تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۴ اسد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۳۱
کد مطلب : 189606
جلریز؛ میدانِي که زنده عبور کردن از آن یک رويا ست
جلریز؛ کمتر کسانی در مناطق مرکزی افغانستان هستند که اسم جلریز، یکی از ولسوالی های ولایت میدان وردک را نشنیده باشند منطقه نفس گیر برای کسانی که از این مسیر عبور می نمایند.


به گزارش خبرگزاري صداي افغان(آوا)، این ولسوالی حدود ۵۰ کیلومتر از پایتخت کشور فاصله دارد، گاهاً شاهد روزهای خونین بوده و شاید بحرانی ترین منطقه برای مردم مناطق مرکزی افغانستان باشد.

ولسوالی جلریز، دره‌ای سرسبز اما ناامن و پر از مخاطرهِ که کلید زندگی و مرگ انسان گاهاً در این منطقه رقم می‌خورد و تا کنون خانواده های زیادی را پای غم از دست دادن عزیزانش نشانده است.

از منطقه ای بنام " کوته‌ عاشورو‌ تا منطقه‌ای بنام "سرچشمه"، در مرکز این ولسوالی در فاصله‌ای حدود ۸ کیلو متر در دو کنار جاده ای باریک که بیشتر قسمت های آن بر اثر انفجار ماین‌ها تخریب شده و حفره های بزرگی ایجاد شده است افراد مسلح با موهای بلند ایستاده اند و تک تک موتر های که از این مسیر عبور می‌کنند را باز رسی می‌کنند.

شاید کمتر کسی باشد که اسم جلریز را بشنود اما ترس و وحشت در دلش‌ جای نگیرید، چون در طول چندین سال کمتر کسی باشد که تراژیدی خونینی را در این مکان ندیده  و یا هم تجربه نکرده باشند.

مرکز این ولسوالی که در عقب شهر کوچک و تنگ با جاده ای خاکی قرار دارد تنها چند صد متر آن زیر حاکمیت دولت قرار دارد، اما سایر نقاط این ولسوالی از کنترول دولت خارج بوده و تحت حاکمیت مطلق طالبان قرار دارد.

‌شاید کمتر کسی باشد که از این منطقه برای چندین بار عبور کرده باشد و شاهد و راوی واقعه‌ی دردناکی نباشد چک‌پاینت‌ های که از سوی طالبان در بعضی از روز های هفته در این مسیر ایجاد میشود افراد ملُکی و غیر ملُکی، وابسته به دولت را شناسایی، از موتر پایین کرده و همانجا در کنار جاده، پیش روی دها تن از باشنده های محلی، مسافرین و حتی خانواده های وی به رگبار گلوله می‌بندد.


تنها کار مندان دولتی نیستند که در این مسیر قربانی شده  بلکه چندین دانشجو تیرباران شده و تعدادی هم سر بریده شده است.

پای صحبت های بانوی ۵۲ ساله‌ای نشستم که همسرش حدود ۱۳  سال قبل در ولایت هلمند به قتل رسیده و سال گذشته نیز به سوگ علی، تنها فرزند پسر خانواده اش نشسته است.

او که در منطقه ای دور افتاده ولسوالی یکاولنگ، در روستایی به اسم " بُغُندک چشمه " زندگی میکند می‌گوید دو سال قبل گروه طالبان تنها فرزند وی را که با امیدهای زیادی راهی دانشگاه کابل کرده بود به گلوله بسته اند.
 
بانو سکینه هر روز صبح رمه‌ای کوچکی از گوسفندان ‌اش را برای چرا به کوهای اطراف دهکده ای شان میبرد در این دهکده کمتر از ۳۰ خانواده زندگی می‌کنند و همه مالدار هستند زمین های اطراف این دهکده به دلیل نبود آب قابلیت چندانِ  براي کشت و زراعت ندارد.

وي عنوان كرد :هر سال که پسرم میرفت دانشگاه چند دانه از بره های گوسفندان ام را می‌فروختم تا هزینه تحصیل علی‌جان خود را بدهم.

مادر علی افزود: زندگی در این دهکده ای کوچک بسیار سخت می‌گذرد و حدود ۲۰ گوسفندی که دارد سالانه با فروش بخشِ از بره های گوسفندان اش را نیازمندی های خانواده‌ی ۳ نفری اش را تامین می‌کند.


وقتی از پسرش علی می‌پرسم اشک می ریخت و قطره های اشک اش روی دستمال آبی که به دست داشت میريختند و با گریه های نسبتاً بلند می‌گفت:« علی پسرم یگانه امید مه و دخترای‌ مه بود، علی بسیار یک بچه‌ای آرام و مهربان بود و آرزو داشت که یک روز تکیه گاه مادر و خواهرانش‌ باشد.

رحیمه؛ که ۱۶ سال سن دارد و صنف هفتم مکتب است در کنج خانه ای گلی با چادر بزرگ سیاه نشسته است، گریه كرده ادامه داد: برادرم بسیار مهربان بود، وقتی که جنازه برادرم را آوردند مردم گفتند چهار گلوله خورده است.

مادر علی اظهار داشت: فرزندش درست در مکانی از سوی گروه طالبان به رگبار بسته شده بود که حدود ۵۰ تا ۱۰۰ متر از پوسته های نیروهای امنیتی فاصله داشت اما آنان هیچ واکنش‌ی برای نجات پسرم انجام ندادند.

اکنون اما زمانی که از ولسوالی جلریز رد میشویم در دو کنار جاده تنها مخروبه های به چشم میخورد که با خاک زمین یکسان شده و در کنار این جاده بخش هایي از وسائط نقلیه نیروهای امنیتی که با ماین های کنار جاده برخورده كرده پر شده و کودکان با آنها بازی می‌کنند.

همچنين گودالهای عمیق در وسط جاده ها که بر اثر ماین انفجار داده شده  سرعت ماشین ها را کاسته و در دو طرف جاده چند تن از افراد که خود را عضو گروه طالبان میدانند موتر ها را بررسی کرده و با کوچک ترین سر نخ که فرد را وابسته به دولت نشان دهد یا در جا ازبین برده و یا هم با خود می‌برند.

حدود یکسال قبل تمامی این پوسته ها توسط گروه طالبان تصرف شد و تمامی سربازان که در این پوسته ها بودند یا شهید و تعدادی هم با ضمانت اینکه دوباره به صفوف نیروهای امنیتی باز نگردند آزاد شدند.

کودکانی که از اطراف این جاده عبور می‌کنند هیچ هراسی از افراد تفنگدار و هیکل های درشت آنان ندارند و بی باکانه از کنار آنها عبور می‌کنند گویا این کودکان با آنها خو گرفته اند.



وقتی از این مسیر رد می‌شویم هیچ اثری از حضور دولت دیده نمیشود و مردم با طالبان به شکل عادی کنار هم هستند و با آنها کنار آمده اند اما کسانی که وابسته به دولت هستند و از اين مسير  رفت و آمد می‌کنند، از زنده ماندن و تداوم زندگی شان اطمینان ندارند.

چنانچه بسیاری از کارمندان حکومتی و مردم مناطق مرکزی افغانستان با پیوستن این گروه به پروسه صلح افغانستان با محوریت دولت افغانستان و مردم این کشور، برای توقف کشتار افراد دولتی، ملکی و نظامی شان امیدوار هستند.

اما گفتگو های صلح با محوریت دولت امریکا و طالبان و به حاشیه کشاندن مردم و دولت افغانستان و همچنان در نظر گرفته نشدن اززشها و منافع جمعی مردم افغانستان در متن قطعنامه‌ای مذاکرات امریکا با طالبان از نگرانی جدی شماری از مردم افغانستان به خصوص مناطق مرکزی کشور می‌باشد.

جلریز؛ اسم هراسانی که به یک کابوس برای باشنده های مناطق مرکزی افغانستان مبدل شده اکنون تامین امنیت این مسیر و سایر راه های مواصلاتی این مناطق به یک رویایی امکان ناپذیر مبدل كرده است.

فعالان مدنی و باشنده های مناطق مرکزی تا کنون طی ده‌ها تظاهرات مدنی و مسالمت آمیز تأمین امنیت مسیر های مواصلاتی بامیان با دیگر ولایات افغانستان به خصوص مرکز کشور شده اند اما همچنان این مسیر نا امن باقی مانده است.

تأمین امنیت مسیرهای مواصلاتی بامیان یکی از وعده های دو تیم های اصلاحات و همگرایی به رهبری دکتر عبدالله عبدالله و تحول و تداوم به رهبری محمد اشرف غنی، در انتخابات قبلی ریاست جمهوری کشور نیز بود، اما نه تنها این وعده ها تحقق نیافته بلکه مناطق مرکزی به خصوص بامیان، دایکندی و غور بیشتر در زندان‌های امنیتی‌ اسیر شده است.
https://avapress.com/vdchvwnz-23n6-d.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما