تاریخ انتشار :دوشنبه ۸ میزان ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۲۶
کد مطلب : 75728
باید و نباید های مذاکره ایران با امریکا
حاشیه مذاکرات نیویورک و آنچه در آخرین لحظات حضور رئس جمهور در امریکا رخ داد می بایست در چارچوب یک معادله چند وجهی مورد کنکاش و بررسی قرار
گیرد.
آشکار است که تغییر تاکتیک های دیپلماسی کشورمان که نمود بارز آن در مذاکرات محمد جواد ظریف و همچنین گفت و گوی تلفنی اوباما و روحانی نمود یافت، مساله ای است که در مطلوبیت و یا مذمویت آن نباید متوسل به استدلالات هیجانی و یا اقتضائات زمانی شد. گفتمان قدرتمند انقلاب اسلامی واقعیتی موثر در معادلات بین المللی است و در این میان تغییر رویکرد اجرائی دولت جدید ایران اگر چه تحت شرائطی عرصه را برای اعمال نوعی خاص از دیپلماسی فراهم نمود اما غیر قابل کتمان است که این رویکرد با گفتمان انقلابی و مقاومتی مفارقت ذاتی دارد.

نقد این گفتمان در حوصله این بحث نمی گنجد و درمطلب پیش رو تنها به تبیین نکاتی راهبردی در خصوص موضوع مذاکره مستقیم با امریکا و باید ها و نبایدهای آن پرداخته می شود.

۱- گفت و گوی مستقیم مقامات عالی ایران و امریکا مساله ای کلیدی بوده است که بر خلاف تبلیغات صورت گرفته یک اتفاق و یا حادثه ضرب الاجلی نبوده است
بلکه موضوع مذاکره تلفنی میان مقامات دو کشور از مدت ها پیش از سفر روحانی به نیویورک در دستور کار تیم سیاست خارجی اوباما قرار داشته است و دراین میان درخواست های مصرانه هیات امریکایی در طول اقامت روحانی در نیویورک به انجام فوری این مذاکره تلفنی بیانگر این واقعیت است.

۲- در پاسخ به پرسش « چرا امریکائیان خواستار انجام این ملاقات بودند؟ »بایستی گفت که عجز و ناتوانی دولت اوباما از ارائه یک گزارش مستند، مستدل و اقناعی درباره مساله هسته ای ایران به مردم کشورش این مساله را به عنوان یکی از امورات لاینحل در بخش سیاست خارجی اوباما مبدل کرده بود.
تجربه تلخ گزارشات دروغین دولت امریکا به مردمش در خصوص سلاح های کشتار جمعی عراق به عنوان یک اهرم فشار داخلی در طول برگزاری مذاکرات هسته ای ایران بر سرنوشت سیاسی اوباما به شدت سنگینی می کرد.از سوی دیگر نمی توان فراموش کرد که درطول ۵ سال گذشته یکی از وعده های مهم اوباما برای ملت امریکا حل سریع پرونده هسته ای ایران بوده است و با پیچیده ترشدن روند مذاکرات و ابتکارات دیپلماسی ایران در طول چند سال گذشته موجب ناکامی اوباما در تحقق بخشیدن به وعده های انتخاباتی وی بوده است. لذااز آن زمان تاکنون وی تلاش های زیادی را برای برقراری تماس مستقیم میان مقامات ایران و امریکا انجام داده است .

به نظر می رسد از منظر سیاست پردازان کاخ سفید نفس شروع ولو صرفا تبلیغاتی مذاکره مستقیم با رئیس جمهور ایران ، این تلقی را در اذهان داخلی امریکابه وجود می آورد که تلاش های ۵ ساله اوباما برای کشاندن ایران پای میز مذاکره جواب داده است و این نرمش در رفتار ایرانیان به معنای پیروزی سیاست های تهاجمی دولت امریکا در قبال ایران محسوب خواهد شد. روشن است که دولت امریکا بدلیل وابستگی ماهیتی به صهیونیست ها و حاکمیت آنان بر بخش سیاست خارجی امریکا موضوع مذاکره باایران بایستی باهماهنگی و رضایت کامل صهیونیست ها پیش برود.

۳- دولت امریکا مذاکرات مستقیم با مقامات ایران را تنها با تک هدف حل ضرب الاجلی مساله هسته ای ایران انجام نمی دهد. از یک سوانزوای سیاسی دولت اوباما در راضی سازی جامعه جهانی در مسئله حمله نظامی به سوریه، امریکا را ناگزیر به جلب نظر ایران در حل مسئله سوریه نموده است. از سوی دیگرمطمئنا سیاستمداران امریکا عمیقاامیدوار بوده و هستند که در لابلای مذاکرات پیش رو، بسته ای از مسائل مختلف منطقه ای مانند مساله سوریه، حزب الله لبنان، فلسطین، عراق، افغانستان و.. و مهم تر از همه تضعیف و تخریب محور مقاومت اسلامی را در صدر اولویت ها و مذاکرات خود قرار دهند و با کمترین هزینه به حل ریشه ائی مشکلات لاینحل خویش در خاورمیانه امیدوار باشند. به بیان بهتر امریکا سیاست جدید ایران در قبول مذاکره مستقیم میان دو کشور را یک بده بستان سیاسی و در عین حال امتیازی جدی برای دولت اوباما تلقی می کند و هم از این رو منتظر است که در متن مذاکرات مستقیم میان دو دولت معامله بزرگی در زمینه مسائل منطقه ای و بین المللی مختلف صورت گیرد. مساله ای که نه تنها تحقق آن به این سادگی امکان پذیر نیست بلکه با توجه به صبغه مواضع و سیاست های روشن و اصولی جمهوری اسلامی ایران در قبال منطقه و جهان شبیه یک زیاده خواهی و گزاف گویی استکباری می باشد. بدیهی است که در صورت عدم تحقق این معامله دولت امریکا نتایج این مذاکرات را به هر شکلی که باشد یک شکست بزرگ تاریخی برای ملت امریکا تلقی خواهد کرد تا افکار عمومی را راضی به اقدامات مداخله جویانه علنی در ایران کند.

۴- براساس تحلیل اطلاعات منتشره از سوی محافل داخلی امریکا، طیف تندرو داخل امریکا این مذاکره را اساسا به معنای یک اولتیماتوم نهایی به ایران تفسیر می کنند. به عقیده این طیف که اتفاقا در عرصه سیاست خارجی امریکا اکثریت را تشکیل می دهند، در صورت انجام مذاکرات مستقیم و عالی میان دو کشور دیر یا زود بی نتیجه بودن گفتگو با ایران به اثبات خواهد رسید و نهایتا این استنتاج در میان نخبگان و همچنین افکار عمومی جامعه امریکا پدید می آید که حتی مذاکرات مستقیم با سران ایران نیز قادر به مهار این کشور نیست و بنابر این می بایست گزینه های سخت تری از جمله حمله نظامی به ایران بایستی روی میز قرار گیرد.

۵- دولت امریکا در پی آن است تا با برزگ نمائی موضوع مذاکره میان دو دولت و انتشار هدف مند گزارش مذاکرات مستقیم میان سران دو کشور که در گفت و گوی تلفنی اوباما و روحانی نمود یافت و اتفاقا با بروز احساسات صمیمانه میان آن دو همراه بوده است، مطمئنا موجی از سرخوردگی را در افکار عمومی مسلمانان ایران و جهان پدید ارسازد. چراکه افکار عمومی و خصوصا ملل تحت ستم جهان اسلام به ایران به مثابه قهرمان بزرگ مقابله با امریکا و غرب می نگرند و انتشار عمومی این رفتار متناقض که با هیچ کدام از مواضع سابق نظام همخوانی نداشته است، این تلقی را در نزد ملل محروم می تواند به وجود آورد که خط سازش، گفتمان نیرومند مقاومت و استکبار ستیزی را در داخل ایران به زانو در آورده است. مساله ای که می تواند بازتاب بسیار منفی در میان هواداران مواضع اصولی نظام جمهوری اسلامی ایران پدید آورد و حتی در میان مبارزان ضد استکباری جبهه حزب الله و جنبش های مقاومت منطقه ای و بین المللی احساس یاس و نا امیدی را بروز دهد.لذا بایستی در شرائط کنونی به ملل مستضعف توضیح داده شود که ایران هرگز از آرمان های اصولی خویش در مبارزه با اردوگاه استکبار کوتاه نیامده و کماکان بر نفی هر گونه سلطه گری و سلطه پذیری اصرار حکیمانه عملی و عینی می ورزد. مباره با استکبار ذات حقیقی و لایتغییر انقلاب اسلامی است.

۶- دولتمردان جمهوری اسلامی بایستی متوجه باشند که براساس خوی استکباری دولت امریکا مطمئنا این رفتار دیپلماتیک در برهه کنونی که فشارها و تحریم های امریکا بر علیه ملت ایران در عین ناکارآمدی به اوج خود رسیده است، کارآمدی اعمال سیاست فشار و تحریم در به زانو آوردن ملت ایران را به غلط به اذهان دولتمردان امریکایی متبادر می کند. مساله ای که مطمئنا ابعاد خطرناک و پیش بینی نشده ای را به دنبال خواهد داشت و طرف امریکایی را به سمت و سوی نتیجه گرفتن و کاربست بیشتر این بازی خواهد کشانید. بازی که عاقبت خطرناکی برای دولت امریکا در پی دارد.

۶- مذاکره میان دو دولت در نظام بین الملل فی نفسه مذموم نیست اما به ملزومات هر نوع مذاکره ای هم می بایست به دقت توجه نمود. اصولا مذاکره در قالبی مفهوم بیرونی پیدا می کند که برخی اصول و یا منافع مشترک مابین دو یا چند بازیگر وجود داشته باشد و نمی توان صرفا با تکیه بر نیت مشترک وارد میدان بازی شد. با توجه به مباینت اساسی اصول و اهداف امریکا و جمهوری اسلامی ایران چندان نباید به نتایج چنین مذاکرات عجولانه و غیر کارشناسی شده امیدوار بود. 
نویسنده: دُکتور احمد اسفندیاری؛ نویسنده و پژوهشگر ایرانی


https://avapress.com/vdcivyay.t1awr2bcct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

ایران خود میداند که چگونه با امریکا مذاکره کند که حرف و حدیث درآن نباشد