تاریخ انتشار :سه شنبه ۷ جوزا ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۴
کد مطلب : 185906
از مام میهن تا مادران فرزندان ایران
خوشبختانه مجلس شورای اسلامی هفته گذشته پس از سالها کشمکش نهادهای اجتماعی و دولتی، با رای اکثریت تصویب کرد که فرزندان مادران ایرانی که پدری غیر ایرانی دارند، از این پس شناسنامه و هویتی ایرانی خواهند داشت. این موضوع مرا بر آن داشت تا توضیحی بر این مطلب داشته باشم.

می دانیم که مام میهن، یادآور سرزمینی است که در آن بدنیا آمده ایم و شاید اگر برخوردار از شانس باشیم در آن از دنیا برویم و شاید هم در نقطه ای دیگر از جهان با دنیا وادع کنیم، با وجود این، همه، ما را به نام سرزمینی می شناسند که در آن زاده شده ایم. در این میان، ایران عزیز ما مانند بیشتر کشورها مام میهن یا مادر وطن نام دارد و در برخی نواحی جهان، کشورها را با این نام یعنی مونث مساوی می دانند که مفهومش سرزمینی است که زایش دارد و مادر ماست.

راستی! آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که چرا از دیرباز تا کنون نام ایران را بر دختران و مادران خود نهاده و آنان را ایران دخت یعنی دختر ایران می نامیم؟ مگر نه اینکه نام ایران مادینه و تداعی کننده زایش است و ما همه فرزندان آن هستیم؟ پس چرا فرزندان دختران و مادرانش را از نعمت داشتن هویت ایرانی محروم کرده ایم؟

همچنین می دانیم که مادر خیلی عزیز است و دوست داشتنی، کما اینکه همه ما مادران خود را از جان دوست داریم.

تفاوتی هم نمی کند، این مادر، بدنیا آورنده ما باشد و یا مادری همچون وطن که در آن زاده شده ایم. از دیگر سو همه آنانی که مادران خود را از دست داده اند وقتی به امثال من که خوشبختانه مادرمان در قید حیات می باشد سفارش می کنند که با آنان به نیکی رفتار کنیم تا در آینده نادم و پشیمان نباشیم زیرا اگر آنها را از دست بدهیم آنگاه احساس مادر مرده ها را خواهیم فهمید، مثل فلسطینی هایی که از سال 1948 میلادی، حال به هر ترتیب، از کشورشان رفتند و آرزوی بازگشت برایشان به حسرت مبدل گشته است. ما احساس آنها را نداریم و نمی فهمیم زیرا مادر ما ایران است و پویا، اما شوربختانه آنان سرزمینی برای بازگشت ندارند.

 بگذریم و سخن را با نمایش خوب و خیره کننده فاطمه رادمنش در نقش مادری ایرانی در برنامه عصر جدید پی بگیریم تا بیاد بیاوریم وقتی در نیمه دهه 70 خورشیدی، علی دایی برای تیم ملی فوتبال ایران گل می زد، علیرضا پسر 14 ساله ای که مادرش ایرانی و پدرش اهل افغانستان بود، چگونه در ورزشگاه آزادی و یا در جلوی تلویزیون به همراه مریم خواهر 10 ساله اش بالا و پائین می پرید و عکسهای اتاقش پر بود از قهرمانان ملی این وطن که او عاشقانه آنها را دوست داشت.

با وجود همه اینها اما علیرضا و خواهرش شناسنامه ایرانی نداشتند و علیرغم داشتن مادری ایرانی به جز  تحصیل معمول از تحصیلات عالی محروم شدند. ما از این دست علیرضا ها و مریم ها هزاران در ایران داریم که خود را ایرانی می دانند اما دولت هنوز استنادش به قانون مدنی سال 1312 دوران رضا شاه است. ما نیمه خالی این لیوان را بعنوان تهدیدی امنیتی برای کشور می پنداریم در حالی که نیمه پُر آن را که دستاوردش بهترین پزشکان، بهترین پرستاران، بهترین مهندسان، و بهترین افسران برای ایران است نمی بینیم و با دستان خود فرزندانمان را رهسپار ناکجا آبادی می کنیم که در دو سویش رنج غربت و یا آسیب های اجتماعی و هزاران مساله نهفته است.

به یاد گفتار علی أنوزلا روزنامه نگار مراکشی در شبکه ماهواره ای العربی الجدید افتادم که در تحلیلی درباره تنش های اخیر میان ایران و امریکا گفته بود" تجربه ایران در مقابله با غرب و پاسخ به تهدیداتش، همگی درس‌های ارزشمندی در نحوه اداره درگیری‌های بین المللی است که متاسفانه اعراب چیزی از آن نمی‌دانند.
این میراث تمدنی و تاریخی اصیل، قدمتی دیرینه دارد که امروز ایران را به قدرت بزرگی تبدیل کرده که همگان از آن بیم دارند" این گفتار که تبسم را بر لبانم نشاند مرا به اندیشه فرو برد که چگونه است ما که از سهمگین ترین حوادث سیاسی و بین المللی استادانه گذر می کنیم و به افق می نگریم چرا از پس مساله ای به این اهمیت و خطیر در دورن خویش پس از دهها سال غافل مانده ایم؟

نویسنده: عباس مهری اردستانی
https://avapress.com/vdcgzn9q3ak97y4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

در آینده همه را لغو خواهیم کرد
شک نکنید