تاریخ انتشار :دوشنبه ۳۱ سرطان ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۸
کد مطلب : 188765
مسؤولیت ما
بحران در افغانستان، در زیر سایه ی حضور نیروی های ده ها دولت و نهادهای مدنی ملی و بین المللی رو به افزایش است. کشور، قبل از ورود سیل آسای نیروهای خارجی نیز به شدت بحرانی و نابسامان بود. بنابراین، مردم به جهت طلوع مطلعی تا نوری برای آرامی پرتو بزند، لحظه شماری می کردند. حمله ی نظامی غربی ها و پایان حاکمیت طالبان توأم با آغاز فعالیت های نهادهای بشردوست و حقوق بشری ملی و بین المللی، برای مردم افغانستان مطلعی عنوان شد که در انتظار آن نشسته بودند. حکومت طالبانیستی با حضور نیروهای غربی، متوقف و امید می رفت که دیگر، فضا برای آشوبگران فراهم نگردد و آرامی لرزان و موقتی تازه آمده به ناآرامی تبدیل نشود. اما دیری نپایید که در محضر حضور نیروهای تروریست ستیز، فریاد همیشه خسته از جنگ زنان و مردان و کودکانی که به تازگی، اندکی آرام گرفته بودند، در پی پاره شدن بمب و هاوان، بار دیگر همراه با آه و ناله ی آتشین و جگر سوز به صدا درآمد. اکنون که از ورود نیروهای صلح آور، دو دهه می گذرد، مردم همچنان در گیر و گرو ناامنی و نابسامانی درد می کشند، رنج می برند و می سوزند و به ناچاری می سازند. درد و رنج تحمیل شده بالای مردم، نیم قرن است که ملت افغانستان را در قبضه گرفته و می فشارد. چنان که در سال های اخیر، آرامش و آسایش تمام مردم را در سراسر کشور بهم زده و نظم را درهم کوبیده و ملت را سرگردان و سردرگم کرده است. طوری که در دهه های گذشته، جنگ، سراسری و عمومی نبود ولی اینک شهر و شهرستان و ده و دهکده را نیز درنوردیده و از مرکز تا دورترین نقاط کشور را جنایت و خیانت به گروگان گرفته است.

جنگ، خون ریزی، فساد و فقر و بی نظمی سراسری سبب شده تا اخلاق به ابتذال، فراگیری فرهنگ به فراموشی، اقتصاد به نابودی، اجتماع به پراکندگی و مدیریت به چالش کشیده شود و این گونه، کشور به فلاکت و مردم به بدبختی و خواری گرفتار گردد. در چنین شرایطی است که در ذهن توده های ستم کش و دردبار و همراه با مرگ، سوال مطرح می شود که آیا کسی هست ما را یاری کند؟ درست سوالی که در اوج فضای تنگ و در قبضه ی دشمن، در کربلا مطرح شد. سوالی که در کربلا مطرح شد- سوال حق، از زمان و سوال دربندان آزاداندیش، از آیندگان و سوال محکومان، از تاریخ بود. در اینجاست که این سوال در برابر ما قرار می گیرد که آیا پاسخ ما به پرسش و مسؤولیت ما در چنین شرایطی چیست؟

آری، ما به عنوان معلم و مدیر و دانش آموز و دانشجو و طلبه و نخبه و روشنفکر و کارگر و کشاورز مسؤولیم (کلکم راع و کلکم مسؤول) که در برابر بی نظمی ها، نارسایی ها و ناهنجاری ها بایستیم و به قدر توان تلاش ورزیم تا مردم ما در کنار و در سایه ی سکوت ما، بیش از این مورد توهین و تحقیر و تجاوز نظامی و تهاجم فرهنگی و قتل و غارت قرار نگیرند.

امروز است که بایستی همه در کنار هم، هماهنگ بایستیم و همگام با دولت در برابر نابسامانی های اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مبارزه کنیم و نگذاریم که فشار فقر فرهنگی و اقتصادی و مدیریتی به ملت و دولت ضربت همیشگی وارد کند و مسیر زندگی را به بن بست بکشد و تاریخ پیشرفت و موفقیت را متوقف سازد. زیرا ملتی به آزادی و آبادی رسیده که احساس مسؤولیت کردند و رسالت خویش را فراموش نکنند و در هر زمان و مکانی، به سرنوشت خود نگاه نمودند و نگذاشتند که دیگران بیایند تعیین تکلیف کنند و به هر سمت و سو خواستند، سوق دهند.

اگر شرایط کنونی، پاسخگوی پرسش های ملت نیست و نمی تواند به نیازهای اساسی و اولیه ی مردم جواب بدهد و قادر نیست که به درد و رنج، نقطه ی پایان بگذارد؛ عامل اصلی آن را نمی توان در بیرون از مرز جستجو کرد بلکه می توان در درون و در روح نهفته و بی حرکت ملتی پیدا نمود که در طول تاریخ، ابرقدرت ها را به زانو نشاندند و اتحادهای دشمن را فرو ریختاندند و برای خود و مردم خود درخشندگی خلق نمودند و شکوفایی آفریدند اما اینک تعیین سرنوشت را به بیگانگان تحویل و تجویز نموده تا تصمیم گیری نمایند که با سرنوشت ما چه می کنند؟

این گونه است که می بینیم سرنوشت ملت در پشت درهای بسته، تعیین می گردد و بدون این که بدانیم چه سرنوشتی برای فردای ما نقش بسته، یکبارگی متوجه می شویم که فردای ما به دست دیگران افتاده و به فلاکت کشیده شده و فضاحت و قباحت، نثار ما گردیده است.

رنجی بزرگتر از این نیست که در پیش چشم ما و در حضور ما، دیگران که هیچ نمی شناسیم بیایند و برای ما درس اخلاق تدریس نمایند، روابط برخورد و اجتماعی شدن را یاد دهند، فرهنگ سازی کنند، برنامه های اقتصادی بریزند و بالاخره مدیریت ورزند و با این همه برنامه ریزی ها، بازهم مردم در قعر فقر فرو بمانند.

دلیل اصلی این مصیبت بزرگ در افغانستان، سکوت و نبود احساس مسؤولیت مسؤولان است که با این بی توجهی و بی تفاوتی، پای غرب را به افغانستان کشید تا کاری کند. خارجیان با شعار آزادی و آبادی و امنیت و عدالت در افغانستان حضور یافتند ولی امروز که حدود دو دهه از حضورشان می گذرد، کشور همچنان در فلاکت به سر می برد. مردم به جای داشتن زندگی همراه با آرامش و آسایش و جامعه ی آباد و آزاد و عادل، فرزندان خویش را در آموزشگاه ها و مراکز فرهنگی و مساجد و سنگرها و خیابان ها غرق در خون می بینند چه رسد فکر کنند که چرا اخلاق به ابتذال کشیده شده و فرهنگ به فضاحت، اقتصاد به انحطاط و سیاست به بازی رفته است.

در چنین شرایطی هست که بایستی ما احساس کنیم که در چه موقعیتی قرار داریم و مردم از ما به عنوان یک دانشجو و طلبه و نخبه و روشنفکر و تحصیل کرده و کارمند دولت و نهادهای آموزشی و فرهنگی و اقتصادی و حزب سیاسی و خلاصه به عنوان یک انسان مسؤول چه انتظاری دارند و چه می خواهند و مسؤولیت ما چیست؟

قطعا قرآن دستور داده که (ان الله یغیر ما بقوم و حتی یغیر ما بانفسهم) امت اسلامی با اراده و دست خود، سرنوشت خویش را تعیین کنند و همچنان تصمیم بیگانگان برای تعیین تکلیف مسلمانان را به شدت رد نموده (لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا) و پیامبر اسلام نیز تأکید ورزیده که همه ی شما مسؤول (کلکم راع و کلکم مسؤول) هستید تا سرنوشت خویش را بسازید.

بنابراین، ما مسؤول هستیم در جهت بالندگی و پویایی فرهنگی تلاش ورزیم که اذهان و افکار مردم را در راستای ارزش های ملی و دینی شکوفا سازد و در جامعه، افکاری کاشته شود که موافق با ارزش های انسانی و اسلامی و مصالح ملی و مخالف برنامه های ویرانگر ستمگران و مستکبران باشند. تا اندیشه ی نسل افغانستانی که زیربنای قدرت یک ملت است، به درستی و اساسی پایه گذاری نگردد و روحیه ی ایثارگری و فداکاری و خدمتگزارانه به مردم داده نشود و جوانان، از نظر فکری رشد نکنند؛ فضای فقر، بالای مردم برای همیشه حکومت خواهد کرد.

ما مسؤولیم در زمینه ی فقرزدایی، برنامه ریزی کنیم و طرح بریزیم تا زندگی مردم از گروگان فقر اقتصادی رهایی یابد و این تنها با ایجاد شبکه های اقتصاد آور نمی شود بلکه از سوی حکومت، سیستم مشخص اقتصادی تعریف شود و هر سیستمی نمی تواند به اقتصاد یک کشور کمک کند و رشد اقتصادی را فراهم سازد. امروز سیستم غارتگر و طبقه ساز بازار آزاد، کشور را گرفتار بحران اقتصادی کرده و عرصه را باز گذاشته تا نیاز نیازمندان به ثرومندان بیشتر گردد و از نظر اقتصادی، اقلیت بالای اکثریت حاکم شود و هر طور میل داشتند، توده های مستضعف را به گردش در آورند.

ما به عنوان یک مسؤول، مکلف هستیم که در تنظیم امور و مدیریت مدبرانه ی جامعه سهم بگیریم و بکوشیم تا در میدان مدیریت سرنوشت خویش حضور داشته باشیم. امکان ندارد که ما از صحنه دور باشیم و باز ادعا کنیم که سرنوشت ما مطابق اراده ی ما، رقم بخورد. مسؤولیت ما تنها این نیست که به تماشا بنشینیم و از بازی بازیگران بیگانگان با اراده ی خود و مردم خود استقبال نماییم و لذت ببریم و بگذاریم آنچه می خواهند انجام دهند و هر طور خواستند به سرنوشت ما، سمت و سو بدهند و ما این گونه به سخره ی آنها کشیده شویم. سالهاست که استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و حتی اخلاقی نداریم و زیر برنامه های بیگانگان زیسته ایم و بزرگترین شکست ما نیز از این جهت رقم خورده است.

اگر پایگاه اقتصادی، تکیه گاه فرهنگی و ثبات سیاسی نداریم، بی توجهی و بی تفاوتی و نبود احساس مسؤولیت نسبت به سرنوشت مستقل بوده که مسؤولان یا دانسته سکوت کردند و یا ندانسته خفتند تا بگذارند بیگانگان با اراده ی ما بازی کنند و برای آینده ی ما تصمیم بگیرند و مردم را مدیریت نمایند.
نویسنده: محمد عظیم فکوری
https://avapress.com/vdcce4qsp2bq4m8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما