پاکستان مدتهاست با همراهی و همسویی بیشتر با آمریکا، پروژه بسیار خطرناکی را برای اعمال فشار بر امارت اسلامی، افغانستان و منطقه دنبال میکند، که آن پروژه داعشپروری است و برخی گزارشها و نشانههای قابل توجهی در این زمینه وجود دارد که مقامهای ارشد امارت اسلامی به آن اشاره کردهاند.
این کشور پس از روی کار آمدن دوباره امارت اسلامی در افغانستان و خروج کامل آمریکا و ناتو از کشور، عملا خاک و آسمان خود را برای نظارت و دسیسهگری در افغانستان و منطقه در اختیار آمریکا قرار داده است، که در این زمینه هم انتقادهای صریحی در داخل پاکستان و همچنین در بین مقامهای ارشد امارت اسلامی وجود داشته است.
اما در کنار این پروژه، پاکستانیها طرحی به ظاهر خطرناک دیگری را نیز روی دست گرفتهاند؛
براساس برخی اخبار غیر رسمی، این پروژه عبارت است از؛ اقدام به دعوت از مدعیان رهبری احزاب و جریانهای شکست خورده و فروپاشیده دوران جمهوریت آمریکایی، تا به سازماندهی، حمایت و تجهیز آنها جهت مقابله با امارت اسلامی بپردازد، اما این عملیه به دلایل ذیل از همین حالا شکست خورده به نظر میرسد:
۱- مردم افغانستان تحت هیچ شرایطی پذیرای کسانی نخواهند بود که طی مدت ۴۵ سال گذشته با سرنوشت آنها بازی کردند و جز خیانت از آنها چیزی ندیدند و ۲۰ سال حاکمیت جمهوریت ثابتکننده روند اجرایی حداقل ناکارآمد آنهاست، ازین رو حاضر به همراهی آنها نه تنها نخواهند بود تا به عنوان سرباز و یا نیروهای تحت امر آنها در قالب تشکلات نظامی علیه حاکمیت فعلی سازمان پیدا کنند، بلکه با استفاده از هر بستر و وسیلهی مشروع با آنها و هر عامل توطئهای دیگر مقابله خواهند کرد.
۲- بعد از ۲۰ سال جهاد و مجاهدت مجاهدان و خون دادن هزاران تن از آنها و در نتیجه ایجاد ساختار حاکمیت اسلامی، مجموع مبارزان مسلمان، منسجمتر و با تدبیرتر از همیشه از تمامیت ارضی و منافع اسلامی و ملی تا پای جان دفاع و محافظت خواهند کرد.
۳- امریکا و بعضی متحدان بینالمللی و منطقهای آن که حامی اصلی این کشور توطئهگرند، اولا درس عبرتی که از افغانستان گرفته و به سختی خود را از این باتلاق استکبارستیز بیرون کشید، دیگر خواب و خیال اشغال و یا مداخله مستقیم را نخواهد داشت و نیز زبونتر از همیشه درگیر مشکلات داخلی خود است و ثانیا بحران اوکراین و سپس تایوان لقمه گلوگیر برای آمریکاست و ثالثا حضور در عرصه جنگ غزه و نیز دریای سرخ توان واشنگتن را به شدت ضعیف و آسیبپذیر کرده است و رابعا اکثر کشورهای همسایه و منطقه، تحت هیچ شرایطی خواهان حضور آمریکا در افغانستان و ایجاد ناامنیهای جدید در کشور قلب آسیا نمیباشند.
گذشته از همه، خود این کشور نیز توان داخلی و اعتبار منطقهای و جهانی را ندارد و در عرصه ملی و بینالمللی با چالشهای بسیار براندازانهای مواجه است و دست و پا زدن در عرصهی مسایل افغانستان قبل از اینکه نشانگر عملیات سیاسی و نظامی دوامدار باشد، اقدامات روانی جهت ترساندن دست اندرکاران و رهبریت و مدیران اصلی امارت اسلامی افغانستان خواهد بود.
اگرچه جای شکی نیست که انتخاب سیاست عزتمندانه اسلامی در عرصههای داخلی و خارجی از سوی امارت اسلامی، باعث تحمیل هزینههای مقابله جویانه اجانب بر کل افغانستان، مردم مبارز و خداخواه و حاکمیت نوپای برآمده از دل آن خواهد گردید، اما از یکسو این توطئهها با اجرای کشور پاکستان و حمایت استکبار جهانی در راس آمریکا ثبوت دیگری مبنی بر عدم وابستگی طالبان به قدرتهای منطقه و دنیاست و از سوی دیگر، با توجه به نکات برشمرده بالا، اقدامات توطئه گرانهی این کشور همسایه؛ چه دعوت از سران شکست خوردهی فراری و چه داعشپروری و اعزام آن به داخل خاک افغانستان و سپس تلاش برای خرابکاری، حتی با حمایت تمام غرب و همپیمانان منطقهای آن، آب در هاون کوبیدن است و نمیتواند آسیب آنچنانی بر روند رو به رشد افغانستان و مردمش وارد کند.
اما این واقعیت انکار ناپذیر یعنی مقابله مردم و حکومت افغانستان با هرگونه دخالت و ناتوانی دشمن بر ضربه زدن علیه منافع دینی، ملی و تمامیت ارضی کشور، زمانی جلوه واقعیتری پیدا خواهد کرد که مردم و حاکمیت کشور، بیش از هرزمانی هوشیار بوده، در راستای مقابله با هرگونه توطئه کوچک و بزرگ آمادگی بیش از پیش اتخاذ کنند تا مبادا در میدان تقابل غافلگیر شوند.