تاریخ انتشار :سه شنبه ۶ جدی ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۲۹
کد مطلب : 34311
اشغالگران می روند و می آیند...
اکنون اگرچه در ظاهر احساس می شود دیگر سخن از خروج یا اخراج اشغالگران نیست؛ سخن بر سر این است که چگونه می توان زمینه های حضور همیشگی و بلندمدت آنها را در سرزمین خویش فراهم ساخت
32 سال پیش از امروز، ارتش سرخ شوروی سابق به درخواست ببرک کارمل؛ رییس جمهور دولت کمونیستی در افغانستان به تاریخ ششم جدی سال 1358 خورشیدی، شب هنگام وارد کابل شد.
اشغال افغانستان، امری عجیب و باورنکردنی بود. روس ها با وجود قدرت عظیمی که در سراسر جهان داشتند،‌ به اشتباه وارد باتلاق مرگ شده بودند.
تصورش دشوار نبود. مردم افغانستان قبلا نیز با به زانو در آوردن استعمار پیر، پایمردی و اراده آهنین خود را در ستیز با بیگانگان نشان داده بودند و این، برای استراتژیست های شوروی متجاوز باید سرمشق عبرت انگیزی می شد؛‌ به رغم این واقعیت، روس ها وارد افغانستان شدند؛ جنبش های مبارز افغان در برابر این تجاوز آشکار، واکنش تند و کوبنده ای نشان دادند.
نهضت های مبارز و آزادی بخش مردمی به زودی در سراسر افغانستان در برابر ارتش متجاوز سرخ، قد برافراشتند؛ اما این امر، طمع شماری دیگر از قدرت های رقیب روسیه وقت را نیز برانگیخت.
امریکا که مدتها بود به دنبال تلافی شکست سخت و مفتضحانه اش در جنگ ویتنام و انتقام آن از ابرقدرت شوروی بود، بی محابا وارد عمل شد.
جریان های تندرو و افراطی پاکستانی-عربی، مناسب ترین گزینه برای اعمال اهداف و اغراض امریکا در جهاد پاک و مقدس مردم افغانستان بود.
مقاومت، بی هیچ مرز و محدودیتی بر وفق مراد و اراده مردم افغانستان به پیش می رفت. جنبش ها، احزاب، گروه های جهادی و تشکل های مذهبی، هرکدام به سهم خود، مسئولانه و متعهدانه در حال پیکار و جهاد با ارتش متجاوز سرخ بودند.
در حالی که جنبش های جهادی، هر روز به اهداف و آمال خود نزدیک تر می شدند، غده سرطانی دیگری آرام آرام و به صورت پوشیده و پنهانی، در حال نسج و نضج بود: القاعده!
جریان دست آموز سازمان های جاسوسی غربی-عربی- پاکستانی، به شدت در حال نفوذ و پیشرفت بود. این چیزی بود که از همان زمان به دنبال انحراف آرمان ها،‌ اهداف و آمال انقلابی مردم افغانستان در جهت منافع و مطامع قدرت های رقیب روسیه وقت بود.
این اما تنها آسیب و تهدیدی نبود که تمامت حیات و هستی دستاوردهای جهاد پاک و بی آلایش مردم افغانستان را با مخاطره مواجه می ساخت.
جریان افراط می رفت تا زمانی، سیاه ترین و سم اندودترین حاکمیت های سیاسی در تاریخ معاصر افغانستان را به همراه آورد.
مردم افغانستان، دیری است که نه تنها به اشغال و حضور اشغالگرانه ارتش متجاوز شوروی پیشین پایان داده اند؛ بلکه حتا جغرافیایی به نام "اتحاد جماهیر شوروی" را از نقشه سیاسی جهان محو و حذف کرده اند.
پیروزی بزرگ و شگفت آوری بود. کشوری کوچک و فقیر 20 و چند میلیونی، به یکباره 70 سال سلطه و سیطره کمونیزم بی خدا بر بسیاری از کشورهای جهان را پایان داده بود؛ اما این کشور، نباید مالک مطلق این افتخار بزرگ می شد؛ بلکه آنچه دیگران اراده کنند باید در این سرزمین تحقق می یافت.
اکنون درست همان چیزی که رقبای بین المللی روسیه وقت در سر می پروراندند تحقق یافته است.
اشغالگران شوروی با خفت و خواری بیرون رانده شدند؛ اما اشغال پایان نیافت. مظاهر جدیدی از اشغالگری سربرآورد.
شکست تلخی است برای مردمی که برای عزت و آزادی و استقلال و سربلندی و مجد و افتخار سرزمین خویش جنگیده و خون های عزیز و ارجمندی را در این راه داده بودند.
جریان افراط، زمینه ساز حضور همه جانبه، فراقانونی و نامحدود قدرت هایی شد که تفاوت چندانی با رقبای پیشین خود ندارند.
اکنون اگرچه در ظاهر احساس می شود دیگر سخن از خروج یا اخراج اشغالگران نیست؛ سخن بر سر این است که چگونه می توان زمینه های حضور همیشگی و بلندمدت آنها را در سرزمین خویش فراهم ساخت. چنانچه دسته از خود فروختگان وطنی و حامیان بین المللی آنان در چنین خواب وخیالی به سر می برند اما بعید به نظر نمی رسد که آهسته و آرام، آتشی زیرخاکسترشکل گرفته، در انتظارزبانه کشیدن است تا باردیگر آنانی که فکر اشغال خاک مقدس افغانستان وبه بندکشیدن بهترین فرزندان مبارز این آب وخاک رادارند، به کام نابودی وانهدام فروبرده، زمینه های اخراج مفتضحانه و سرشکسته سربازان خارجی را فراهم آورد.


نویسنده: احسان الله وطندوست
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل
https://avapress.com/vdcb8fbf.rhba8piuur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما