تاریخ انتشار :دوشنبه ۴ ثور ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۵۸
کد مطلب : 40542
هفتم و هشتم ماه ثور از زبان یک جهادی
عصر روز هفتم ثوراز رادیو اعلام شد که خاندان آل یحیی از بین رفته اند و حکومت به دست خدمتگذاران خلق و پرچم افتاده است.
هفتم ثور  ۱۳۵۷ ( ۲۷ آپریل ۱۹۷۸) و وقوع کودتای کمونیستی به رهبری نور محمد تره کی خواستگاه تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در افغانستان قلمداد می شود. به طوریکه پس از گذشت چندین سال هنوز هم یادآوری انبوه خاطرات تلخ و تکان دهنده آن ذهنیت هر فرد افغانستانی را مشوش می سازد. اما برای آشنایی نسل جدید با تاریخ گذشته کشورمان می بایست پاره ای از آن را مرور کنیم.
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد طاهر مدرسی که چندین سال از عمر خویش را در صفوف مجاهدین در کشور عزیزمان افغانستان سپری نموده، در خصوص علل و پیش زمینه های کودتا و پیامدهای آن با خبرنگار ما به گفتگو نشست و از دوران جهاد سخن گفت.

کودتای دو حزب خلق و پرچم
سی و پنج سال پیش در 14 جدی، 3 جنوری 1977 میلادی دو جناح خلق و پرچم بر اساس دستورات کاخ کرملین با یکدیگر متحد شدند تا به نحوی مقدمات ورود ارتش سرخ به افغانستان را فراهم کنند. پس از گذشت چند ماه ترور مير اکبر خيبر، يکی از رهبران حزب دموکراتيک خلق، حوالی ساعت نه شب در مقابل مطبعه دولتی کابل در 17 آپریل 1978، 29 حمل 57، بهانه خوبی برای كمونيست ها بود تا به نشانه اعتراض به اقدامات داوود خان تظاهرات ده روزه به رهبری نور محمد تره كی و ببرک كارمل و با شرکت عده زيادی از هواداران کمونیست در کابل به راه بیندازند.

سرانجام در 25 آپریل 1978، 6 ثور 57 حسن ظفر گوینده بخش خبر رادیو با لحنی زیبا اعلام نمود که نورمحمد تره كی، ببرک كارمل و 5 تن ديگر از رهبران حزب به دستور داوود خان دستگیر شده اند.

فردای آن روز من به همراه چند طلبه برای سیاحت به سمت جلال آباد حرکت کردیم. بعد از ظهر همان روز حین بازگشت به کابل دیدیم که تانک ها و جیپ های نظامی و جنگی به سمت کابل در حال حرکت هستند به طوریکه راه بسته شده بود و از ورود افراد عادی به کابل جلو گیری می شد. ابتدا فکر می کردم که این تانک ها متعلق به طرفداران سردار داوود است که بعد از دستگیری سران دو حزب کمونیست به یاری وی می شتابند در حالیکه قضیه طور دیگری بود و نظامیان طی یک کودتا حکومت داوود خان را سرنگون کرده بودند.

نامگذاری هفتم ثور به نام پیروزی خلقی ها

عصر روز هفتم ثور به ما خبر رسید که تمامی ارتباطات قطع شده است و از رادیو اعلام شد که خاندان آل یحیی از بین رفته اند و حکومت به دست خدمتگذاران خلق و پرچم افتاده است. در همان روز، 7 ثور به نام روز پیروزی خلقی ها نامگذاری شد، رهبران گروه های چپ گرا از زندان آزاد شدند و هدايت عمليات را به دست گرفتند، نور محمد تره کی نخست وزير و ببرک كارمل جانشين وی شد و مردم هم به ظاهر از وضع پیش آمده راضی بودند.

دستگیری آیت الله بحر و آیت الله واعظ

اما پس از مدتی فشار و تبعیض از سوی حزب حاکم بر مردم آغاز شد و به همان نسبت که انقلاب اسلامی در ایران در حال اوج گیری بود در افغانستان فشار دولت کمونیستی بر مردم به خصوص بر علمای شیعه بیشتر و بیشتر می شد. علمای کابل مراسم فاتجه شهادت آقا مصطفی خمینی فرزند امام خمینی(ره) را در مدرسه مدینه العلم برگزار کردند، جاسوسان دولتی نیز که در این مراسم شرکت کرده بودند راه را برای اتخاذ تصمیم فشار بر علماء هموار کردند. آیت الله واعظ دستگیر شد و علمای کابل برای عرض تبریک نزد تره کی رفتند و از وی تقاضا کردند که آقای واعظ را آزاد کنند و ایشان پس از 25 روز اسارت آزاد شد. سختگیری ها بر علما در کابل، مزارشریف و دیگر شهرها ادامه یافت و در 13 محرم آیت الله بحر نیز دستگیر شد که تاکنون از ایشان خبری نیست.

قیام 3 حوت چهارکنت

سرانجام تصمیم گرفتیم در برابر این رفتار خلقی ها از خود واکنشی نشان دهیم. در 29 دلو 57 عازم مزار شدیم اما به بدلیل بسته بودن مسیر سالنگ برگشتیم. دوباره در اول حوت به قصد مزار شریف حرکت کردیم رفتیم که باز هم راه بسته بود. سرانجام در دوم حوت راه باز شد و ما به سمت مزار حرکت کردیم و در 3 حوت انقلاب خود را از چهارکنت آغاز نمودیم.

دوران جهاد

در اوایل دوران جهاد شاهد بودم که مردم بسیار مخلصانه و صادقانه و فقط برای رضای خدا مبارزه می کردند و هرگز به فکر قدرت،سمت و مال نبودند و همواره اعلام می کردند که ناموس و دین در خطر است پس باید جهاد کنیم و با سلاح های ساده و بدون هیچ گونه توقعی همه در کنار هم پیر و جوان در جبهه ها خدمت می کردند و این جهاد همراه با عشق ادامه یافت تا اینکه قیام دره صوف در 26 دلو 57، قیام چهارکنت در 3 حوت 57 و قیام مردم هرات در 24 حوت همان سال به وقوع پیوست و در جریان این قیام ها تعداد زیادی از هموطنان ما به شهادت رسیدند، اما مردم دست برنداشتند و حتی مناطق مرکزی و هزاره جات نیز قیام کردند و این اقدامات علیه رِژیم تا سال 60 ادامه یافت.

در همین زمان به دنبال افزایش فشار بر مردم و نبود امکانات کافی برای ادامه جهاد، جامعه جهانی به کمک مجاهدین شتافت و نمایندگان کمیساریای عالی ملل متحد نیز کمپ هایی برای مهاجرینی که به پاکستان می رفتند، آماده نمودند. تعداد زیادی از هموطنان به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت کردند و کمیساریای عالی سازمان ملل متحد از ایران درخواست نمود که در مقابل دریافت کمک، مهاجرین افغانستانی را اسکان دهد، اما ایران اعلام کرد که کمک مستکبرین را نمی پذیرد و با آغوش باز مهاجرین افغانستانی را پذیرفت.

کمک های جامعه جهانی به مجاهدین
در سال 60 تا 61 کمک های بسیاری مثل لباس، اسلحه، پول هنگفت از عربستان سعودی، آلمان، آمریکا، چین و دیگر کشورها به داخل افغانستان سرازیر شد که ای کاش نمی شد، چراکه از آن پس دیگر مجاهدین به جای اندیشیدن به جهاد خالصانه، به فکر جمع آوری پول و دستیابی به قدرت افتادند. این کمک ها موجب شد که مجاهدینی که در اوایل در جبهه ها به دعا و راز و نیاز و سخنرانی مشغول بودند، به جمع آوری سلاح و مهمات برای فروش شخصی مشغول شوند. من بارها در سخنرانی هایم اعلام نمودم که چطور معده های شما می تواند راکت و اسلحه را هضم کند و بارها آنها را سرزنش می کردم، اما فایده ای نداشت.

کار تا جایی پیش رفت که تعدادی برای دریافت سلاح به دروغ خود را در پاکستان قومندان معرفی کردند، درحالیکه سلاح و مهمات را فروختند و پولهای به دست آمده را صرف امور شخصی می کردند و اینگونه بود که جهاد مخلصانه جایش را به دروغ، فریب و قدرت طلبی داد.

پیروزی مجاهدین در هشتم ثور 1371

پس از جان فشانیهای مجاهدین سرانجام در هشتم ثور 1371 انقلاب اسلامی افغانستان به پیروزی رسید. این پیروزی برای آنانی که جهاد خالصانه ای داشتند بسیار شیرین بود اما اتفاقات پس از آن، جهاد را به کام همه تلخ کرد چراکه پس از پیروزی جهاد، غربی هایی که از شکل گیری یک حکومت اسلامی در افغانستان بیم ناک بودند، به ایجاد تخریب و دخالت پرداختند. هنگامی که صبغت الله مجددی به قدرت رسید همه زندانیان را عفو کرد. این عفو عمومی چنان فاجعه ای را برای ملت افغانستان رقم زد که تاکنون گرفتاریها و پیامدهای آن به چشم می خورد.

به دنبال عفو عمومی تمامی زندانیان آزاد شد و خلقی ها و پرچمی ها مطمئن شدند که دیگر خطری آنها را تهدید نمی کند، پس همه تصمیم گرفتند به احزب و گروه های دولتی بپیوندند تا با نفوذ، شکست خود را جبران کنند. آنها از این طریق به اهداف خود دست یافتند، جنگ های داخلی و چور و چپاول ها به راه انداختند و ملت افغانستان را به سوی بدبختی سوق دادند.

تبعات منفی پیروزی مجاهدین
بررسی دقیق جهاد نشان می د هد مجاهدین هرگز به اهداف مقدس جهاد دست نیافتند. هدف ایجاد یک حکومت اسلامی مبتنی بر عدالت اجتماعی بود تا در سایه آن همه به آرمان و حقوق واقعی خود دست یابند، شیعه و سنی، افغان، هزاره، تاجیک، ترکمن و بلوچ، اما این مسئله عملی نشد.

تبعات مثبت پیروزی مجاهدین

باید مد نظر داشته باشیم که یکی از افتخارات افغان ها شکستن طلسم شکست ناپذیری ارتش سرخ با سلاح های بسیار می باشد اگر چه انجام چنین امر خطیری میلیون ها شهید، جانباز و معلول و مهاجر برجای گذاشت، اما افغانستان نه تنها خود مستعمره شوروی نشد، بلکه بسیای از کشورهای آسیای میانه و آسیای مرکزی همچون تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و آذربایجان را از چنگال ارتش سرخ و کمونیزم جهانی و بین المللی و کاخ نشینان کرملین نجات داد. جهاد افغانستان اصل مکتب پوشالی سوسیالیزم در جهان را در هم شکست و پوچ بودن آن را به همه نشان داد.

پس این موارد آثار مهم و ارزشمند جهاد و پیروزی ملت افغانستان است چنانچه مذهب تشیع که در گذشته نمی توانست به راحتی در بین جامعه خود را معرفی کند، با روی کار آمدن دولت به یک مذهب رسمی در افغانستان تبدیل شد و همچنین مراکز فرهنگی بسیاری در جهت گسترش اسلام تأسیس شد، بنابراین همه این موارد نشان می دهد که پیروزی مجاهدین در کنار تبعات منفی، تبعات مثبت بسیاری نیز دارد که باید به آنها بیشتر توجه کنیم.

کلام آخر

مردم شجاع و غیور کشورمان می توانند در صورت تکیه به فرهنگ اسلامی خود، حفظ وحدت میان تشیع و تسنن و پرهیز از ورود سکولارها در جامعه، حکومتی مبتنی بر خواسته های اسلامی خودشان پیاده کنند که در این صورت به پیروزی نهائی دست می یابند.

منبع : خبرگزاری آوا - مشهد مقدس
https://avapress.com/vdcewn8e.jh87ei9bbj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما