تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۸ حوت ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۲۱
کد مطلب : 108216
صد جوالدوز به دیگران؛ یک سوزن به خویش!
رسم بر این است که از رجال سیاسی، از زنده و مرده آنان و به خصوص مردگان، هر از گاهی تجلیل و تکریم شود و این در ذات خودش می تواند سیره و سنت پسندیده ای باشد. روز دوشنبه هفته جاری نیز از اولین سالگرد وفات مارشال محمد قسیم فهیم طی محفل با شکوهی در کابل تجلیل شد.
در این محفل که علاوه بر رئیس جمهور و رئیس اجرایی، مقامات عالی رتبه حکومتی و دولتی نیز شرکت کرده بودند، سخنرانان هر کدام به گوشه ای از شخصیت و زندگی سیاسی- مبارزاتی مارشال فقید اشاره هایی داشتند؛ اما در این میان برخی از آنان چون داکتر عبدالله و استاد سیاف، با استفاده از فرصت مباحث مورد علاقه خویش را هم بمیان آوردند.
رئیس اجرایی در آغاز سخنان خویش و با هدف دلجویی از استاد سیاف، ایشان را با القاب و عناوینی چون بزرگ، محور و جهت ده، به اندازه کافی از خود متشکر و ممنون ساختند و به نظر توانستند شکر رنجی ای را که میان آندو در جریان یکی دو ماه گذشته و آنهم به دلیل بیانات نسبتاً تند سیاف علیه داکتر عبدالله، به میان آمده بود را رفع و رجوع کند.
نکته جالب دیگر برخورد دور از حوصله و صبر رئیس جمهور غنی بود که در حین سخنرانی رئیس اجرائیه کشور، محفل را ترک کرد و صبر نکرد تا مجلس یادبود مارشال فقید به فرجام برسد. اما این کنش داکتر غنی ابداً موجب نشد تا رئیس اجرائیه از اظهار سخنانی که در ذهن داشت کوتاه بیاید و ایشان در تثبیت و تقویت موضع خویش مبنی بر حمایت تام و تمام از شهدا و آرمانهای مقدس مجاهدین، به تفصیل سخنرانی کردند.
داکتر عبدالله سخنان خوبی ایراد کردند؛ اما آنچه بیش از همه حایز اهمیت بود و نعره های تکبیر پشت سر هم را از شرکت کنندگان می گرفت، حرفهای استاد سیاف بود. سیاف نسبتا زیاد صحبت کرد؛ اما آن بخش از سخنانش که مورد نظر نقد می نماید اظهارات ایشان در باره حرکتهای سبک و نابهنجاری است که اخیراً و به بهانه های مختلفی چون دفاع از حق و آزادی های زنان و بوسیله برخی از نهادهای مدنی، در جاده های کابل به راه افتاده است.
پیش از همه باید گفت که ما نیز چون استاد سیاف از ظهور و بروز حرکتهای پروژه ای و هدفمندی که به هر بهانه ای در انظار عمومی و آنهم در یک کشور اسلامی، رخ می نماید، متاثر و منزجریم و آن را یک حرکت پلان شده و در جهت تامین منافع سخیف استعمار در کشور می دانیم و آنها را به شدت تقبیح و نکوهش می کنیم؛ اما با تمام اینها امثال استاد سیاف را توجه می دهیم به زمان جنگهای داخلی و نبرد بر سر کرسی قدرت و حکومت در کشور!
شاید یاد استاد باشد زمانی را که مردم کابل پشت دستهای شان را داغ می کردند که چرا برای پیروزی مجاهدین، شب و روز دعا می کردند و چه فرزندان رشید و برومندی را که بپای آرمان جهاد و مجاهدین از دست دادند و چه پتنوسهای نقل و شیرینی که در روز پیروزی آنان نذر نکردند و به یکدیگر آمدن مجاهدین و برقراری دولت اسلامی را تبریک و تهنیت می گفتند!.
قبول داریم که ناهنجاری های دینی و اخلاقی رونما شده و روز به روز نیز و با تشویق و ترغیب عده ای در داخل نظام و بیرون از آن و تلاش شبانه روزی دولتهای امریکایی- غربی، بیشتر و داغ تر نیز خواهد شد؛ اما پرسش از امثال استاد سیاف است که آیا مسبب تمام این لااوبالی گری های دینی فقط و فقط خارجی ها و عمال داخلی آنها است و آیا ما به عنوان مجاهدین سابق و هواداران آنها، هیچ گونه تقصیر و گناهی نداریم؟!.
مثل است که می گوید"کج بنشین، اما راست بگو"؛ باید بپذیریم که ما مجاهدین نیز خبطهای بزرگ و جبران ناپذیری را انجام داده ایم که اگر بگوئیم بیشترین یا مقدار زیادی از لااوبالی گری و ناهنجاری های دینی-مذهبی که امروز دامن جامعه ما را گرفته و حنجره های ما را به سختی فشار می دهد، حاصل ناشکری ها، تفرعنها، عهدشکنی هایی است که ما مجاهدین در زمان جنگهای داخلی و بعد از پیروزی به آنها رو آوردم.
کار ما مجاهدین به جایی رسیده بود که شهره آفاق شده بودیم و درست مانند زمان حاضر، بر سر تقسیم قدرت و حکومت ابدا با یکدیگر سازگاری نداشتیم؛ تا کار بجایی رسید که همین جناب سیاف و تعدادی دیگر از رهبران مجاهد را در کعبه شریفه طلبیده و هم قسم کردند که دیگر همدیگر را نکشید و به خاطر مردم و کشور تان صلح کنید؛ و اما آیا صلح کردند یا کردید؟!
این سخن چه بر مجاهدین گران آید و چه آسان، واقعیت این است که عملکرد دون از شان یک مجاهد، مردم را از جهاد و مجاهد بیزار و منزجر کرد؛ مردم اعمال و رفتار بسیاری از کسانی را که با نام جهاد بر سر آنان آتش و گلوله باریدند، با کتاب خدا و سنت و احادیث رسول خدا(ص) سنجیدند و قضاوت کردند.
صد البته که استکبار و استعمار امریکایی- غربی و عربی- پاکستانی هم بیکار ننشستند و با هدف بدنام کردن جهاد و مجاهد وارد کارزار شدند و تا توانستند و با استفاده از حربه های تبلیغاتی- سیاسی و حتی نظامی علیه دولت نوپای مجاهدین توطئه و دسیسه کردند که در نهایت نیز با ایجاد طالبان، تیر خلاص را بر پیکره دولت مجاهدین شلیک کردند.
اما باید گفت که هیچ یک از این توطئه ها و دسیسه ها نباید موجب می شد تا مجاهدین و دولت آنها از درون دچار آسیب تفرقه و نفاق شده و به گونه باورنکردنی، از هم بپاشد؛ نفاق و تشتتی که خودمحوری ها و خودخواهی های افراطی خود ما موجب و دلیل آن بود.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل
https://avapress.com/vdcfycdyvw6dx0a.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما