تاریخ انتشار :شنبه ۱۹ قوس ۱۳۹۰ ساعت ۲۲:۱۱
کد مطلب : 33678
چرا واقعه عاشورا همواره در تاریخ اسلام مورد سئوال بوده و هنوز هم هست؟
در پاسخ به این پرسش، مفسران و مورخان، دلایل مختلفی را بیان کرده اند: مبارزه با ظلم، مطالبه عدالت اجتماعی، استقرار حکومت اسلامی، درک فیض شهادت، وصال اختیاری محبوب، پرده برداری از چهره کریه سفیانیان و امویان، نشان دادن منتها درجه قساوت و خیانت دشمن، اعاده قدرت و حاکمیت به عترت(ائمه اطهار)، پاسخ¬گویی مثبت به دعوت نخبگان عراق(کوفه)، اصلاح امت جدش، رد موروثی بودن خلافت، احقاق حق و ابطال باطل، دفاع از جان و خانمان، ایستادگی در برابر استبداد و تحمل بیعت و جلوگیری از غارت بیت¬المال، امر به معروف و نهی از منکر، اقامه نماز، مقابله با خمر خواری و...!
داستانها و تفسیرهای دیگری را هم در این کتاب و آن کتاب می توان سراغ گرفت. راستی برای فهم چرایی این حرکت تاثیرگذار و تعیین کننده به کدام پاسخ می توان پرداخت؟ برجسته ترین ویژگی نهضت که در فاصله مدینه تا کوفه(کربلا) شکل گرفت و در روز عاشورا تمرکز و تشخص یافت، سر باز زدن امام حسین(ع) از بیعت تحمیلی با حکومت جدید بود. بسیاری از اوصاف حکومت یزید، در دوره های حکومتی پس از او(اعم از امویان و عباسیان) نیز کم و بیش به تداوم یا به تناوب وجود داشت. امین و مامون، خلافت عباسی را از پدرشان هارون الرشید به ارث بردند، فرزندان عبدالملک، سلطنت موروثی را در سلسله امویان و مروانیان، حق اختصاصی خود خواندند. می گساری و قمار بازی آنان در دولتهای دیگر(عهد اموی و عصر عباسی) پنهان و آشکار تکرار شد. ظلم و غارتگری و زندان و شکنجه و کشتار نیز، تحدید و تهدید معروف، همزمان با توسعه و ترویج منکر، غصب مسند و خلافت و حکومت و امامت رسمی و ظاهری مسلمانان نیز ادامه یافت.
چرا با وجود این واقعیت، فرصت و فضای تکرارکننده واقعه کربلا در دوره های بعد از آن هم فراهم نشده است؟ آیا می شود گفت خلفای اموی، عباسی از واقعه تکان دهنده کربلا، دست کم به نفع شخصی حقیقی و یا حقوقی خویش عبرت گرفتند و از صدور فرمان «با بیعت جبری علنی فوری یا مرگ جبری علنی فوری» عقب نشینی کردند؟
برخی نیز در خلال مطالب موجود در میان انبوه کتابهای تاریخی، هم به احتمال ترور پنهانی امام حسین(ع) و هم به احتمال بیعت تحمیلی برخی از پیشوایان دینی، پس از سید الشهدأ (ع) به تصریح یا به تلویح اشاره کرده اند. اساسا احساس خوف ناشی از احتمال تکرار واقعه کربلا در دوره¬های بعدی تاریخ، بیش از هر عامل دیگری ملاک مواجهه رسمی و علنی خلفای اموی و عباسی با اهل البیت پیامبر گرامی اسلام(ص) در همه روزگاران، پس از فاجعه عاشورا بوده است. البته آنان همیشه دغدغه این را داشته است که نشود واقعه عاشورای دیگر و حادثه ای مکرری به عمل و عظمت عاشورا دوباره و چند باره دامنگیر حکومت آنان شود. همین پروا و پرهیز مستمر نشان می دهد که احتمالا می توان سرباز زدن از بیعت تحمیلی و استبدادی را مهمترین عنصر شاخص و برجسته ترین عامل تمایز در شکل گیری نهضت حسینی دانست.
گذشته از مقام و موقع معنوی و الهی امامت، به مفهوم خاص و اخص کلامی اش در نظام اعتقادی شیعه امامیه مجموعه وقایع سلسله وار منتهی به واقعه ی کربلا در آن روزگار نشان می دهد که امام حسین (ع)، تربیتی ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری داشته، هم چنان که یزید در نقطه مقابل او خوی استبدادگری و دیکتاتوری داشت. امام حسین(ع)، زندگی در سایه ای چنین بیعتی را عین ننگ و ذلت می¬دانست و از این معرفت و منطق برخوردار بود که اگر امر دایر مدار میان زندگی ننگین و مرگ سرخ دایر شود، باید دومی را انتخاب کرد، یعنی مرگ سرخ را.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)ـ کابل
https://avapress.com/vdcg739w.ak9wu4prra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما