"الو! ببخشید برنامه موسیقی است؟... یک موسیقی فرمایشی داشتم که اگر پخش کنید یک دنیا ممنون میشوم، البته رقص دختر هندی فیلم... باشد"!
آری، این عبارت گفتهای است که هر روز به کرات در تماس با برنامههای پر زرق و برق تلویزیونها مطرح میشود و متاسفانه به افتخاری برای جوانان و حتی کهنسالان ما نیز تبدیل شده است!
روزانه هزاران تماس تلفنی به تلویزیونهای لجام گسیختهی خصوصی کشور صورت میگیرد که خواهان پخش و نشر برنامههای ضد اخلاقی و فساد آلود، میشوند.
اين تلویزیونها نیز که معلوم نیست از کدامین طایفه فرهنگیاند (و شاید نامعلومنما!) و وابسته به کدام نوع از خودفروختهگان، با شوق تمام و وقاحت تمامتر، با آب و تاب دادن و تعريف کردن از زنان و مردان رقاصه در فیلمها و موسیقیهای خارجی و داخلی و بهبه و چهچه گفتن از رقص و پایکوبی مشتی خودفروخته غربزده، فرمایشات بینندگان عزیزشان را به نشر میرسانند!
اين تلویزیونها که تعدادشان روز به روز افزایش مییابد، راه کسب درآمد بیشتر خود را در رواج هرچه بیشتر ابتذال و دوری از فرهنگ ملی و اسلامی و در عین حال آویزان شدن از پاچه رقاصههای خوشصورت بدطينت، میبینند و چه درآمدی بهتر از پیامهای تلفنی که بینندگان مشتاق به رقص و ابتذال برایشان بفرستند تا هم شبکههای تلفنی سود خود را جویند و هم تلویزیونها به قیمت به دست آوردن چند افغانی از هر تلفن، فرهنگ و باورهای مردم مسلمان را به سخره گیرند؟!
و بدتر آنکه شیشه ابتذال و هرزهگی این تلویزیونها روز به روز سختتر و محکمتر میشود و هیچ سنگی را یارای شکستنش نیست!
هرچند که امروز، سنگی هم وجود ندارد تا شیشههای ابتذال را بشکند و هیچکس را احساس مسئولیت برای پایان دادن به این وضع مسخره و اسفبار، نیست!
حتی کودکان نیز از آسیب این مروجین ابتذال و فحشا، مصون نیستند و چه بسا ایشان آسیب پذیرتر از دیگر اقشارند.
باید مسئولین بیمسئولیت و مدعیان حفظ و حراست فرهنگ اسلامی، بروند و خود را به دار آویزند و از شرم به زندگی خود پایان دهند وقتی که "کودکی به تبعیت از سریالهای زننده خارجی، در عین کودکی، میل به امیال شیطانی پیدا میکند و با الگوگیری از صحنههای ناسالم، در پی تجاوز به کودکی دیگر بر می آید"!
در جامعهای که فقر و برهنگی فرهنگی تا گلوگاه رفته و مردم از شدت نداری و گرسنگی به فرزندفروشی روی میآورند و نان خشکی نمییابند تا صباحی بیشتر زندگی کنند، جوانان توان مالی ازدواج ندارند و در عین حال از فقر فرهنگی و سواد نیز آسیب دیدهاند، این تلویزیونها که گویی بویی از باورهای دینی نبرده اند، روابط نامشروع و آزادانه جنسی میان دختران و پسران را ترویج میکنند و به نحوی این عمل را مشروع نیز جلوه میدهند، شاید پیام شان نیز این باشد که: ای جوانان فقیر و ندار افغان، شما که توان ندارید ازدواج کنید، چرا امیال خود را از طریق ارتباطات نامشروع رفع نمیکنید که هم بی دردسر است و هم نشانهای از مدرن بودن به سبک دنیای غرب؟!
و غیر از این پیام، نمیتواند باشد!
تلویزیونی از بینندهگانش میخواهد که برای رقص و آوازخوانی ثبتنام کنند، دیگری برای نمایش اندام زنان و دختران در پرده تلویزیونش، تبلیغ میکند و آن یکی از طریق آرایش موها و سر و صورت دختران جوان، در تلویزیونش سخن میراند و دیگری...
به راستی، ذرهای احترام به اعتقاد جمعیتی چند میلیونی جایی در اذهان این تلویزیونها و بدتر از اینان، در ذهن مسئولینی که صرفا به نام مسئولاند، ندارد؟
هیچ میاندیشند که توسط موجی خاموش اما بنیانافکن از دریای غرب، تیشه به ریشه خود میزنند و به باورهای مردمشان؟
در حال بازگشت به دوران جاهلیت و عصر زیست حیوانی عرب جاهلی هستیم، همان زمانی که درست همانند امروز، رقص و پایکوبی، شرابنوشی و... از افتخارات هر قبیلهای محسوب میشد و اینک نیز با گذشت 14 قرن از آن روزگار، ما همچنان همان گونه زندگی میکنیم و به خود میبالیم که در مسیر ترقی غربی از قافله عقب نماندهایم!
درس و آموختن را بدرود گفته و از علم و فرهنگ فاصله گرفتهایم و از امواج سیلآسا و سهمگینی که میآید تا ریشه فرهنگ و استقلال ما را از بن برکند، غافلیم.
حجاب و فلسفه انسان بودن زن را مساوی با حقارت و عقب ماندهگی او و مضحکه شدن و رقاصه گشتن او را برابر با تمدن و ترقیاش میدانی.
اینها، همه تحفههای نامیمون اين تلویزیونها و همه مدعیانی است که با سکوت خود، مهر تایید بر اعمال ايشان زدهاند!
امروز اگر کودکانی در جای جای کشور اسلامی ما مورد تجاوز قرار میگیرند، نتیجه تبلیغ هیجانات ناسالم جنسی در تلویزیونهاست!
و صد افسوس که هرچه فریاد میکشیم، مسئولین فرهنگی ما (وزارت اطلاعات و فرهنگ) بیاعتناتر میشوند!
و کاش آنانی که اگر از دشمنی خارجی، توهینی به مقدسات ما میشود، گلوي خود را پاره میکنند، اندکی نیز دشمنان داخلی فرهنگ اسلامی خود را شناخته و برای اصلاح یا تسلیمش کاری بکنند، که نمیکنند!
نزدیک به دو دهه است که تلویزیونها به جای اشاعه فرهنگ و باورهای دینیمان، تیشه برداشته و بر ریشهمان میکوبند و کسی نیست که دم برآورد، شاید که دیگر از بین رفتن اعتقادات و به سخره گرفتن دین و باورشان اهمیتی ندارد!
کودکان ما امروز با مشاهده برنامههای رنگارنگ تلویزیونها به جای مشق و تعلیم، الفبای ابتذال میآموزند و به جای مکتب، میل به «تماشاخانه» دارند!
به جای آشنایی با فرهنگشان و تمامی کسانی که مطالعه سرگذشت شان، آنان را به داشتههای پیشینی که از ما ستانده شده میرساند، به حفظ نام و نشان «بازیگران» و «بازیگردانان» سناریوی ابتذال مشغولند و به از برنمودن باورهای خرافی و ضد دینی آنان!
حتی خود مسئولین نیز آسیبدیده از این تهاجم خاموشند، یادم نمیرود، برای کاری به یکی از وزارتخانهها مراجعه کرده و در بخشی از آن منتظر رئیس بخش بودم تا کارش تمام شده و به صحبت بپردازیم، در گوشهای از اتاقش تلویزیوني روشن بود و صحنههای رقص و موسیقی زنندهای، حواسم را به خود جلب کرد. با خود گفتم، مسئولین ما حتی در ادارات کاریشان، خود آلوده به تماشای این برنامههای پوچ و مسخرهاند، آنجا بود که دليل به انتظار نشستن صدها مراجعه کننده به دفتر رئیس صاحب را فهمیدم!
اینجا سرزمین ماست، سرزمین کسانی که به قیمت خون خود، سلطه بیگانهگان را بر سرنوشت خود نپذیرفتند اما...
اما حالا چه زیركانه و چه خاموش و بیصدا، تلویزیونها و رسانههای ما را به تسخیر خود درآورده و با «تغییر باورهای ما»، میکوشند تا باری دیگر استقلالمان را از ما بگیرند و یکبار دیگر بر سرنوشتمان حاکم شوند، که شدهاند!
پس مسئولین خوشنام و فعال!
آسوده بخوابید که "قلندران" بیدارند و هنگام خواب شما، نقشه نابودی هستی ما را میکشند، آسوده بخوابید!
نویسنده: حسنیه الیاس