پولها و سرمایه های کلان و هنگفتی که هم می تواند بهشت مالکان و صاحبانش باشد و هم می تواند آنان را در قعرِ عذابِ دردناکِ الهی گرفتار کند. کوتاه سخن اینکه امروز در افغانستان، اجر و طاعتی مهم تر از آن نیست که دست جوانی را بگیری و او را از افتادن در دام ابلیس پرستان نجات دهی و از آن سوی، گناه و معصیتی هم شاید بدتر از آن نباشد که در اوج قدرت و توانایی، در کناری ایستاده و سقوط دردناک و رقت انگیز جوانان مسلمان وطن، در ورطه های سیاه و هولناک کفر و الحاد را نظاره گر باشیم
شواهدی وجود دارد که اهریمن پرستان و هواداران تاریکی و تباهی در چهار گوشه افغانستان، به فعالیتهای شیطانی و ضداخلاقی خویش، وسعت و شدت بخشیده اند. در اوایل شایع بود که تعدادی از افغان های خود باخته و از دین برگشته، تنها به تبلیغ، جهتِ مسیحی شدن ملت مسلمان افغان مشغول بودند و در این مسیر تعدادی را نیز به آئین تاریخ گذشته و تحریف شده یِ مسیحیتِ بی روح و رمق، رهنمون شدند.
اما در این اواخر، تعدادی از عوامل بیرونی و صدالبته با سرمایه گذاری و تشویق و تحریک دشمنان قسم خورده اسلام و امت اسلامی، اقدام به ترویج و تبلیغ افکار و اندیشه های الحادی و خداستیزانه در میان جوانان افغان می کنند.
در پروسه اهریمنی جدید، دیگر بحث از مسیحی شدن و فاسد شدن از نظر اخلاقی و غیر آن نیست؛ در این برنامه، تصمیم بر آن است تا هویت الهی و انسانی انسانِ افغان از او گرفته شده و او به موجودی مسخ شده و بریده از آسمان و معنویت، تبدیل شود.
بر اساس چشم دید برخی از جوانان متدین و هوشیار، دشمنان اسلام و باورهای اسلامی مردم افغانستان، بعضی از عوامل بی بند و بار افغانستانی خویش را اجیر می کنند تا در میان جوانان بی اطلاع و یا کم معلومات جامعه افغانی رفته و به طرح مباحث ضد دینی و اخلاقی بپردازند.
در این شیوه به اصطلاح مدرن و تازه، سعی بر آن است تا با استفاده از آرا و نظریات بزرگانی چون ارسطو، افلاطون، سقراط و بزرگان دیگر و با تحریف و دستبرد در افکار و اندیشه های الهی و انسانی آن شاگردان مکتب وحی و پیامبران، از فکر و اندیشه تحریف شده ی آنان، دستآویزی برای افکار و آرای پریشان و ضد دینی شان، دست و پا کنند.
کاری ناپسند و نامطلوب و خاینانه ای که همواره در غرب جریان داشته و در این مسیر، دستآوردهای قابل توجه و تاسفباری هم داشته اند. مافیای استبداد، استعمار و الحاد به خوبی توانست بر گرده انسان غربی سوار شده و پس از رنسانس، افکار و اندیشه های بشر غربی را در جهت کفر و الحادِ دلخواه خویش تغییر بدهد.
اگر چه قبل از رنسانس نیز اوضاع و احوال توحید و معنویت، تعریف چندانی در غرب نداشت و در واقع، همین کلیسا و تعالیم مسیحیت تحریف شده، جوامع اروپایی را نسبت به آسمان و ارزشهای ماورایی، بی علاقه و بی تفاوت کرده بود؛ اما پس از رنسانس، این بی تفاوتی در برابر دین و معنویت، رسما به فرار از دین و ستیز با آسمان و خدا تبدیل شد.
به هر حال، این گستره و محدوده وسیع و نامحدود فعالیتِ اهریمنی و غیر انسانیِ دشمنانِ دین و معنویت و انسانیت، در جهان و به خصوص در کشور اسلامی ما افغانستان است؛ فعالیتی که اگر آن را در کنار سایر برنامه های ضد دینی و غیر اخلاقی رادیوها و تلویزیون های وابسته به آنان، بگذاریم، باید به جنگی تمام عیار علیه خدا، معنویت و انساینت از آن تعبیر کرد.
اما باید دید که ما در برابر این هجمه و حمله سریع و سیل آسای دشمن، چه تدبیر و راهکاری اندیشیده ایم؟ در جامعه افغانستانی، بر رغم وجود فقر و تنگدستی، هستند تاجران بزرگ و سرمایه دارانی که مصرف یک ماه خود و خانواده آنان، برابر است با مصارف یک یا دوسال یک خانواده فقیر و یا متوسط جامعه افغانی.
رهبران و دولتمردانی هم هستند که علاوه بر املاک، مستقلات و دارایی هایی که در کشور دارند، بخش بیشتری از دالرهای خویش را در کشورهای اروپایی، امریکا، امارات و مکانهای معتبر دیگر دنیا، سرمایه گذاری کرده و به کار انداخته اند.
در این میان علما و روحانیونی هم هستند که مصروف فعالیتهای فرهنگی بوده و از جانب سرمایه داران خیر و نیز برخی از دسته های متوسط، تمویل و کمک مالی می شوند.
رمضان، فرصتی است مغتنم و مناسب که علمای دین و سایر کسانی که امکاناتی در دست دارند، از آن سود جسته و با استفاده از پتانسیل و فضای موجود معنوی در آن، جوانان را به دین و آموزه های آن نزدیک سازند.
اما با تمام این امکانات و ظرفیت های موجود، ما چقدر توانسته ایم به وظایف و تکالیف شرعی و انسانی خویش در برابر دفاع از حریم خدا و دین و انسانیت، عمل نموده و با ایجاد مراکز و راه اندازی برنامه های دقیق و حساب شده ی دینی- اخلاقی، توانسته ایم به برافرازی دژهای استوار و محکمی همت بگماریم و جوانان مسلمان افغان را در میان آن دژهای نفوذ ناپذیر، جا و مکان دهیم تا از هر گونه حمله و هجمه ی فکری و عملی دشمنان اسلام، در امان بمانند؟!.
به این واقعیت تلخ و دردناک باید اذعان کرد که در نبود حس مسئولیت پذیری متمولان جامعه افغانی اعم از تاجران بزرگ، رهبران، دولتمردان و سرمایه داران مسلمان، نسل جوان و اما بیکار جامعه فقیر افغان، شکارهای بسیار مناسبی شده اند برای مبلغان و مروجان مرئی و نامرئی مسیحیت تحریف شده و نگرش های منحط و اهریمنی کفر و الحادِ سرزمین های دور و نزدیک.
تردیدی نیست که با افتادن هر یک از جوانان افغان در دام الحادی اهریمنان، تمامی آن کسانی که کاری از دست شان ساخته بود و برای نجات جوانان انجام ندادند، یک قدم به آتش قهر و غضب الهی، نزدیک می شوند.
پولها و سرمایه های کلان و هنگفتی که هم می تواند بهشت مالکان و صاحبانش باشد و هم می تواند آنان را در قعرِ عذابِ دردناکِ الهی گرفتار کند. کوتاه سخن اینکه امروز در افغانستان، اجر و طاعتی مهم تر از آن نیست که دست جوانی را بگیری و او را از افتادن در دام ابلیس پرستان نجات دهی و از آن سوی، گناه و معصیتی هم شاید بدتر از آن نباشد که در اوج قدرت و توانایی، در کناری ایستاده و سقوط دردناک و رقت انگیز جوانان مسلمان وطن، در ورطه های سیاه و هولناک کفر و الحاد را نظاره گر باشیم.
نویسنده: سیدفاضل محجوب، سردبیر روزنامه انصاف