تاریخ انتشار :سه شنبه ۳ دلو ۱۳۹۱ ساعت ۲۳:۳۰
کد مطلب : 57030
اوباما از شعارتغییر تا تحلیف دوباره
باراک اوباما برای بار دوم درپرهزینه ترین انتخابات تاریخ امریکا و با شعار "به پیش" برنده شد و دوشنبه ۲۱ جنوری ۲۰۱۳، در مقابل ساختمان کنگره و در حضور صدها هزار نفر مراسم تحلیف دور دوم ریاست جمهوری خود را درحالی انجام داد که۵۶ درصد از رای دهندگان امریکایی اعتقاد دارند، او دردور نخست، کشور را در مسیر منفی سوق داده است. به هر حال در آن دوره "تغيير" شعار بسیار جذاب برای ذائقه سیاسی مردم خسته و اقتصاد فرسوده بود که ناشی از استراتژی نظامی گرایانه و هزینه های فلج کننده دکترین جهان گشایانه بوش پسر، پدر و اسلافش بود؛ و اوباما با شعارتغییرات اجتماعی و عمدتاً رفاهی و اقتصادی، با اقبال عمومی مواجه گشت. 

در دور دوم شعار به پیش او، به دلیل تاکید و تصریح رقیب بر سیاست هایی که بوی جنگ افروزی بیشتر می داد، اوباما را همچنان ساکن قصر سفیدی ساخت که کانون سیاست های سیا در دنیاست.
به هر صورت، اوباما در مراسم تحلیف از وفا داری به موسسان امریکا و انتظارات آنها سخن گفت و تعهد دوباره به قانون اساسی آن کشور سپرد و از رسالت جهانی و باز تکرار شعار تهی تغییر و امید به آینده وصلح و سایر کلیات سیال و نامتعین صحبت کرد. در این میان مهمترین اشارات کنایی و صریح او، تغییر امریکا با تغییر زمان، جنگ ده ساله افغانستان، حل اختلافات از طریق صلح، برجسته و متعین تر دیده می‌شد. 

«ما هميشه به اين نکته واقف بوده ايم که وقتی زمان تغيير می کند، ما نيز بايد تغيير کنيم»؛ دوران «يک دهه جنگ به سر آمده و دوران بهبود اقتصادی فرا رسيده»، «امريکا فرصت های نامحدودی دارد، چون ما صاحب همه کيفيت های لازم برای برآوردن نيازهای بی مرز جهان امروز هستيم»؛«ما از مردم مان دفاع خواهیم کرد، ارزشهای مان را بوسیله نیروی بازو و حکومت قانون نگه خواهیم داشت. ما اختلاف هایمان را با ملل دیگر در عین شجاعت از مسیر صلح حل خواهیم کرد. این به معنی بی خبری ما ازخطرات رویارو نیست». 

چنانچه اگر آنها همانند شعار تغییر دوره نخست، صرفاً شعار نباشد و منظور از"تغییرامریکا" تغییر سیاست های جهان گشایانه باشد و "به سرآمدن دوران جنگ"، پایان نظامی گری و "حل مسالمت جویانه اختلافات با ملل جهان" و "مصالحه به معنای تسلیم" تعریف نشده باشد، نوید بخش خواهد بود اما چشم انداز آینده با توجه به عملکر چند ساله وی، همچنان نا امید کننده است، مگر اینکه مردم جهان تغییر واقعی، صلح واقعی و پایان لشکرکشی ها را ببینند. 

از این که بگذریم، آنچه مربوط به کشور و منطقه ماست؛ او یکسال پس از به دست گرفتن قدرت به بازنگری استراتژی کشورش در قبال افغانستان پرداخت و اکنون دور دوم ریاست خود را در حالی آغاز می‌کند که دربازنگری استراتژی ۲۰۰۹ امریکا، مدعی "انجام پیشرفت آرام اگرچه همراه با هزینه "، " توقف نیروی محرکه طالبان در بخش اعظم قلمرو افغانستان و تضعیف آنها"،" شده بود؛ اما وضعیت کنونی افغانستان نشان می دهد که تروریسم نه تنها تضعیف نگردیده‌ که مبارزه موثر نیز انجام نگرفته و تغییر در کاهش قلمرو دهشت افکنی هم به وجود نیامده و حتی سایه رعب و وحشت تروریسم از سر پایتخت هم کم نگردیده است. 

افزون براینها به گفته "آدام بروکس" عبارت "نبرد جهاني عليه ترور" نیز از ادبیات کاخ سفید محو شده؛ حمایت از دهشت افکنی سازمان یافته در سوریه نیز در کارنامه اش افزوده گردیده و دیگر به ندرت حتی در صحبت های تحلیفی رئیس جمهوری آن کشور، واژه تروریسم و مبارزه با آن دیده می‌شود. 

مردم ما به یاددارند که ایالات متحده در ۲۰۰۱، هدف عملیات نظامی در افغانستان را نابودی تروریسم اعلام کرده بود اما پس از یازده سال هنوز ساختارهای آموزشی، عملیاتی و اطلاعاتی آنها در خاک پاکستان و کشورهای جهان فعال است و پایتخت کشور، هنوز یکی از قلمرو‌های دهشت افکنی است. جدید ترین وحشت آفرینی ها هم عملیات انتحاری ۲۷ جدی و ۲ دلو در کابل است. در منطقه هم که تروریسم از نوع القاعده در سوریه، الجزایر و عراق جولان می دهد. 

علی رغم این، عزم ترک افغانستان در ۲۰۱۴ دارد، در شرایطی که اردو را تجهیز نکرده و متوقع پایگاه نظامی و مصئونیت قضایی هم هست. قطع نظر از اینکه این خواسته ها محقق خواهد شد یانه، به معنای این است که امریکا از ۲۰۱۴ به بعد می‌خواهد کشتی منافع خویش را در افغانستان خشک به حرکت در آورد، بدون اینکه بار هزینه های آنرا خود به دوش بکشد. به عبارتی، آن کشور به دنبال حضور و کنترل رقبا بدون پرداخت هزینه های لازم است و از این پس افغانستان باید پیشمرگ منافع امریکا شود. نه خروج و نه به عهده گرفتن نقش مباشر مبارزه با تروریسم و نه تجهیز اردو و نیروهای امنیتی، در عین داشتن پایگاه هایی در افغانستان. 

حال آنکه تجهیز نکردن مناسب اردو و سایر نیروهای امنیتی کشور و در عین حال سپردن مسئولیت امنیت به آنها، چیزی جز تداوم بی ثباتی نیست و ایالات متحده می‌خواهد هم لعل منافعش بدست آید و هم دل یار(!؟) نرنجد. برفرض تحویل امنیت به نیروهای داخلی، سرنوشت تروریسم ولانه های آن در خاک پاکستان که تنها عامل همیشگی انفجار و انتحار است، چگونه حل خواهد شد؟. فراموش نکرده ایم که رئیس اسبق آی.اس.آی زنده نگهداشتن تروریسم را شاهرگ حیاتی منافع استراتژیک پاکستان می دانست و پرویز مشرف نیز آنرا برگ برنده تامین منافع آن کشور در افغانستان و در مبارزه با هندوستان اعلام کرده بود.
از این‌رو، در شرایطی که تروریسم حیات فعال دارد و لانه های امن در اختیار آنهاست، اردوی ما هم تجهیز نشده و یا از اعطای تجهیزات اساسی اباء ورزیده می‌شود؛ پارادوکس آشکار و بازی دوگانه ایالات متحده در چهارچوب اقتصاد ورشکسته اش، در کشورماست. 

نویسنده: سیدآقا موسوی نژاد

مولف : سیدآقا موسوی نژاد
https://avapress.com/vdce778n.jh8fxi9bbj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما