تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۹ جوزا ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۰۹
کد مطلب : 43385
همین حالا کابل قابل زندگی نیست تا چه رسد به چند سال دیگر!
حتی برای کسی که خارج از کابل زندگی می کند، به روشنی قابل فهم و درک است که وضعیت صحی و بهداشتی پایتخت در چه حدی از وخامت و فضاحت قرار دارد.
حدود چهار سال پیش رسانه ها، نسبت به وضعیت نابهنجار و غیر صحی در کابل هشدار داده و گفته بودند که تا ده سال دیگر، زندگی در پایتخت افغانستان غیر ممکن خواهد شد. از آن پیش بینی که حدود چهار سال می گذرد، اوضاع در پایتخت از نظر صحی و بهداشتی، به واقع طاقت فرسا و غیر قابل تحمل شده است.

کابل در دو مرحله دستخوش تراکم و ازدحام غیر معقول جمعیتی شد: مرحله نخست در دوره پیروزی مجاهدین بود. در این دوره که اکثریت مردم کشور فکر می کردند به آرزوی دیرینه شان رسیده اند، همراه با مجاهدین از کوهها و دشتها به پایتخت سرازیر شدند.

بسیاری از هموطنان روستا نشین ما که با پیروز شدن مجاهدین، کار را تمام شده می دانستند، بدون دور اندیشی های معقول، دست از کار و فعالیت با برکت زراعت و کشاورزی کشیده و با فروش و یا به گرو دادن زمینهای خویش، رهسپار شهرِ رویاهای شان، کابل شدند.

در آن دوره شاید ده و روستایی در افغانستان نماند که تعدادی از اهالی آن، روانه پایتخت نشده باشند. در واقع استارت تراکم جمعیت در کابل، از پیروزی مجاهدین به بعد، کلید خورد. دولت مجاهدین نیز از آنجا که دولت تازه تاسیس و نوپایی بود، توان جلوگیری از ورود هموطنان روستا نشین ما در کابل را نداشتند و یا هم به دلیل عدم تجربه در حکومت داری، لزومی برای این کار نمی دیدند؛ چرا که اکثریت به اتفاق خودِ مجاهدین نیز از مناطقی غیر از پایتخت به کابل آمده بودند.

به هر حال، این دوره نخستینِ تراکم جمعیت در کابل بود که البته با شروع جنگ های تاریخی و خانمانسوز داخلی، تعدادی از هموطنان روستا نشین ما دوباره به زادگاههای خود شان برگشتند و بدین وسیله تا حدودی از ازدحام سرسام آور جمعیت در پایتخت کاسته شد. اما حضور غیر مترقبه برادران ناتنی طالب، توفیق اجباری ای شد برای مردم ما در مهاجرت های بسیار وسیع به کشورهای همسایه و امریکا و اروپا و نیز خلوت شدن اعجاز گونه ی کوچه ها و سرک های کابل!

باید گفت که اگر برادران طالب ما هیچ گونه کرامت دیگری نداشتند، لا اقل این یک معجزه را داشتند که پایتخت مالامال از شهری و روستایی را در کمترین زمان ممکن، به شهر ارواح و اشباح تبدیل کنند! که البته در این اعجاز، برادران جهادی ما و در زمان درگیری های داخلی نیز از آنان عقب نماندند و با تلاش پی گیر و شبانه روزی، توانستند شهر کابل، عروس خاور میانه را به ویرانه هایی جهت زیست اجنه و شیاطین و جغدهای شوم، تبدیل کنند!

و اما دوره دوم که باز کابل مورد توجه و هجوم سیل آسای هموطنان نجیبِ ده نشین و روستایی ما گردید، دوره پس از سرنگونی طالبان و برقراری نطام جدید جمهوری اسلامی در افغانستان بود. این دوره از نظر تراکم جمعیت در کابل، رکورد زمان پیروزی مجاهدین را نیز شکست؛ به گونه ای که پایتختی که فقط ظرفیت و گنجایش چهار الی چهارصد و پنجاه هزار نفر را داشت، یکباره، چهار الی پنج ملیون نفر را در خود جای داد!!

با این حال، حتی برای کسی که خارج از کابل زندگی می کند، به روشنی قابل فهم و درک است که وضعیت صحی و بهداشتی پایتخت در چه حدی از وخامت و فضاحت قرار دارد، تا چه رسد به آن بی نوایانی که داخل این شهر رویایی و بی مانند در سطح منطقه، به جان کنی مشغولند!

وضعیت شهر کابل در این شب و روزها به حدی طاقت فرسا و غیر قابل زیست و زندگی شده است که به جرئت می توان گفت، پیش بینی رسانه ها مبنی بر غیر قابل زیست بودن این شهر در 6سال آینده، همین حالا و قبل از فرارسیدن ضرب الاجل اعلام شده، محقق شده است و دیگر نیازی نیست تا چند سال دیگر صبر کرد و به این واقعیت تلخ و دردناک رسید!

در کابل، موترهای فرسوده و تاریخ گذشته، به پخش دود و گازهای خطرناک سمی، شب و روز شدیدا در حال فعالیت و تلاشند؛ آشغال و کثافات باشندگان این شهر، از دیوارهای کوه شیر دروازه هم بالا رفته است؛ خاک اندازها و تشناب های اولیه و سنتی، تمام سطوح کوچه ها و جاده های اصلی و فرعی را به نجاست و کثافت کشانده است؛ خاک باد های آکنده از نجاست انسانی و حیوانی و سرشار از مواد غنی شده، انواع و اقسام امراض ساری و ناشناخته را به باشندگان پایتخت تحمیل کرده است.

نکته ای که برای هر شهروند افغان قابل تعجب و تاسف و پرسش است، این است که مگر مسئولان و مقامات دولتی و حکومتی، خود در همین به اصطلاح پایتخت زندگی نمی کنند و آیا برای آنان مهم نیست که شهر مورد علاقه شان تا چند سال دیگر، اساساً قابل زیست و زندگی نباشد؟؟!

از ریاست محیط زیست کشور هم که نباید گله کرد و یا خدای ناخواسته توقعی داشت؛ چرا که در راس ریاست مذکور، شاهزاده ای را بر تخت نشانده اند که از مجموع روزهای یک ماه، 29 روز آن را در امریکا و اروپا چکر می زند! و به قول یکی از شهردارهای اسبق پایتخت، ماه عسل شان را به کابل می آیند!!

با تاسف باید گفت که مردم افغانستان دیگر بیچاره و ذله تر از هر زمانی شده اند و نمی دانند درد دل شان را با چه مرجعی بگویند و شکایت به کدام نهادی ببرند؟! واقعیت این است که اگر انگیزه خدمت به مردم و وطن وجود داشته باشد، همین حالا هم می شود برای اصلاح وضعیت نابهنجار صحی و بهداشتی پایتخت، کارهایی را انجام داد.

به عنوان نمونه، یکی از آن اقدامات، کمک به هموطنان ده و روستا نشین در جهت رونق بخشیدن به امور زراعت، مالداری و کشاورزی و تشویق آنها برای بازگشت به زادگاههای آنان است و در قدم بعدی، ارائه خدمات صادقانه شهری به باقی شهروندان پایتخت می باشد و صد البته سهم گیری مردم در امر نظافت و پاکیزگی شهر کابل، تعیین کننده و سرنوشت ساز خواهد بود؛ و گر نه تمامی باشندگان کابل، به فکرِ جایی برای زندگی در 6 سال آینده باشند.
منبع : خبرگزاری آوا_ کابل- سرویس تحلیل و پژوهش اخبار
https://avapress.com/vdccp1q0.2bq148laa2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما