تاریخ انتشار :دوشنبه ۳ قوس ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۰۸
کد مطلب : 102702
تا مراد از اسلام معتدل چه باشد؟!
از شما دوستان چه پنهان دو سه روزی است نگران نشر خبری در رسانه های کشورم و آن خبر ساخت مدرسه بزرگ علوم دینی در افغانستان توسط کشور شاهی عربستان است.

اگر چه مقامات کابل و ریاض هدف از ساخت این آموزشگاه گسترده و عظیم علوم دینی در قلب کابل را، آموزش و ارائه اسلام معتدل به دانشجویان آن بیان می دارند؛ اما ابهاماتی در کلِ موضوع وجود دارد که مقامات دو حکومت کابل و ریاض باید بدانها توجه کرده و روشنی بیندازند.

ابهام اول از همین واژه "اسلام معتدل" بر می خیزد و این پرسش که آیا گروههای افراطی، قسی و تکفیری ای چون داعش، القاعده و طالبان از منظر حکومتین ریاض و کابل چگونه گروههایی هستند؛ این دو دولت فخیمه آیا گروههای مذکور را جزو دسته و شاخه ای از دین مبین اسلام قلمداد می کنند که نهایتاً اسلام شان معتدل نبوده و سر از افراط و دهشت و تکفیر فرقه های دیگر اسلامی در میاورد؟!

داعش و القاعده و طالبانی که خود را پیرو رسول رحمت دانسته اما در عمل نسبت به مسلمانانِ بی گناهی که شهادتین بر زبان جاری می کنند، با شدت و هدت هر چه تمامتر عمل کرده و دسته دسته آنان را به خاک و خون می کشند!.

ابهام دوم اینکه اسلام معتدل در افغانستان چه معنی و مفهومی را می تواند القاء کند؛ حالانکه به برکت دو امام معتدل و بزرگوار امام صادق و امام ابوحنیفه (رحمة الله علیهما) مردم فهیم و آزاده افغانستان اعم از سنی و شیعه، عمریست که در کمال برادری و برابری زندگی معقول و خداپسندانه ای را سپری می کنند؛ تا آنجا که به یکدیگر دختر می دهند و از همدیگر دختر می گیرند.

آیا اسلامِ معتدل تر از این می توان سراغ گرفت که مسلمانان کشوری چون افغانستان، بنا بر سفارش پیشوایان بزرگ و حکیم شان، با یکدیگر پیمان ازدواج می بندند، در تشییع جنازه یکدیگر شرکت می کنند، بر سر یک سفره با هم طعام می خورند و از یک پیامبر و یک کتاب و یک آئین آسمانی، پیروی می کنند؟.

ابهام و پرسش سوم اینکه در طول ۱۳ سال از حضور جامعه جهانی در افغانستان و سرازیر شدن میلیاردها دالر بنام کمک به مردم افغانستان، دولت شاهی عربستان کمترین میزان توجه و کمک را نسبت به دولت و ملت گرفتار افغانستان داشته است؛ حالانکه دولت و مردم افغانستان به عنوان "ام القرای جهان اسلام" بیشترین توقع را از سران مملکت وحی و قرآن داشته و دارند!.

حال پرسش این است که پس از ۱۳ سال، چه چیزی دولت شاهی عرب را وا می دارد تا با پیشکشی چک سفید امضاء و در قالب ساخت بزرگترین مرکز فراگیری علوم دینی، به افغانستان و دولت وملت آن توجه کند؟!.

یکی از احتمالاتی که دیگران هم نوشته اند این است که دولت شاهی حجاز از ترس آنکه مبادا پای تروریسم و افراط گرایی در سرزمین وحی هم باز شود و در واقع بلای دست پرورده برخی از دول عربی و ترکیه، بلای جان خود شان شود، به اصطلاح دست پیش را می گیرند که پس نیفتند و با ساخت و پرداخت مراکزی این چنینی در افغانستان، به دنبال گرفتن ابتکار عمل از دست کشورهایی چون پاکستان اند تا به قول خود شان با تربیت نسلی جدیدی از طلبه های علوم دینی، با رشد و گسترش افراطیت و دهشت، مبارزه فرهنگی و طولانی کنند.

اگر این باشد می توان ساخت این مرکز را نیز به فال نیک گرفت و در قبال ایجاد آن نه تنها نباید نگران بود که در ساخت و ساز آن هم باید نقش سازنده و صادقانه ایفا کرد.

اما اگر ورق بر گردد و خدای ناخواسته سران آل سعود در پشت پرده اعمار مرکز علوم دینی در افغانستان و آنهم در قلب پایتخت، اهداف دیگری چون رشد و تقویت سلفی گری که اساس آن بر تکفیر و مشرک دانستن پیروان سایر مذاهب اسلامی نهاده شده است، را دنبال کنند و از این طریق شوم و شیطانی، وحدت و همبستگی سنی و شیعه در افغانستان را مورد هدف قرار بدهند؛ پس بر دولت و ملت نجیب کشور است تا با وسواس و احتیاط بیش از حد با ساخت و پرداخت یک چنین مکانهایی برخورد معقول و دلسوزانه داشته باشند؛ تا مبادا این پیوند مبارک و خداپسندانه دوستی و برادری که در میان آحاد ملت وجود دارد، خدای ناخواسته آسیب دیده و افغانستان که لااقل از بابت جنگهای مذهبی در آرامش و امنیت قرار دارد، دستخوش جنگها و حوادثی دردناکی قرار گیرد که در حال حاضر در سوریه و عراق در جریان است و قلب هر مسلمان آزاده ای را به درد میاورد.

نویسنده: سید فاضل محجوب؛ سردبیر روزنامه انصاف
مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.com/vdcjy8ev8uqeyaz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما