تاریخ انتشار :شنبه ۲۲ سرطان ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۵۰
کد مطلب : 70243
۱۹۷۹ و ۲۰۰۱، یک واقعیت با دو پیامد
مروری براظهارات شخصیت های حقوقی و سیاسی جهان در باره ماهیت تصرف افغانستان توسط ایالات متحده، آنها تصرف افغانستان در ۲۰۰۱ را همانند حضور ۱۹۷۹ اتحاد جماهیرشوروی، اشغال یا شبه اشغال دانسته اند. وزارت دفاع انگلیس، شباهت هایی میان حضور امریکا و اشغال افغانستان توسط شوروی می بیند و در عین حال، درمارس ۲۰۱۲، "جان ریس" فعال صلح و نویسنده کتابهایی چون "استکبار و مقاومت" و "خواسته های مردم؛ تاریخچه کوتاهی بر انقلاب های عربی" معتقد است؛ امریکا و انگلیس، افغانستان را اشغال کرده و کشورهای اشغالگر بر رغم ۱۰ سال حضور نظامی در افغانستان، نتوانسته اند به هیچ یک از وعده هایشان عمل کنند. او ضمن آنکه تصریح می کند، " سیاست اشغال افغانستان کاملا شکست خورده " براین نظر است که باید آنها هرچه سریعتربه اشغال پایان دهند. حقوقدانان بین المللی و مستقل مرکز"یرانا" نیز تصرف افغانستان توسط امریکا را بدون مجوز شورای امنیت و اشغال می دانند؛ زیرا قطعنامه شورای امنیت، هرگز به معنای اقدام نظامی علیه افغانستان نبود.
گذشته از این ابراز نظرها، تعریف "تجاوز" در ماده اول و دوم قطعنامه ۳۳۱۴ مجمع عمومی سازمان ملل در ۱۹۷۴ به این صورت آمده است؛" تجاوز عبارت است از به کار بردن نیروی مسلح، توسط یک کشور علیه حاکمیت، تمامیت سرزمینی یا استقلال سیاسی کشور دیگر و یا به هر طریق دیگر که با منشور ملل متحد آنچنانکه در این تعریف آمده است تباین داشته باشد. در این تعریف کلمه کشور الف – بدون توجه به مسایل مربوط به شناسایی و یا اینکه کشوری عضو سازمان ملل هست یا نه به کار برده شده است. ب – در صورت اقتضا شامل مفهوم گروهی از کشورها است" و در ماده دوم تصریح شده که"هرگاه کشوری در استفاده از نیروی مسلح، بر خلاف منشور پیشقدم شود، این عمل خود شاهد تجاوز به شمار می آید. با این حال شورای امنیت می تواند طبق منشور چنین نتیجه بگیرد که تشخیص ارتکاب تجاوز با توجه به اوضاع و احوال مربوطه من جمله کافی نبودن شدت اعمال و یا نتایج ناشی از آن قابل توجیه نیست." این تعریف، نیز نشانگر آن است که نه تصرف امریکا بر اساس درخواست دولت قانونی افغانستان بوده و نه طبق اعتقاد، «اوتوینکل» و دیگر حقوقدان سازمان حقوقی «یرانا» با مجوز شورای امنیت صورت گرفته است.
برپایه این دیدگاه ها و طبق تعریف قعطنامه۳۳۱۴ مجمع عمومی سازمان ملل از تجاوز، حضور شوروی و امریکا در افغانستان، دارای ماهیت یکسان بوده، اما تبعات متفاوت راهبردی برای افغانستان داشته است.
شوروی در طی نه سالی که افغانستان را در اشغال خود داشت و با آنکه حاکمیت کمونیستی از استقلال سیاسی برخوردار نبود اما به لحاظ نظامی و تجهیزاتی، اردوی قدرتمندی داشت و در طی آن مدت به مدرن ترین تجهیزات سبک و سنگین روز دنیا مجهزشده بود و دارای ظرفیت های کامل تامین امنیت و برتری نسبی نظامی، نسبت به همسایگان بود. اما امروز پس از یک دهه حضور نظامی ایالات متحده، شاهد بحران های متعددی در ابعاد مختلف سیاسی و نظامی و عنان گسیختگی و ارتکاب جنایات در جای جای افغانستان توسط نیروهای خارجی هستیم و از سوی دیگر شکنجه گاه های بگرام و باستیون با نام و دیگر شکنجه گاههای بی نام را تجربه می کنیم و با وجود تعهد به تجهیز نیروهای نظامی کشور در موافقتنامه استراتژیک، نه تنها اردوی ما را به تسلحیات سنگین و نیمه سنگین روز تجهیز ننمود که از طریق DDR و دیگر روش ها، به تخریب تسلیحات باقی مانده از روس ها اقدام کرد و در خصوص تجهیز اردوی کشور به تسلیحات سنگین، به صورت پرسش برانگیزی عنوان کردند که " نیروهای افغانستان، هنوز قابلیت لازم برای دریافت تجهیزات سنگین را نیافته اند!؟" این درحالی است که تنها در طی ۹ سال حضور شوروی در افغانستان، کلیه تجهیزات مدرنی که روس ها در اختیار اردوی افغانستان گذاشته بودند، توسط نیروهای افغانستان، به کار گرفته شده و نگهداری می شد.
درچنین شرایطی، باید به این واقعیت اذعان نمود که ایالات متحده به دنبال حضور استراتژیک و همراه با وابستگی کامل افغانستان به آن کشور است. به همین دلیل، طی این مدت هیچ اقدام زیربنایی و بنیادیی در کشور انجام نشده است. به گفته مقامات وزارت دفاع کشورمان، در حالی مسئولیت کامل امنیتی به کشورمان واگذار شده که افغانستان جز سلاح های سبک، هیچ نوع تجهیزات سنگین و حمایت و هدایت آتش نداشته و با وجود داشتنِ چند بال طیاره مسافربری و لوجیستیکی، هیچ نوع سامانه راداری در اختیار ندارد و علی رغم فقر شدید این چنین تسلیحاتی و تعهد ایالات متحده به تجهیز اردوی افغانستان، شبکه راشاتودی گزارش می دهد که ارتش امریکا تا پایان سال ۲۰۱۴، تجهیزات نظامی خود به ارزش هفت میلیارد دالر را در افغانستان از بین خواهد برد. یا پنتاگون مجموعه نظامی عظیمی را که با هزینه ۳۴ میلیون دالر در "كمپ ليترنك" هلمند ساخته، از تحویل آن به افغانستان اجتناب می ورزد و احتمالا آنرا تخریب خواهد کرد.
این درحالی است که تاسیسات و تجهیزات به جامانده یا تخریب شده روس ها، گواه روشنی بر این مدعاست که اتحاد جماهیر شوروی، وابستگی همراه باتوانمندی و خود اتکایی امنیتی و اقتصادی را دنبال می کرد و به همین دلیل کانکس سفارش نمی داد و تاسیسات مقطعی، تاکتیکی و مصرفی نمی ساخت اما عملکرد یازده ساله ایالات متحده نشان می دهد که آن کشور افزون بر اینکه همانند روس ها به دنبال وابسته سازی کشور است اما برخلاف آن ها، راهبرد فقر اقتصادی، تسلیحاتی و تعمیراتی را دنبال نموده و برآن است که حاکمیت براین جغرافیا را در وابستگی فقر بنیان تعقیب می کند. وگرنه طی این یازده ساله حضور، شاهد احیای زیرساخت های اقتصادی و تاسیساتی نظامی و خودکفایی مشابه حضور روس ها و تجهیز اردوی ملی با تسلیحات سبک و سنگین روز دنیا می بودیم اما از انبوه پیمان های منعقده یا در شرف انعقاد، جز تحمیل خواسته های طرف مقابل نیندوختیم و جز گسترش بحران و ناامنی، حاصلی نداشتیم. اینک در اوج فقر تسلیحاتی، مسئولیت امنیت کشور را به عهده گرفتیم و اهرم فشار خروج کامل را به خاطر تحمیل پیمان امنیتی مورد نظر امریکا، تحمل می کنیم.
بنابراین، حال که از حضورامریکا جز گرفتار شدن در دام شر و فقر و ناتوانی دستاوردی نداشته ایم و اکنون مقامات امریکایی به منظور تحمیل موافقتنامه امنیتی با شرایط دلخواه، گزینه خروج کامل را مطرح ساخته، باید تصمیم معمارگرانه و تاریخی گرفت و با ایجاد یک اجماع ملی که تمامی طیف های سیاسی- قومی کشور را در بر گیرد و طراحی میکانیسمی برای تحقق عدالت فراگیر سیاسی و شکل دهی اجماع ملی، زمینه خروج کامل آنها را فراهم ساخت. در غیر این صورت، آینده ای "بِه" از گذشته و حال نخواهیم داشت و سلسله وابستگی های کشور در ابعاد مختلف و رنج بی پایان مردم ما ادامه پیدا خواهد کرد.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد
https://avapress.com/vdcfm0de.w6dxjagiiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما