و آینده مردم ما و نسلهای بعد بسیار راهگشا خواهد بود. چه کسانی که در داخل افغانستان هستند و چه افرادی که در خارج از کشور و در مهاجرت به سر میبرند، به جای سیاه نمایی، نق زدن و تبلیغات منفی نسبت به افغانستان، بهتر است رویکردی مثبت انتخاب کنند. با این رویکرد، میتوانیم نقش بارزی در تعیین سرنوشت خود و ساختن آینده افغانستان ایفا کنیم.
ضرورت سازمان یافتگی برای نقشآفرینی موثر
منتها آنچه خیلی مهم است و میتواند حضور ما را سرنوشتساز بسازد و نقش ما را نقشی متبارز ظهور و بروز بدهد، سازمانیافته عمل کردن مردم ماست. حرکتهای فردی جایی را نمیگیرند. حتی در زندگی فردی و خانوادگی خود که بخواهیم رشد داشته باشیم، باید سازمانیافته عمل کنیم. در سطح یک خانوادهی ۴ نفری، ۵ نفری یا ۱۰ نفری، این افراد حتماً باید سازمانیافته عمل کنند. اگر این سازمان یافتگی وجود نداشته باشد، قطعا در زندگی فردی خودهم پیشرفت نخواهیم داشت و در زندگی خانوادگی و قومی خود هم پیشرفتی نخواهیم داشت، چه برسد به اینکه در سطح یک کشور ظهور و بروز خوب داشته باشیم و در سطح یک جامعه تأثیرگذار باشیم.
پیامدهای عدم سازمانیافتگی در دوران جهاد و پس از آن
در طول دوران جهاد مشخص شد که عدم سازمان یافتگی چه آسیبهایی به جریانها و کشور وارد کرد. اگر جهاد افغانستان بر محور یک حرکت سازمانیافته انجام میشد، جهاد قطعا ۱۴ سال طول نمیکشید و کشور این همه شهید، آواره، مجروح و جانباز تقدیم نمیکرد. این پراکندگیها و عدم سازمان یافتگیها باعث شد افغانستان با چالشهای جدی مواجه شود. پس از خروج شورویها و سقوط کمونیستها و حاکم شدن حکومت جهادی، باز هم جنگها و جنجالهای فراوانی رخ داد. حقیقت این است که کابل پس از پیروزی جهاد خراب شد؛ در حالی که قبل از پیروزی جهاد، کابل تاحدودی آباد بود. بویژه سمت غرب کابل که تمرکز جنگ داخلی بیشتر به آن سمت بود، به ویرانه تبدیل شد.
پیامدهای عدم سازمان یافتگی و ۲۰ سال تسلط غربیها بر افغانستان
همین عدم سازمانیافتگی باعث شد که افغانستان گرفتار بحرانهای مختلف شود و بعد غرب بیاید به رهبری امریکا حمله کند به افغانستان و کشور را اشغال بکند و ۲۰ سال غربیها بر تمام کشور مسلط باشند و هرگونه طرح و نقشه و پلانی که دارند روی کشور و مردم ما اجرا بکنند. بله، امریکا در نهایت شکست خورد و افغانستان را خیلی مفتضح و سرشکسته ترک کرد، اما در طول ۲۰ سال، دست اندرکاران این کشور در عرصههای نظامی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کارهای خیلی عمیق و تاثیرگذاری در راستای اهداف خودشان انجام دادند.
آسیبهای حضور ۲۰ ساله غرب در کشور که به این زودی قابل رفع نیست
حدوداً ۱۷۰ هزار نفر از مردم ما در طول ۲۰ سال جمهوریت به دست نیروهای امریکایی کشته شدند، اما این کشتار به نظر من مهم نبود و نیست؛ بلکه کشتار فرهنگی، کشتار اجتماعی، کشتار اعتقادی و کشتار اخلاقی بسیار بسیار آسیب جدی بر بدنه کشور ما و شما وارد کرد و امروز ما آثار این آسیبها را در داخل افغانستان میبینیم، امروز آثار این آسیبها را در خارج، در سطح مردم خودمان میبینیم. این حضور خیلی آثار عمیق و کشندهای وارد کرد که اگر ما دهها سال دیگر با جدیت و تلاش خیلی عمیق و گسترده کار فکری بکنیم، کار فرهنگی بکنیم، کار تبلیغی بکنیم، قطعاً ما توفیق جدی و سریع نمیتوانیم پیدا بکنیم که این آثار به جا مانده را رفع بکنیم و جبران مافات صورت بگیرد.
ضرورت سازمانیافتگی برای بهرهبرداری درست از شرایط
بنابراین برادران و خواهران! اگر ما علاقمند باشیم که از شرایط موجود بهرهبرداری درست کنیم، اگر علاقمند باشیم که صاحب کشور خود باشیم، صاحب سرزمین خود باشیم، صاحب هست و بود خود باشیم، حتماً باید کار سازمانی را از آب خوردن و غذا هم مهمتر بدانیم. در غیر این صورت، اگر شرایط ما بهبود پیدا نکند و شرایط مناسب نداشته باشیم، خوب این غذایی که میخوریم و این آبی که مینوشیم و این زندگی که میکنیم، این زندگی ذلتبار است. تا به کی مردم ما در خارج ذلیل باشند؟!
نفسِ مهاجرت توام با ذلت است
البته این انتقاد به جمهوری اسلامی نیست؛ ایرانیها زحمات خودشان را زیاد کشیدند، تلاشهای زیادی کردند و حالا هم میکنند، اما نفسِ مهاجرت توام با ذلت است. نفسِ خانه نداشتن و زمین نداشتن و نفسِ بیوطنی خودش ذلتآور است. شما هر مقدار در ملکِ مهاجرت راحت باشید، هر مقدار پول داشته باشید و امکانات داشته باشید، کافیست یک نفر بگوید «های افغانی». «افغانی» گفتن که عیب نیست؛ ما افغان هستیم، از افغانستان هستیم ولی ممکن است طرف نامِ ما را نفهمد، خب صدا میکند «افغانی». این «افغانی» گفتن به ما بر میخورد و ناراحت میشویم، منزجر میشویم که چرا با چنین کلمه و لفظی ما را صدا کرد. نفسِ مهاجرت توأم با ناراحتی است. ایرانیها یا هر کشورِ میزبان دیگری، با انگشت خود عسل هم که در دهان ما بکند، سی، چهل، پنجاه سال هم که خدمت بکند، کافیست یک روز ناملایمت ببینیم، کافیست یک روز از طرف یک پولیس بیاحترامی ببینیم، همه زحمات آن کشور میزبان به هم خورده است.
تجربه مهاجرت و واقعیت وضعیت مهاجران در غرب
من تجربه دارم دیگر. من از سال ۶۲ که از افغانستان آمدم ایران، خب، گرچه رفت و آمد دارم، گاهی افغانستان هستم، گاهی اینجا، ولی کاملاً میدانم و میفهمم وضعیت مهاجرین چطور است. حالا شما اینجا را میگویید به اصطلاح، ولی من اروپا هم رفتم و اروپا را هم دیدیم. شاید فکر کنید مردم ما اینجا ناراحت هستند و عذاب دارند، اما در اروپا و امریکا نیست، اما من خدا را شاهد میگیرم که بیشتر از انتقاداتی که مهاجرین در ایران علیه ایران دارند، بیشتر از این انتقادات در میان مهاجرین اروپا مطرح است، چه کوچکش و چه بزرگش. در هر خانه که رفتم، بدون ناراحتی و احساس غم نبوده است. این است وضعیت مهاجرت.
راه رهایی از وضعیت کنونی؛ مسئولیتپذیری و سازمان یافتگی
خب، ما چه زمانی میتوانیم از این وضعیت رهایی پیدا کنیم؟! زمانی که کشور خود را داشته باشیم. کشور خود را کی میتوانیم داشته باشیم؟! زمانی که نسبت به تعیین سرنوشت خود احساس مسئولیت کنیم. چگونه میتوانیم به این هدف برسیم؟! زمانی که منسجم و سازمان یافته عمل کنیم. تا سازمان یافتگی نباشد، امکان ندارد. سازمانیافتگی هم به دنبال این نیست که تو پیرو چه مذهبی هستی، مربوط به کدام قوم هستی، مربوط به کدام منطقه، دِه یا ولایت هستی. یک کسی که هدف دینی دارد و یک کسی که شعور سیاسی دارد، به دنبال آدم است. این آدم به دنبال سیاه و سفید و مطرح کردن خط و خطوط فردی، اجتماعی، قومی و مذهبی هم نیست. چون اسلام روی این بحث انگشت نگذاشته، بلکه رد میکند. اسلام در نظر گرفتن این مباحث را در کار اجتماعی و مبارزاتی رد میکند. کسی که شعور سیاسی داشته باشد، مبتنی و متکی بر قوم، اقارب، منطقه، مذهب و فلان و بهمان کار نمیکند.
حواستان باشد برادران و خواهران!
نقد جریانات قوم گرا و مذهبی در مبارزه سیاسی
بنابراین کسانی که مبارزات خودشان یا ادعای مبارزه شان را مبتنی بر یک قوم، پیروان یک مذهب، یک ولایت یا جبهه شمال، جنوب، شرق و غرب میکنند، اگر ادعای اسلامیت بکنند، یا اسلام را خوب نفهمیدهاند یا مسلمان نیستند. کسی که حقیقتاً اسلام را خوب فهمیده باشد، این روحیه را ندارد. شما نباید حتی یک بار از زبانشان بحث قوم بشنوید، حتی یک بار هم بحث منطقه، رنگ و قیافه و امثال آن. و یا اینکه این افراد شعور سیاسی ندارند. البته دین را که در هر صورت ندارند، اما شعور سیاسی چی؟! این افراد شعور سیاسی را هم ندارند. چون کسی که سیاستمدار است، دنبال این است که برای کل کشور مدیر و رهبر باشد، نمیخواهد رهبر یک بخش باشد. رهبر بودن در یک بخش چه سودی برای خودت دارد؟! چه سودی برای جریانت دارد؟! چه سودی برای کشور دارد؟! معلوم است که بحث کشور برای این افراد مطرح نیست چون شعور سیاسی ندارند؛ اگر شعور سیاسی داشتند، مباحث قومی را مطرح نمیکردند.
لزوم پرهیز از قوم گرایی برای موفقیت در افغانستان
من بارها در کابل هم گفتم کسانی که این همه رنگ و لعاب قوم را مطرح میکنند و خود را سمبل یک قوم و مجموعه میدانند، اینها نه مسلماناند و نه شعور سیاسی دارند. برادران و خواهران باید معیار تشخیص شخصیتهای خدوم را بدانند. شخصیتهای خدوم، متدین مسلمان و سیاستمدار اصلاً و هرگز به دنبال مباحثی که در گذشته مثل قوم و منطقه در افغانستان مطرح بوده و حالا هم مطرح است، نبودهاند و نیستند و نخواهند بود. ما با این روند در افغانستان به موفقیت نخواهیم رسید. یادتان باشد در افغانستان اگر افراد، جریانها، احزاب و حکومتها یکسویه حرکت کنند و کارشان مبتنی بر یک قوم و پیروان یک مذهب باشد و تنها به قوم و پیروان مذهب خود توجه داشته باشند، این فرد، جریان، حزب و حکومت به هیچ وجه در افغانستان ماندگار نخواهد بود.
درسهای ۲۰ سال جمهوریت؛ انحصارطلبی و شکست انسجام
به هر حال ما گذشتهها را مطالعه داریم. طی همین ۴۰ و ۵۰ سال اخیر که ما در صحنه حضور داشتیم، شما حتما شنیدید و یا دیدید که انحصارطلبیها نتیجه نداد. نمونه واضح انحصارطلبی، قومگرایی و زبانگرایی ۲۰ سال جمهوریت است. آیا در دوره جمهوریت فرصت پیشرفت نبود؟! نخیر! خیلی فرصت خوبی بود، فرصت طلایی برای افغانستان و مردم افغانستان؛ فرصتی بود که در گذشتهها پیش نیامده بود. اما چرا بهرهبرداری نشد؟! آیا بگوییم پول نبود؟! خیر، میلیاردها دالر دنیا وارد افغانستان شد. آیا بگوییم امکانات نظامی و تسلیحات و امثال اینها نبود؟! خیر، همه چیز بود. اما چرا کشور بعد از ۲۰ سال دوباره سقوط کرد؟! چون کسانی که مسئولیت داشتند، کسانی که در رأس حکومت بودند، کسانی که در رأس احزاب و سازمانها بودند، متأسفانه انحصارطلب بودند، چه از نگاه قوم، چه از نگاه روحیه حزبی و سازمانی و یا منطقهای. این شرایط باعث شد افغانستان انسجام پیدا نکند، مردم سازمان پیدا نکنند، استحکام داخلی و اجتماعی در کشور به وجود نیاید و در نتیجه کشور خیلی راحت از هم بپاشد و سقوط کند و امارت اسلامی بیاید.
اهمیت کار سازمانی مبتنی بر اندیشه شاخص
اینجاست برادران و خواهران که بحث کار سازمانی خیلی مهم و خیلی مفید است. این کار سازمانی باید حول یک اندیشه و تفکر شاخص باشد. فردی که کار سازمانی میکند، فکرش باید فکر شاخص باشد؛ حالا فرق نمیکند فکر رحمانی باشد یا فکر شیطانی. من بارها در افغانستان گفتهام که مبارز چه یک فرد باشد، چه یک جریان، چه یک حکومت، باید محور فکریاش مشخص باشد. آقا، شما شرقی هستی؟! غربی هستی؟! کافر هستی؟! مسلمان هستی؟! چیکاره هستی؟! به هر حال چهرهات را برای مردم بنمایان تا جریانسازی شود. اگر فرد و جریانی اندیشه و تفکر شاخص نداشته باشد، نمیتواند جریانسازی کند و مردم را هدایت کند. بنابراین یکی از مشکلاتی که در جامعه افغانستان وجود داشته، متأسفانه همین بحث بیاندیشگی بوده است.
اهمیت صداقت حتی در وابستگیها؛ نقدی بر تناقض رفتارها
من در کابل، یک وقت در ماه رمضان سال ۸۹ که کاندید انتخابات هم بودم، رسانهها را دعوت کردم و آنجا صحبت کردم که در افغانستان اندیشهی شاخص وجود ندارد. هم آنهایی که متهم بودند به وابستگی به امریکا و تکنوکرات بودند، گفتم ای کاش کسانی که تکنوکرات و وابسته به امریکا هستند، صادقانه وابسته به امریکا باشند و چهار قِران پولی که از امریکا میگیرند را بیاورند داخل افغانستان خرج کنند. همچنین گفتم کسانی که متهم به وابستگی به ایران هستند، ای کاش با ایرانیها صادقانه عمل کنند و رو راست باشند. یا کسانی که با عربستان و هر جای دیگری وابستهاند، ای کاش رویکردشان شاخص و مشخص باشد. من در همان جلسه گفتم متأسفانه شخصیتهای ما به گونهای هستند که یک دستشان به جیب امریکاییهاست و یک دست دیگرشان به جیب ایرانیهاست. پیش امریکاییها که میروند میگویند ما با شما هستیم، و پیش ایرانیها که میآیند، در پستوها حتی خبر دارم که گریه هم کردند که ما مرید شما هستیم، ارادتمند شما هستیم، در افغانستان سرباز و عسکر شما هستیم؛ ولی وقتی افغانستان میرفتند علیه جمهوری اسلامی فحش و فحاشی میکردند. همین حالا هم کسانی که علیه جمهوری اسلامی فحش میدهند و ناسزا میگویند، کسانی هستند که ارتباط قبلاً داشتند و حالا هم دارند.
پیامد فقدان اندیشه شاخص در فضای سیاسی کشور/ملت افغانستان اصلا شکل نگرفت
خب وقتی که در کشور اندیشه شاخص نباشد، بستر سالم مبارزاتی فراهم نمیشود و همه معاملهگر میشوند و به دنبال منافع زودگذر میروند. این منافع هم خیلی زودگذر است. کجا شدند کسانی که در زمان جمهوریت این همه امکانات داشتند، این همه موتر و ساختمان های آنچنانی در افغانستان و خارج؟! اینها کجا شدند؟! چرا ماندگار نشدند؟! به خاطر اینکه تفکر شاخص نداشتند. یک روز در کنار فلان رئیس جمهور بودند، روز دیگر با هزار فحش و فحاشی علیه او؛ باز شرم و حیا نبود و با وجود اینکه مثلاً ۱۰ تا ۱۰۰ تا فحش علیه فلان آقا داده بودند، باز پس فردا در کنار همان آقا بودند. خب وقتی که اندیشه نباشد این میشود و مردم نمیتوانند روی آدمهایی که اندیشه شاخص ندارند اعتماد کنند و حضور جدی داشته باشند. این است که در گذشته در افغانستان متأسفانه نظام درست و وحدت ملی اصلاً شکل نگرفت. ما اصلاً نمیتوانستیم بگوییم؛ ملت افغانستان؛ کدام ملت؟! با چه ساختاری؟! با چه زیرساختهایی؟! و با چه ساز و کارهای فکری، فرهنگی و اجتماعی؟!
نقش شفافیت اندیشه و صداقت در گفتار شخصیتها
بنابراین توقع و تقاضای ما از مردم افغانستان، از شخصیتها و از علما و حوزات علمیه این است که رخشان را بنمایانند و درست حرف بزنند. در زمان جمهوریت، یک کسی میآمد پشت تریبون یک ساعت سخنرانی میکرد، واقعاً نمیفهمیدیم این چکاره است، چه فکری دارد، چه اندیشهای دارد، کافر است یا مسلمان است، قابل تشخیص نبود. چرا؟! به خاطر اینکه به وضوح و صریح حرف نمیزد. چرا؟! به خاطر اینکه اندیشه نداشت. حالا شما اندیشه شیطانی داشته باشید، مردانه حرف بزنید و روی اندیشه خود پافشاری کنید. اگر هم اندیشه رحمانی دارید، خب بحث اندیشه رحمانی این است که شما ماندگار هستید، آخرتت تضمین است؛ دنیا که در هر حال پنجاه پنجاه است و ممکن است گیر آدم بیاید یا نیاید، اما آخرت صد در صد تضمین است. اگر اندیشه شیطانی داشته باشید هم خب آخرتش که تمام است و برای این دنیا پنجاه پنجاه است، ممکن است ۵۰ درصد دنیا گیرش بیاید، ممکن است نیاید، ولی حداقل یک اندیشه شاخص داشته باشد که بتواند به اصطلاح موج ایجاد بکند.
ضرورت اندیشه شاخص برای جریانسازی
شما تا زمانی که اندیشه شاخص نداشته باشید، موج ایجاد نمیتوانید. یکی از ضرورتهای کار سازمانی و مبارزاتی این است که شما جریانسازی بکنید، در کشور جریانسازی بکنید، در دنیا جریانساز باشید و حرف بزنید. بله، اگر فکر جریانساز داشته باشید ممکن است به اصطلاح در فیسبوک ۱۰ نفر به نفع شما حرف بزنند و ۵۰۰ نفر هم به ضرر شما، ولی این اثرش خیلی به مراتب بهتر است از آن آقایی که یک پست در فیسبوک میگذارد و ممکن است هزار نفر بهبه و چهچه کنند. این اندیشه شاخص مهم است.
جایگاه اندیشهای مرکز تبیان و تلاشهای دشمن برای تضعیف آن
مرکز تبیان از ابتدا دارای اندیشه شاخص بوده است. گرچه در این اواخر البته نه از اواخر، از گذشتهها این فرافکنی وجود داشت که گویا مرکز تبیان از اصل خود و از آن شعارهایی که در اول میگفت فاصله گرفته است و رویکرد دیگری دارد. خب طبعا این فرافکنی را اول دشمن میکند، چون دشمن میداند که تشکیلات مرکز تبیان امروز تقریباً تشکیلات عمده و اثرگذار در صحنه ملی و بینالمللی است، نه فقط در عرصه افغانستان. ما برای افغانستان حرف داریم، برای منطقه حرف داریم، در سطح دنیا حرف داریم؛ این جریان، جریان کاملاً شاخص دینی و مذهبی در سطح افغانستان، منطقه و دنیاست و در رابطه با کل دنیا و منطقه ما حرف داریم. خب طبیعی است که دشمن باید در راستای تضعیف این جریان کار بکند. یکی از ابزارهای تضعیف این تشکیلات این است که هیاهو راه بیندازند که آقا مرکز تبیان یک مرکز مذبذب است و حسینی مزاری سیاست ندارد و حسینی مزاری تمرکز روی یک خط و خطوط ندارد و حسینی مزاری بر مبنای خوشی و دیقی این و آن حرف میزند، یا به خاطر به دست آوردن پول یا مقام و... . بالاخره این کار دشمن است.
فرافکنی رقبا و حفظ مواضع ثابت مرکز تبیان
دومین عاملی که در این راستا فرافکنی میکنند، متأسفانه رقبای نامرد هستند. چون رقبایی که دین و مذهب داشته باشند، درست باید حرف بزنند. به خوبی میدانند که روند کار ما از ابتدا تا حالا چگونه بوده است، چون ما اهل فرهنگ و رسانه هستیم و چیزی برای پنهان کردن نداریم. شما در گوگل «حسینی مزاری» را جستجو بزنید، هزار تا مطلب میآید با پنج هزار تا عکس؛ از روز اول تشکیل تشکیلات تا حالا اصلاً کوچکترین تغییری در مواضع اولیه ما ایجاد شده است یا خیر؟! کوچکترین تغییر ایجاد نشده است. ولی خب، اینها هیاهو میکنند که بله، حسینی مزاری مواضعش فرق کرده است، به خصوص بعد از آمدن امارت اسلامی که میگویند حسینی مزاری قبلاً مخالف امارت اسلامی بود و حالا طرفدار امارت اسلامی شده و برای امارت اسلامی لابیگری میکند و دهها بحث دیگر. و بعضی آدمهای بیخبر هم تحت تأثیر قرار میگیرند.
مبنای حرکت ما خط ولایت و مقابله با طاغوت است و ریشه در آیات قرآن دارد
این در حالی است که برادران و خواهران! مبنای حرکت ما حرکت دینی است. مطابق آیهای از قرآن که در صدر صحبتم قرائت کردم، آیه ۲۹ سوره فتح، سیاسیترین آیه قرآن در کل قرآن است. شما بروید تفسیرها را نگاه کنید. در همین رابطه، ما در روز تاسوعا در منزل حاج مهدی حبیبی صحبت کردیم و این آیه را تحلیل و تفسیر کردیم که در خبرگزاری ما هم منتشر شده است، میتوانید مراجعه کنید و بخوانید. حرکت ما مبتنی بر این آیه است و نوع و شیوه کار ما بر اساس این آیات است: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» و «أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ» این آیه خط کاری ما را مشخص میکند که ما در مسیر خدا و در تقابل با طاغوت از ابتدا بودهایم و هستیم.
انتخاب راه و پیروی از خط امام خمینی (رحمتالله علیه)
خب، وقتی که این رویکرد ما بوده، بر اساس آیات قرآن و دستور الهی و پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین علیهمالسلام، بستر فکری امام خمینی رحمتالله علیه را بهترین و راحتترین و تأثیرگذارترین مسیر تشخیص دادیم. از همان روز اولی که وارد عرصه مبارزه شدیم، به عنوان یک مبارز خط امام پیروی از تفکر امام خمینی رحمتالله علیه را انتخاب کردیم، چون میدانستیم این خط در این راه ما را مطابق این آیه قرآن و آیات دیگر هدایت و رهبری میکند. حالا هم از سال ۵۷ تا به حال این مسیر را ادامه دادیم و فعلاً خلف صالح این خط حضرت امام خامنهای حفظهالله تعالی است که ما مقلد ایشان هستیم و این خط ولایت، خط اساسی ماست.
پاسخی به منتقدین
حالا ممکن است کسی اعتراض کند که اگر خط شما این است و مسیر اینگونه است، چطور گاهی این آقا را تعریف میکنید، گاهی آن جریان را، گاهی این حکومت و گاهی آن حکومت؟! پاسخ این است: برادران و خواهران! خط ما کاملاً ثابت و استوار است. تا امروز، در هیچ مقطع از این ۴۵ یا ۴۷ سال مبارزه از این خط تخطی نکردهایم. در زمان جمهوریت که بیش از چهل کشور کفر و نفاق علیه این خط حضور داشتند ما تخطی نکردیم؛ حالا که حاکمیت امارت اسلامی، یک حاکمیت اسلامی است، آیا باید تخطی کنیم؟! خیر و تحت هیچ شرایطی.
ملاک حمایت یا انتقاد ما، دوری و نزدیکی جریانها و افراد از مسیر ماست
منتها کسانی که در طول مسیر نزدیک به ما میشوند، خب مورد حمایت ما قرار میگیرند، مورد تعریف ما قرار میگیرند. وقتی دور میشوند، نهایتش ما حرفی نداریم. اگر این دوریها مقابل ما باشند، قطعاً علیه آنها موضع میگیریم. ما در زمان حکومت استاد ربانی، این حکومت را نزدیک خود میدانستیم، لذا حامی این حاکمیت بودیم تا زمانی که حکومت اول طالبان روی کار آمد و بعد بحث جبهه مقاومت و مباحث بعدی پیش آمد. ما این خط را برای خود نزدیک احساس میکردیم، بنابراین معمولاً موارد حمایت ما بود. اما حکومت اول طالبان برای ما نزدیک نبود، ما نسبت به این حکومت جدی اعتراض و انتقاد داشتیم. در طول ۲۰ سال جمهوریت هم انتقاد داشتیم و در برابر کل حامیان این نظام موضع داشتیم.
موضع ما درباره حمایت، انتقاد و ثبات خط
ما نسبت به جمهوریت منتقد بودیم. البته گاهی بحث حمایت هم مطرح بود، اما صرفاً به این دلیل که بهتر است افغانستان نظام داشته باشد، حتی اگر نظام بد باشد، تا از هرج و مرج و گرفتاری جلوگیری شود. اما به هیچ وجه به جمهوریت نزدیک نبودیم؛ نه تبلیغش کردیم، نه تعریف آنچنانی از آن نمودیم و نه گفتیم «اینها در فلان بخشها کارهای عجیبی کردهاند.» اگر در صحبتها یا خبررسانیهای ما یک جمله از این جنس پیدا کردید، برایم بفرستید تا یادم بیاید؛ خودم که یادم نمیآید. بعد از سقوط جمهوریت، حاکمیت مجدد طالبان آمد. من آن زمان در ایران بودم؛ زمانی که شهر به شهر افغانستان سقوط و در اختیار طالبان قرار گرفت. البته دفاتر ما باز بودند، در کابل، هرات، مزار، بامیان و جاهای مختلف، حتی شبی که شهر مزار سقوط میکرد، فردایش دفتر ما باز بود. یعنی با وجود پیش آمدن جنجالها، حتی برای یک ساعت هم دفاتر ما در افغانستان بسته نشد.
بررسی و تحلیل وضعیت امارت اسلامی
خب، بعد نشستیم و وضعیت امارت اسلامی را بررسی و مورد مطالعه قرار دادیم. دیدیم که بله، اینها به ما نسبت به بقیه نزدیکترند. سپس به افغانستان رفتیم و مطالعات میدانی بیشتری انجام دادیم. تقریباً در ماه جوزای سال ۱۴۰۱، من هفت قسمت مقاله نوشتم که در خبرگزاری صدای افغان (آوا) منتشر شد. در شش قسمت از این مقالات، نقاط مثبت امارت اسلامی را مطرح کردم؛ یک، دو، سه مستدل و منطقی که اگر هر نویسنده یا شخصیتی بتواند در برابر این منطق و استدلال ما دلیلی بیاورد و مرا قانع کند، من میپذیرم. اما تا امروز که چهار سال از حکومت امارت اسلامی میگذرد، در برابر این شش قسمت مقاله درباره مثبتات این حاکمیت، دلیل قانعکنندهای برای رد تحلیل من پیدا نشده و حداقل من پیدا نکردهام.
نواقص و خواستههای مطرح شده در برابر امارت اسلامی
قسمت هفتم این مقاله، به نواقص امارت اسلامی و مجموعهای از خواستهها اختصاص دارد، حدود ۱۰ تا ۱۵ خواسته و کارهایی که انجام نشده بود یا هنوز انجام نشدهاند. این موارد را خطاب به مقامات امارت مطرح کردم و گفتم: «تمام این کارهای مثبت شما خیلی خوب است و باعث استحکام و اقتدار نظام میشود، اما اگر این چند مورد انجام نشود، مشکلات باقی میماند.» از جمله این موارد، باز شدن دانشگاهها، باز شدن مکاتب دخترانه، آزادی حرکتهای مدنی، جریانها و احزاب، و بحث تداوم رسمیت مذهب شیعه بود. البته من از آنها تقاضا نکردم که مذهب شیعه را به رسمیت بشناسند، چون مذهب تشیع رسمی است؛ بلکه فقط خواستم که تداوم رسمیت حفظ شود، ولی زیاد خودمان را درگیر این بحث نکردیم چون برخی مباحث مربوط به شورای علما است که خودشان پیگیری میکنند و ما زیاد درگیر این مسائل نیستیم.
تذکر جدی درباره نواقص امارت اسلامی و اهمیت اجرای آنها
به هر حال، این موارد را مطرح کردم و جدی هم تذکر دادم که آقایان دستاندرکار امارت اسلامی! اگر این موارد اجرا و تحقق پیدا نکند، تمام حرکتها و جنبههای مثبت شما نقش بر آب میشود. شما در افغانستان با مشکل و معضل مواجه میشوید. اینها نکاتی است برادران و خواهران که من در اوایل حکومت امارت اسلامی مطرح کردم. دیگر لازم نیست هر روز، در هر عرصهای که حضور داشته باشم فقط این مباحث را مطرح کنم! در طول این چهار سال نقاط مثبت امارت اسلامی را بیان کردم، چون فضای آن را برای خودمان سالم میدانم، اما بله، یک سری نواقص هم وجود دارد.
اشاره به نقصها و تأکید بر لزوم نگاه منصفانه نسبت به امارت اسلامی
ما معتقد نیستیم که حاکمیت امارت اسلامی، حاکمیتی صد فی صد اسلامی و بینقص و عیب است؛ نخیر، عیبها و مشکلات زیادی دارد. معضل بسته شدن مکاتب دخترانه، حذف کار خانمها، اینها خودش نقص است. بحث عدم حضور سایر اقوام و اقشار در کابینه و ساختار حاکمیت و مباحث مشابهی که ممکن است متعدد باشد، را ما میدانیم و مطرح هم کردهایم. اینطور نیست که ما ساکت نشسته باشیم. در جلساتی که با مسئولان امارت و شخصیتهای مؤثر داشتیم، این موضوعات را مطرح کردیم؛ اما مثل بقیه هر روز به دنبال سیاهنمایی نیستیم. چرا؟! چون امارت اسلامی که بعد از سقوط جمهوریت به وجود آمد، در بسیاری از عرصهها کارهای مثبت انجام میدهد. پس چرا کارهای مثبت آنها را نادیده بگیریم؟!
پیشرفتهای امارت اسلامی در عرصههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی
امارت اسلامی در عرصه اقتصادی جدی دارد کار میکند و کارهای اثرگذار هم انجام میدهد. کافی است همین
خبرگزاری صدای افغان(آوا) را مطالعه کنید؛ روزی صد طرح کلنگش به زمین زده میشود و روز بعد صد طرح دیگر در فلان ولایت به بهرهبرداری میرسد. پروژههای بسیار بزرگ و تاثیرگذار در سرنوشت اقتصاد افغانستان در جریان است که اینها خیلی مهماند. در عرصه سیاست هم موفق عمل میکند، به خصوص در سیاست خارجی که حقیقتاً با عزت و کرامت عمل میکند. ما چرا این نقاط مثبت را نبینیم؟! در بحث امنیت نیز به همین شکل، و در بحث ساخت و ساز شهرها هم وضعیت به همین ترتیب است. مثلاً در کابل که من هستم، همچنین در بامیان و یکاولنگ، شاهد انقلاب ساخت و ساز بلوار، سرک، پل، پلچک، پاککاری جویها، نظارت بر اماکن، دکانها، رستورانتها و مبارزه با فساد هستیم.
چرا نقاط مثبت را نبینیم؟!
اصلاً در رابطه با مدیریت کلان کشور انقلاب شکل گرفته است و این در حالی است که امارت اسلامی از طرف کل دنیا تحریم است. مشکلات اقتصادی زیادی به این مجموعه و ساختار تحمیل شده، ولی باز هم میبینیم که کار دارد پیش میرود. خب وقتی که یک چنین جریان نزدیکی به ما است، چرا نقاط مثبتش را نبینیم؟! چرا دنبال مطرح کردن قسمت پرِ گیلاس یا لیوان نباشیم؟! آیا همیشه باید قسمت خالی را ببینیم؟! آیا همیشه باید گرفتار سیاهنمایی شویم؟! باید تخریب کنیم؟! باید تضعیف کنیم؟! در این صورت چه چیزی عایدِ ما میشود؟! چه سود و فایدهای دارد که ما چنین روندی را در پیش بگیریم؟!
اهمیت حضور در صحنه و خدمت به مردم
ما معتقدیم باید از این فرصتی که فعلاً پیش آمده بهره برداری کنیم. مرد آن است که در صحنه حضور پیدا کند و برای مردم و جامعهاش کار کند. مواضع من به خاطر این نیست که چه کسی خوش شود یا چه کسی دیق شود. مواضع ما معاملهگری نیست که دنبال مسئولیت باشیم. نه؛ در زمان جمهوریت هم به دنبال مسئولیت نبودیم. در سطح امارت اسلامی هم دنبال مسئولیت نیستیم. مثلاً در کابل من رسماً سخنرانی کردم که اگر دیدید من دنبال فلان مسئولیت هستم، همان لحظه بیایید و به من لعنت بفرستید. زمینههای مسئولیت هم در زمان جمهوریت برای ما فراهم بوده و هم حالا فراهم است؛ اما یک لحظه خدا را شاهد میگیرم: شما نبودید در صحنه، ولی خدا شاهد است که اگر حتی در دل خود توقعی برای فلان مسئولیت داشته باشیم، نخیر. ما میخواهیم در میان مردممان باشیم و برای مردم خود خدمت کنیم.
اولویتهای مرکز تبیان و موضع روشن ما
اولویتهای مرکز تبیان یکی فرهنگی و یکی اقتصادی است. ما در این دو راستا در افغانستان و برای مردم افغانستان کار میکنیم و خدمت میکنیم و هیچ ربطی به سیاست این و آن ندارد. سیاست ما دینی است؛ بر اساس احکام قرآن و دستورات ائمه معصومین علیهمالسلام است و بر همین مبنا پیش میرود. سیاست ما، سیاست شاخص و روشن است. در قسمت آخر همان مقالات نوشته شده است که اینجانب سید عیسی حسینی مزاری، فرزند سید میرزا، متولد شهر مزارشریف ولایت بلخ، شیعه ۱۲ امامی، پیرو ولایت فقیه و مقلد مرجع اعلی شیعیان جهان حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای حفظهالله تعالی هستم. این را به صراحت اعلام کردهام؛ لذا چهره و موضع ما کاملاً مشخص است.
پاسخی به اتهام مبارزه برای پول
بفرمایید کسانی که مدعیاند که حسینی مزاری به خاطر پول مبارزه کرده است، اگر در طول زمان جمهوریت از هر فرد یا هر نهاد سند و مدرکی پیدا کردند، از یک افغانی تا هر قدر بالا، اگر ثابت شد که من چیزی گرفتهام، بعد بیایید من را اعدام کنید. در دوران امارت اسلامی که اکثراً با دوستان طالب مواجه میشوم به شوخی یا جدّ میگویم که شما از من کرده گشنهتر هستید. لذا حرکت ما به هیچ وجه بر اساس پول، مقام یا دنیا نیست. من خودم اصلاً چیزی از دنیا ندارم، باز هم شاهد باشید، در طول این ۴۷ سال مبارزه هیچ چیز شخصی ندارم: نه خانه دارم، نه موتر دارم، نه پول دارم؛ حتی لباسهایم هم از بیتالمال است. کسی که به خاطر پول و مال و امکانات مبارزه کرده باشد باید یک خانه شخصی، یک موتر شخصی، امکانات شخصی یا حساب بانکی شخصی داشته باشد. وقتی اینها را ندارد، معلوم است که مبارزهمان مبتنی بر تفکر شاخص دینی و ولایی است.
هدف ما فراهم کردن زمینه استقرار حکومت کامل الهی است
ما به دنبال فراهم کردن زمینه ظهور حضرت امام مهدی عجلالله تعالی فرجهالشریف و استقرار حکومت واقعی خدا بر زمین هستیم. این حکومتهای اسلامی که فعلاً میبینید، حکومتهای کامل و واقعی خدا بر زمین نیستند؛ چنین حکومتی زمانی محقق میشود که ظهور اتفاق بیفتد و امام مهدی زمین را پر از عدل و داد کند و حکومت خدا را مستقر سازد. در همین حد کافی است. بنابراین مبارزات ما زمانی مؤثر است که تفکر شاخص وجود داشته باشد و مرکز تبیان همین تفکر شاخص را دارد، ضمن اینکه مقدمات قبلی را نیز در خود جای داده است.
توسعه فعالیتهای قرآنی؛ نیاز به همکاری فوری
نکته پایانی که میخواهم مطرح کنم این است که ما در بخش امور قرآنی، از سالهای ابتدایی تشکیلات تا به حال کارهایی داشتهایم؛ منتها مدتی است که تصمیم گرفتهایم در این حوزه یک کار جدی، تخصصی و اثرگذار انجام بدهیم. به همین منظور، بنا داریم یک ساختمان جداگانه برای دارالقرآن تهیه کنیم و بخش قرآنی مرکز را به آنجا منتقل نماییم، تا بتوانیم به صورت تخصصی از بچههای پیشدبستانی تا مقاطع بالاتر، کار قرآنی انجام دهیم و عناصر قرآنی، ولایی و انقلابی برای جامعه تربیت کنیم. ما قصد داریم در راستای ترویج فرهنگ قرآنی در افغانستان، یک حرکت انقلابی انجام دهیم؛ چون یکی از عوامل، بلکه تنها عامل عمدهای که میتواند جامعه افغانستان را بسازد، فرهنگ قرآنی است. بنابراین باید در این راستا کار جدی صورت بگیرد. در این مسیر، به همکاری همه همکاران مرکز تبیان نیاز داریم.
کار فوری و سریع، تهیه ساختمان و تجهیز آن است، و در بلندمدت نیز هدف ما خرید زمین و ساخت ساختمان دائمی است که هم فعالیتهای قرآنی در آن ادامه پیدا کند و هم زمینه تأسیس یک مکتب از صنف اول تا صنف دوازدهم در شهر مشهد ویژه مهاجرین فراهم شود تا در قالب یک مکتب غیرانتفاعی، کار اثرگذار صورت بگیرد؛ کاری بسیار مهم. از همه عزیزان و همراهان تقاضا داریم در این بخش حتماً همکاری مالی داشته باشند. انشاءالله به زودی یک کمیته تخصصی هم تشکیل خواهد شد که در جهت فراهمآوری امکانات، ساماندهی و جهتدهی این کار، در خدمت همه همکاران و عزیزان خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته!