تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۵ میزان ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۲۲
کد مطلب : 50669
بازشناخت تهاجم فرهنگی دردنیایی تبادل اطلاعات
تبادل فرهنگی ملت‏ها در طول تاریخ به شكلی طبیعی وجود داشته و عاملی برای رشد و تعالی مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگی برای تازه‏ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری بسیار ضروری است و جامعه انسانی را در ارتقای ارزش‏ها و پیمودن مسیر سعادت واقعی به پیش می‏برد. این جریان فرهنگی دو سویه است و هنگام قوت و توانایی ملت‏ها صورت می‏گیرد. در این روند، ملت‏ها با هدف ترویج ارزش‏های بشری، به تبلیغ ایده‏آل‏ها و معیارهای خود می‏پردازند و نیز عناصر و مفاهیم برجسته‏ی فرهنگ‏های دیگر را وام می‏گیرند. 

گسترش اسلام در برخی از مناطق جهان، از جمله شرق آسیا، از طریق رفت و آمد مسلمانان به این مناطق، از نمونه‏های قابل استنادی است كه پیامدهای مثبت تبادل فرهنگی را برای جامعه‏ی بشری به خوبی اثبات می‏كند. در تبادل فرهنگی هدف اصلی باردار كردن و كامل كردن فرهنگ ملی است و از این دیدگاه، تردیدی نیست كه در برخورد با فرهنگ غرب نیز تبادل صحیح فرهنگی، منشأ آثار مثبتی خواهد بود. 

بنابراین، اساسا تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگی فرایندی متقابل و طبیعی است و با رضایت طرفین صورت می‏گیرد؛ ولی تهاجم فرهنگی یك طرفه، غیرداوطلبانه و سلطه‏گرانه است و اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی دارد. معرفی، انتقال و جای‏گزینی ارزش‏ها در تهاجم فرهنگی طبیعتا تحمیلی است. در واقع در تبادل فرهنگی، هدف به روز كردن و كامل كردن فرهنگ ملی است، ولی در "تهاجم فرهنگی" هدف ریشه‏كن كردن و از بین بردن فرهنگ ملی است. 

قابل توجه است كه فرهنگ‏پذیری با میل و به دلخواه یا تعامل فرهنگی، زمانی میسّر است كه هیچ‏گونه نابرابری اجتماعی یا سیاسی بین دو فرهنگ وجود نداشته و هیچ‏كدام برتری مادی یا معنوی نسبت به دیگری نداشته باشند. در مقابل، در سایه‏ی برتری تكنولوژی، قدرت نظامی، امكانات بیش‏تر اقتصادی و فنی، و برنامه‏ریزی سیاسی است كه تسلط پدیده‏های فرهنگی یك جامعه بر دیگری انجام می‏گیرد. 

در مجموع می‏توان گفت كه: در تبادل فرهنگی سه اصل گزینش، تحلیل و جذب و اصل تولید فرهنگی، مد نظر متولیان فرهنگی یك جامعه است و این افراد برای زنده و پویا نگه داشتن فرهنگ خودی، عناصر فرهنگ بیگانه را بررسی و عناصر مثبت آن را گزینش و پس از تحلیل و تعیین تناسب آن با فرهنگ بومی، آن را جذب می‏كنند و به شكل عنصری از فرهنگ خودی درمی‏آورند. 

به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی را می‏توان در موارد ذیل دانست:
1. در تهاجم، هدف تخریب است، اما در تبادل فرهنگی هیچ كدام از دو فرهنگ قصد تخریب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگی است.
2 . در تهاجم، یك ملت برای جای‏گزینی فرهنگ خود، به نحوی ظالمانه سعی در ریشه‏كنی فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگی چنین نیست.
3. در تبادل فرهنگی، همواره جنبه‏های مثبت و انسانی مطرح است؛ بدین معنا كه دو طرف قصد بارور كردن، تكامل بخشیدن و ارتقای یكدیگر را دارند؛ در حالی كه در تهاجم فرهنگی اهدافِ خیرخواهانه در میان نیست. بلكه قلع و قمع، ارعاب، بی‏هویت كردن و ایجاد سلطه، مدنظر است.
4. در تهاجم فرهنگی، قصد استیلا و به طور كلی، غرض سیاسی مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمی‏پذیرد.
در مجموع می‏توان گفت این استعمار گران بودند كه به بهانه‏های مختلف به منظور تسلط بر كشورهای جهان سوم از این حربه استفاده كردند. 

سابقه‏ی تاریخی این فرایند در غرب به بعد از رنسانس و انقلاب علمی در جامعه‏ی اروپا برمی‏گردد؛ هنگامی كه صنعت و علم با شتاب بیشتری رشد یافت و كشورهای صنعتی كه از تولیدات، اشباع شده بودند، از یك طرف نیازمند بازارهای جدید مصرف شدند و از سوی دیگر تداوم حیات صنعت غرب، بستگی تام به سوخت و مواد اولیه داشت. در این زمان معقول‏ترین انتخاب برای غرب در خصوص تأمین منابع اولیه و به‏دست آوردن بازار مصرف، نزدیك‏ترین منطقه به آنان، یعنی جهان اسلام بود؛ به همین سبب، ذخایر غنی نفتی و بازارهای مصرف این منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدین ترتیب كشورهای اسلامی یكی پس از دیگری با روش‏های مختلف سیاسی، نظامی و فرهنگی استعماری در ظاهر استقلال پیدا كردند. شركت‏ها و صنایع اروپایی در این كشورها رخنه نموده و بازارهای این كشورها را در اختیار گرفتند. برای تثبیت وضع موجود، تنها چاره‏ای كه به فكر اندیشمندان و متفكران سیاسی غرب رسید، استفاده از "تهاجم فرهنگی" بود؛ زیرا توسل به نیروی نظامی و زور، برای همیشه راه‏حل مناسبی برای استیلا نبود و برای مدت‏های طولانی نمی‏شد استثمار را با آن تداوم بخشید. 


نویسنده: اسدالله فرهنگ دوست فراهیانی
https://avapress.com/vdcf1vdt.w6dxvagiiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما