تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۱ سرطان ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۳۶
کد مطلب : 187645
آگاهی؛ رمز آزادی
پیامبر اسلام(ص) زمانی گام به عرصه‌ی حرکت در میان مردم گذاشت که فضای اجتماعی آن سامان، به شدت تحت تحکیم حاکمیت جهل قرار داشت و اذهان و افکار مردم، دربست در خدمت جهالت بود و هیچ فردی به صورت شاخص در جامعه دیده نمی‌شد که از آگاهی سخن گوید و یا رفتار آزادانه داشته و بسته به زنجیر جهل نباشد. در چنین شرایطی، پیامبر اسلام(ص) آمد و با مردم از دانش سخن گفت، قلم را به رُخ کشید، قاطعانه در برابر زندگی جاهلانه ی آن مردم ایستاد، با قدرت به بیدارگری پرداخت و تاریخ نیز گواه بر این است که با طلوع خورشید آفتاب گستر الهی، ظلمت به روشنایی تبدیل گردید و ذلت به عزت انجامید.
 
سد مستحکم بربریت جامعه‌ی عرب، با بیدارگری پیامبر اسلام(ص) به زودترین فرصت شکست و فرو ریخت و پیامبر توانست رونقی از حیات آگاهانه را به سمت اذهان سوق دهد تا مورد استقبال افکار عمومی قرار بگیرد که گرفت.
 
جوامع نیز در طول تاریخ درگیر جهل و تحت تأثیر حاکمیت ظلمت قرار داشته و هیچ زمانی، آگاهی، اولویت زندگی بشر نبوده و همواره آن‌چه بر بشر حُکم رانده و زندگی مردم را اثر بخشیده، سلطه‌ی جهل بوده است. اما در این چنین احوال و اوضاع زندگی بشریت در مسیر تاریخ، گاهی نوری از بدنه‌ی ظلمت درخشیده و به روی گیتی تابیده است. ولی بیشتر مردم در ظلمت زیسته است تا در پرتو نورآگاهی و بیداری. یعنی در هر جامعه‌ای و در هر نسلی و قرنی، اگر ملتی به جهت زندگی همراه با آگاهی و آزادی به حرکت افتاده تا به آن برسد، کمتر بوده و حتی باید گفت که از میان ملت‌ها، ممکن ملتی از مزایای آگاهی استفاده کرده باشد و اکثریت آن، به نحوی و به هر دلیلی، از فیض زندگی آگاهانه و آزادانه محروم مانده و زیبایی زندگی آگاهانه را ندیده به سوی ابدیت شتافته‌اند.
 
البته در این مقوله و تحلیل، بیداری و آزادی از نگاه عقلانی و آن‌چه برای اندیشمندان اسلامی قابل مکث و توجه اند، به بررسی رفته است و این احتمال که برای برخی‌ها ممکن زندگی آگاهانه و آزادانه طوری دیگر تعریف کنند، محل دقت در این مقوله نبوده و در اینجا، با نگاه عقلانی و اسلامی نگریسته شده است. این را یادآوری کردم تا خواننده به اشتباه نرفته و به قضاوت از قبل سنجیده نشده، ننشیند.
 
بنابراین، در عصر حاضر و عصر مدرنیته و قرائت‌های متفاوت از دین که جهان با تحولات و تطورات قابل توجهی روبرو گردیده، نسبت به هر زمان دیگر، شرایط برای واکاوی مسایل اجتماعی و بررسی وضعیت مردم فراهم شده تا بایستی در زمینه‌ی جامعه‌شناسی به دقت نگریست و بیشتر به شناخت ملت‌ها پرداخت.
 
امروز جهان در اوج تحولات مهم علمی، فنی و فکری قرار دارد و یکی از مؤلفه‌های زندگی بشر در عصر کنونی، آگاهی و آزادی می‌باشد. اندیشمندان و دانشمندان در باب آگاهی و آزادی به سخنان فراوانی روی آورده‌اند که در اینجا مجالی برای بررسی نظریات دانشمندان نیست. و اما محتوای اصلی نظریات اهل نظر درباره‌ی آگاهی: مجهز شدن به علم و دانش بوده و در زمینه ی آزادی، اراده‌ی مستقل در تصمیم‌گیری و حق انتخاب است. و آن‌چه در این مقوله التزام ورزیده شده، تمرکز بر بیداری و رسیدن به آزادی است.
 
یعنی ما چگونه می‌توانیم به آزادی برسیم؟ سوال مهمی است که نیاز به درک درست از بیداری و آزادی دارد تا از منظر اساسی به پاسخ قناعت‌بخش رسید.
 
اگر نگاهی به حوادث گذشته اندازیم و تاریخ را به بازخوانی بگیریم، پی خواهیم برد که ملت‌ها از بیداری آغاز کردند تا به آزادی برسند و یا از آزادی شروع نمودند تا به بیداری دست یابند؟ قطعا پاسخ این مسئله را با درنظرداشت بزرگترین انقلاب‌ها در طول قرن‌های اخیر می‌توان این گونه داد؛ ملتی به آزادی رسیده که آن نسل از آگاهی و دانایی خوبی بهره‌مند بوده است.
 
قرون وسطی که به عنوان دوره‌ی سیاه و ظلمت‌بار غرب شمرده می شود، وقتی شکسته شد که شخصی به نام «مارتین لوتر» مجهز با آگاهی از مسایل اجتماعی و دینی به اعتراض علیه کلیسا دست یازید و با این اعتراض آگاهانه‌اش، تحول بزرگی را در غرب به نمایش درآورد که رنسانس، کلید تحول غرب و حوادث حیات‌بخش در پی آن را می توان از نتایج بسیار برجسته ی اعتراض آگاهانه ی لوتر از وضعیت موجود به جهت رسیدن به وضعیت مطلوب دانست که هیچ‌گونه شبهه‌ای نیز در کار نیست. صدای رسای آگاهی‌بخش مارتین لوتر سبب شد تا قرون وسطی که همه چیز دربست در خدمت کلیسا بود و علم، فرهنگ، اقتصاد و حتی آخرت را می‌بایست از آدرس کلیسا خرید و در جای دیگری قابل دریافت نبود، درهم بریزد و مردم به آگاهی و آزادی برسند. این دو نمونه‌ی بارز یادآوری زندگی پیامبر اسلام(ص) و شکست بربریت با جایگزینی مدنیت و دیگری و اعتراض آگاهانه‌ی لوتر از وضعیت موجود دوران کلیسا، نشان‌دهنده‌ی این است که در جامعه‌ای آزادی می‌آید که بیداری آمده باشد.
 
اینک که ما در افغانستان به سر می‌بریم، بایستی از تاریخ درس گرفته و به بیدارگری بپردازیم و با بیداری، می‌توانیم به آزادی واقعی نایل آییم. گرچه افغانستان در بستری نیست که مردم آن به آسانی به آگاهی برسند، ولی فضای امروزی افغانستان نیازمند کار آگاهی‌‌بخشی و بیدارگری است تا کشور فرورفته در عمق نابسامانی را سامان داد و ملت سربسته وابسته را به آزادی رساند. مردم افغانستان زمانی به آرزوی همیشگی خویش که آزادی باشد می‌رسند که از هر نگاه، به آگاهی رسیده باشند. حرکت‌های بیدارگری با حضور گسترده‌ی جوانان به خصوص در دو دهه‌ی اخیر در مکاتب، دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، باعث گردیده، فضای وحشت‌زده‌ی برخاسته از دود و باروت جنگ تغییر کند، مسیر ظلمت به مسیر آگاهی و بیداری تبدیل شود و سرنوشت همراه با قلم و کاغذ، جایگزین تفنگ گردد. اما بازهم با توجه به وابستگی عمیق اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به کشورهای خارجی و نشانه‌های باقی مانده از فرهنگ جنگ، موج جدیدی از بیدارگری می‌طلبد تا فضای اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی، بیش از این به جهت مدنی شدن و جهانی شدن حرکت کند، فرهنگ مردم بیش از گذشته، پویا و شکوفا گردد و جهل ستیزی و آگاهی‌گستری بیش از هر دوره‌ای، به شکوهمندی قدم بگذارد و آن وقت است که آگاهانه و آزادانه رفتن، میسر می‌شود.
 
امروز می بینیم که ما مردم افغانستان هنوز مجهز به فرهنگ قابل پسند همگانی نشده و به آگاهی سیاسی نرسیده‌ایم؛ هنوز هم سرنوشت ما، با ثروت و قدرت و وراثت رقم می‌خورد و با آن‌که قرن بیست و یک است، جهان در مرحله‌ی بالایی از علم و فن قدم گذاشته و گفتمان‌های جهانی شدن و تمدن‌سازی به صورت پر رونق وارد عرصه‌ی گفتگوها شده، اما تنها مردم افغانستان و بلکه بخشی بزرگی از مردم جهان، در اوج فقر فرهنگی و سیاسی زندگی می‌نمایند.
 
پس نیاز مبرم بر این است که در کشور، علاوه بر مکاتب، دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، هرچه بیشتر مراکز فرهنگی به وجود آید و پای نسل جوان به درون آن مراکز کشیده شود تا نسلی پرورش یابد که از نظر فرهنگی، بیدار پرورده گردد و با این نسل می شود به استقلال اقتصادی و سیاسی نیز رسید. زیرا بدون آگاهی نمی‌شود درست راه رفت و مسیر انتخاب نمود و راه رفتن آگاهانه و تصمیم گرفتن هوشیارانه، قوی‌ترین منطق و برجسته‌ترین ویژگی  انسانی می‌باشد که انسان‌ها از آن برخوردار اند و با این ویژگی و منطق قوی، زندگی کردن، زیباست و در این‌جاست که می‌توان به صراحت گفت: «آگاهی، رمز آزادی» است.
 
امروز ملت‌ها به شدت در پی رسیدن به آزادی اند، ولی عاملی که تلاش ملت‌ها را برای نیل به آزادی به شکست مواجه می‌سازد، همین ناآگاهی است. ناآگاهی سبب می‌شود که ملت‌ها به جای آزادی، از فرهنگ‌های ناکارآمد بیرونی پذیرایی کنند و از آن به عنوان جایگزین آزادی استقبال نمایند.
 
استفاده از فرهنگ‌های مثبت و کارآمد بیرون، بدون تردید ارزشمند و اثربخش می‌باشد، اما امروزه شرایط طوری رقم خورده که کشورهای قدرتمند به خاطر گشودن باب‌های بیشتر برای تسلط سرزمین‌ها و اذهان‌ها، دست به اصدار فرهنگ‌های تخدیرساز بزنند. این روند در طول سالیان درازی ادامه داشته و این جریان شوم کشورگشایی بوده که اذهان و افکار را به چنگ بگیرند، به آسانی، فرهنگ خویش را بر جوامع ترویج دهند و با ترویج رسم و رواج های خود، به جای آن‌که برای مردم آزادی تقدیم کنند، آزادی آن‌ها را گرفتند.
 
بنابراین، توجه به این نکته که نباید زیر بار آیین‌های وارداتی برویم، یا این‌که چگونه پی ببریم تا تحت تأثیر نرویم، نیازمند آگاهی است. اگر بدانیم که چه فرهنگ و رسم و آیینی، منفی و تضعیف‌گر و چه رسم و روشی، برای ما مثبت و با ارزش است؛ آن‌گاه ما پیروز شده‌ایم و به آزادی رسیده‌ایم.
 
نویسنده: عظیم فکور
https://avapress.com/vdci5yazwt1avq2.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما