تاریخ انتشار :جمعه ۱۱ ثور ۱۳۹۴ ساعت ۱۹:۵۲
کد مطلب : 110898

قطره ای از اقیانوس

به مناسب میلاد با برکت حضرت امیرمومنان(ع)
قطره ای از اقیانوس
عقربه زمان تاریخ تولد مردی را نشان می دهد که در کعبه زاد و بزرگترین شخصیت اسلام بعد از پبامبر است. گرچه او در دامن اسلام تربیت یافت و در مکتب محمد(ص) درس خواند، اما آوازه او از مرزهای اسلام فراتر رفت، دل های مشتاقان، عدالت خواهان و حکمت نیوشان بسیاری را ربود و او را الگو و اسوه حسنه ی کثیری از حق باوران و عدالت خواهان قرار داد.

علی(ع) یکی از کسانی است که شخصیت فرا تاریخی یافته، دوست و دشمن، کافر و مسلمان، یهودی ومسیحی او را ستوده و از منابع معرفت او درس معرفت آموخته اند. این قلم نیز اگر به خود جرأت می دهد و می خواهد از اقیانوس وجود او قطره ای برگیرد فقط برای آنست که می خواهد، دو کار انجام داده باشد. نخست آن که قلم را با یاد و نام او تبرک و تیمن بخشد، دوم آن که یاد آوری کرده باشد که غرض از این همه نوشتن، گفتن و نقد کردن حکومت ها و سیاست فقط یک منظور است آن این که به زندگی سالم انسانی دست پیدا کنیم، راه تعالی اخلاقی را بپوئیم، دریافتن زندگی انسانی بدون راهبر و رهنما و بدون الگو پذیری از انسان متعالی و بلند مرتبه ای چون علی غیر ممکن است.

انسان اگر در زندگی معیار نداشته باشد همانند آدمیان راه گم کرده در میان کویر است که به هر سوی روی کند جز سراب نبیند.

علی (ع) در زمانه ما همان آب گوارا و زلالی است که در گم نشدن و سر در گم نشدن راه می توان او را الگو قرار داد از سر چشمه های بی غش معرفت او آموخت، سنگلاخ های زندگی را با او طی طریق کرد.

گفتم علی ورای مسلمانی های معمولی و متعارف است. یکی از بهترین آثار در اوصاف زندگی علی توسط جرج جرداق مسیحی خلق شده است و سخنا ن نغز و دلنشینی از زبان مرد مسیحی‏ی عاشق و شیفته علی بر قلم او جاری گشته و به انسان سرگشته امروز تقدیم شده است. جرداق به شخصیت عربی علی افتخار می کند و مقدمه نویس آن کتاب تمنا می برد که کاش همه جهان و همه اجزای عالم دست در دست هم دهند تا مولودی همانند علی به بشریت تقدیم کند تا دنیا از عطر وجود خود معطر سازد و جهان شمیم عطر آگین حکمت و معرفت علی را بار دیگر استشمام کنند. اما افسوس که مادر گیتی چنین مولودی را در آغوش نخواهد کشید.

در میان فرق اسلامی نیز هیچ کس نمی تواند بگوید که علی تنها از آنها است و یا بهترین توصیف مقام علی از زبان و قلم آنها تراویده است. پژوهشگران زندگی علی(ع) گفته اند بعد از سید رضی که نهج البلاغه را گرد آورد و در دسترس قرار داد، دیری نگذشت نه آن کتاب شریف و آن منبع حکمت کم نظیر مورد غفلت قرار گرفت و در حوزه های تفکر اسلامی در انزوا رفت، اما این محمد عبده دانشمند و متفکر مصری و از شاگردان سید جمال افغانی که نهج البلاغه را از انزوا و مهجوریت بیرون آورد و به جهان جدید معرفی نمود، بلاغت بی نظیر، این کتاب شریف را مورد تفحص و تحقیق قرار داد و نکته های بکر و بدیعی از آن بیرون آورد.

مولانا جلاالدین بلخی که خود یک اشعری و سنی مذهب است به قول پاره ای پژوهشگران، بهترین و نغزترین اشعار را در وصف مولا علی سروده است و به جهان بشریت عرضه داشته است.

علی برای یک عرب مایه افتخار است همانندی جرج جرداق آرزو می کند که مولودی چون او متولد شود. یک مسلمان از این جهت که علی شاگرد مکتب پیامبر و نزدیک ترین کس به اوست او را می ستاید و از حکمت او می آموزند، عدالت خواهان او را منبع الهام عدالت طلبی می شمارند و او را ملجا و مقتدای خود می دانند و به او عشق می ورزند و گفته های او را مایه مباهات انسانیت می دانند.

حتا برخی ها گفته اند که اگر بر اسلام عشق می ورزند و این دین آسمانی را مایه عزت و افتخار خود می دانندا ز این جهت است که کسی چون علی را در دامن خود پرورده است.

این نگارنده به خطبه معروف او اشاره می کند و آن را یکی از اعجوبه بیانی می داند و امید دارد که علی او را دستگیر باشد و یاد و نام علی بتواند شور و عشق عدالت خواهی و دنیا گریزی را در وجود او زنده کند.

روایت شده است که علی(ع) صحابی ای داشت به نام همام. او به امام گفت: ای امیر مومنان، پارسایان را برای من چنان توصیف کن که گویا به چشم می بینم. امام درنگ می کند و سپس می گوید: پروای از خدا داشته باش و نیکو کاری کن. که همانا خداوند با کسانی است که تقوی بورزند و اهل نیکو کاری باشند.

همام به این سخنان قانع نشد و امام را سوگند داد. امام سپس خدای را حمد و ثنا می کند و به پیامبر درود می فرستد و سپس خطبه معروف خود را ایراد می کند که معروف است به خطبه متقین یا خطبه همام.

نگارنده خواندن تفصیل این خطبه و شرح را به خوانندگان می گذارد و به نکته فرجامین آن اشاره می کند، این که بعد از آن که خطبه به پایان می رسد روایت گر خطبه می نویسد همین که خطبه به آخر رسید، همام فریادی کشید که جانش در آن بود. امام فرمود به خداوند سوگند که بر او از همین می ترسیدم و سپس گفت: موعظه های بلیغ با اهلش چنین می کند.

علی یکی از نادرترین انسان های روزگار خود و تاریخ بشریت است، مجموعه خصایل متناقض در وجود او جمع است. هم مرد عمل است هم نظر، هم شمشیر می زند و هم خطبه های غرا ایراد می کند. هم عدالت می ورزد، هم مدیریت می کند کتاب او را "تقوا نامه" نامیده اند و او را شخصیتی اندوه گین توصیف کرده اند و دو علت برای اندوه او بر شمرده اند. این اندوه باعث گشته بود که خنده برلبان او کمتر بنشیند، گفته اند که با حزن الفت بیشتر داشت تا با خنده و سرور.

یکی ازعلت های اندوه او را مصیبت هایی می دانند که بعد از رحلت پیامبر اکرم بر او وارد شد. همسر جوان خود را از دست داد و ابتلائات دیگری که تاریخ بر آن گواهی می دهد.

دومین علت اندوه علی را در بزرگی شخصیت او دیده اند. هر کس خود را بیشتر بشناسد و به ناتوانی های وجودی خود و بی کرانگی این عالم و فانی بودن خود آگاه تر باشد اندوهگین تر است.

هر کس به رفتن خود از این دنیا وقوف بیشتر داشته باشد و فنای دنیا را با چشم باطن بنگرد بر این دنیا دل نمی بندد و برای بودن او دل خوش نمی دارد علی از آن گروه کسی بود که فنای دنیا را با جان خود لمس کرده بود سخن دلنشین او است که از توشه کم و راه دراز سخن می گوید.

شاید یکی از شکوه مندی های علی همین است که دنیا در نظر او خوار بود که حکومت کردن را کمتر از عطسه بز زکامی می دانست و همین اعراض از دنیا او را به چنان عظمت رسانده بود.

سروده ای از مولانا جلاالدین محمد بلخی - رومی در وصف علی(ع) تقدیم علی دوستان باد:
تا صورت پيوند جهـــــــــــــــان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمــــــــان بود علي بود

آن قلعه گشايي که در قلعـــــــــه ي خيبر
برکند به يک حملــــــــه و بگشود علي بود

آن گُرد سرافراز که انـــــــــــــــدر ره اسلام
تا کـــــــــار نشد راست نياسود، علي بود

آن شيــــر دلاور که براي طمـــــــــــع نفس
بر خوان جهـــــــــــــان پنجه نيالود علي بود

شاهي که ولي بود و وصــــي بود علي بود
سلطان سخــــــــــــــا و کرم و جود علي بود

هم آدم وهم شيث و هم ادريس و هم الياس
هم صالــــــــــح پيغمبــــــــر و داوود علي بود

هم موسي و هم عيسي و هم خضر و هم ايوب
هم يوسف و هم يونس و هم هــود علي بود

مسجـــــود ملايک که شد آدم، ز علي شد
آدم چو يکي قبلـــــــــــه و مسجود علي بود

آن عارف سجّاد ، که خاک درش از قــــــــدر
بر کنگــــــره عرش بيفـــــــــــــــزود علي بود

هم اول و هم آخـــــر و هم ظاهـــــر و باطن
هم عابـــــــد و هم معبد و معبود ، علي بود

آن لحمک لحمـــــي ، بشنو تــــــا که بداني
آن يـــــــــــــار که او نفس نبي بود علي بود

موسي و عصــــا و يــــــــد بيضــــــــا و نبوت
در مصــــــــــر به فرعون که بنمود ، علي بود

عيسي به وجود آمد و في الحال سخن گفت
آن نطق و فصـــــــاحت که در او بود علي بود

خاتم که در انگشت سليمان نبي بود علي بود
آن نور خدايــــي که بر او بــــــــــــود علي بود

آن شاه سرافـــــــراز که اندر شب معــــــراج
با احمــــــــــد مختــــــــــار يکي بود علي بود

آن کاشف قرآن که خــــــــــــدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستــــــــود علي بود

آن شيـــــــــر دلاور که ز بهر طمــــــــع نفس
بر خوان جهـــان پنجه نيالـــــــــــود علي بود

چندان که در آفـــــــــــــاق نظر کردم و ديدم
از روي يقين در همه موجــــــــــود ، علي بود

اين کفر نباشد، سخـــــــن کفر نه اين است
تا هست علي باشد و تابــــــــــود علي بود

سرّ دو جهــــــــــــــان جمله ز پيدا و ز پنهان
شمس الحق تبريز که بنمـــــــود، علي بود
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.com/vdceo78zvjh8zvi.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما