تاریخ انتشار :جمعه ۴ میزان ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۴۴
کد مطلب : 219544
گره صلح افغانستان تنها با دست مردم افغانستان باز می گردد
کارشناسان گفتمان دانشجویی آوا در بلخ می گویند که مردم افغانستان باید به این باور برسند که گره مشکلات کشور تنها با دستان این ملت باز می گردد، چون آمریکا اگر پنجه اش از پولاد نیز ساخته شده باشد، مشکل افغانستان را حل نمی کنند و نمی توانند تا شما ملت افغانستان با همین دستان کوچک، ضعیف و قدرت ابتدایی، برای حل بحران کشور فکر نکنید، کسی دیگری حل نمی تواند.
 
خبرگزاری صدای افغان(آوا) - مزارشریف: گفتمان دانشجویی آوا تحت عنوان "افغانستان و صلح" امروز جمعه(4 میزان) با حضور کارشناسان، طلاب حوزات علمیه و دانشجویان، در سالن اجتماعات مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان، در شهر مزارشریف برگزار گردید.
 
کارشناسان این گفتمان، سید محمد علی صادقی؛ آگاه مسائل سیاسی و مسئول روزنامه راه نجات و محمد قاسم پیوند، استاد دانشگاه در بلخ، بودند که روی سرفضل های (صلح و حواشی آن و افغانستان از وضعیت طالبانی تا بحران های کنونی) صحبت کردند.
 
در نخست محمد قاسم پیوند؛ استاد دانشگاه، در مورد سرفصل "صلح و حواشی آن" گفت: ما به عنوان افرادی که در افغانستان زندگی می کنیم، کلمه صلح و جنگ را زیاد شنیده ایم اما برای هر دوی آن تعریف و دلیل مشخص نداریم و حتی دشمنان افغانستان تعریف مشخص ندارند و دلیل نرسیدن به صلح طی دو دهه دموکراسی هم همین است که هنوز از این دو واژه تعریف مشخص نداشته ایم.
 
او افزود: صلح متضاد جنگ و جنگ متضاد صلح است که اگر جنگ نباشد صلح است، اگر صلح نبود جنگ است.
 
به گفته ی او، سازمان های بین المللی تعریف های گوناگون از صلح کرده و آن را منازعات، استفاده از سلاح های گرم و تاکتیک های روانی عنوان کرده است.
 
این استاد دانشگاه بیان کرد: "جنگ به دو دسته تقسیم شده، جنگ خارجی و داخلی، که اول جنگ خارجی، یعنی مستقیم یک کشور را منحیث دشمن قرار داده، با او می جنگیم و می دانیم طرف حساب ما کی است. چون او کشور با منافع ملی ما مخالف است، نمی خواهد ما به آن آرامش و آسایش برسیم."
 
وی نوع دیگر جنگ را جنگ داخلی عنوان داده گفت: "جنگ داخلی آن است که افراد یک جامعه با خودشان جنگ دارند و این هم به دو دسته، جنگ گرم با سلاح است و دیگری جنگ روانی است که روان افراد یک جامعه را دچار آسیب می کنند و باعث مشکلات روحی روانی می شود، همانطور که اگر از مردم افغانستان بپرسند که زمینه زندگی در دو کشور برای شما مهیا است، یکی در افغانستان و دیگری در کشور های اروپایی، یقینا او زندگی در کشور های اروپایی را ترجیح می دهند، چون دچار مشکل روانی شده می خواهند دو روز آسوده زندگی کنند.
 
آقای پیوند در ادامه صحبت هایش، با اشاره به کلمه "صلح" گفت: صلح را همه استفاده می کنیم، ده سال است که شورای عالی صلح ساخته شده اینها به هیچ نتیجه ی نرسیده است؛ خیلی از کشور ها نیز به گونه ی پراکنده و نامنظم برای صلح افغانستان کار کردند، اما هنوز به صلح نرسیده و دلیلش این است که یا ما مردم افغانستان از صلح تعریف درست نداریم یا طالبان تعریف درست از صلح ندارند و مسئله صلح امروز را هم طالبان می خواهند یک نوع ترحم و دلسوزی برای افغانستان بدهند و نمی دانند، صلح حق مردم افغانستان است.
 
این استاد دانشگاه گفت: «صلح یک وضعیت و شرایط است که آرامش، آسایش فکری، امنیت سرتاسری وجود داشته؛ تبعیض مذهبی، لسانی و مذهبی موجود نباشند، شخصیت ها مدنظر گرفته شود و همه ی مردم دنبال منافع ملی باشند، ارزش های حیاتی و آرمان مصوون باشند، کینه وجود نداشته باشند».
 
او بیان کرد که سازمان های بین المللی صلح را پایان دادن جنگ و خشونت عنوان کرده اما خودش بدین باور است که پایان دادن خشونت و جنگ قدم اول  صلح است، چون بر فرض مثال اینکه جنگ خلاص شد، اما تبعیض نژادی و مذهبی و غیره هنوز وجود داشت نمی توان فضای صلح آمیز داشته باشیم.
 
آقای پیوند در ادامه  افزود که صلح آن است که تمام مردم از تمام خدمات اجتماعی، اقتصادی به گونه ی یکسان برخوردار باشند، هیچ قومی خود را از قوم دیگر برتری ندهند.
 
این استاد دانشگاه با طرح این سوال که "ما چه وقت ما به صلح می رسیم؟" گفت:«زمانی ما به صلح می رسیم که از لحاظ ذهنی و فکری آماده باشیم، بر فرض مثال جنگ پایان یافت، اما هنوز از لحاظ اقتصادی، سیاسی، همدیگرپذیری، تبعیض مشکل داریم. مثلا هنوز کسانی را در جامعه داریم که تبعیض قائل هستند، مثلا ریاست جمهوری حق یک قوم می دانند و امثال این ها. پس صلح زمانی به میان می آید که کنار همدیگر بنشنیم، حرف بد در مورد قوم دیگری نزنیم، عدالت تامین گردد و این وقت می توانیم فضای صلح آمیز داشته باشیم».
 
در ادامه ی این گفتمان، سید محمد علی صادقی؛ آگاه مسائل سیاسی در رابطه به سرفصل "افغانستان از وضعیت طالبانی تا بحران های کنونی" گفت: همه ما حکومت طالبان را دیدید و شنیدید که جنگ، خشونت، عصبانیت، تعصب و امثال این مسائل در آن با یک رو پوش مقدس بنام دین پوشانده اند در حالی که پدیدهای نا مناسب با خدا و دین هیچ رابطه ی ندارد. خشونت با مسلمانان اصلا با دین ربط ندارد، ما در قرآن داریم، که "اشدا علی الکفار و رحما بینهم" یعنی با مسلمانان باید به نرمی برخورد شود، اما طالبان بر عکس این آیه قرآن عمل کردند. با مسلمانان با خشونت و در برابر کفار تسلیم بودند.
 
صادقی اضافه کرد که از بدهای دنیا همه چیز در دوره طالبان وجود داشت و همه ی دنیا نیز این موضوع را می دانند و افغانستان را یک کشور بد می دانند، چرا چون حکومت یاد ندارند، حکومت نمی توانند، انتخابات را خراب می کنند، بیست سال تلاش شده تا حکومت تشکیل شود، اما حکومت تشکیل نشده است. همین طور پارلمان ما طی سه چهار ماه نمی توانند، سه چهار نفر کارمند اداری شان را تشکیل دهند و همین پارلمان نخبه گان ما، پیشوایان ما هستند که این ها طی چهار ماه سر چوکی جور آمده نتوانند. وقتی اینها چنین مشکل کوچک خودشان را حل کنند، پس چطور توقع داشته باشیم، جامعه ی ما را بسازند، مانند یک انسان مریض که خودش توان ندارد، توقع درمان جامعه داشته باشیم.از یک موجود بی دست و پا نباید توقع پرواز داشت.
 
او گفت: همین طور به وزارت خانه ها نگاه بیندازیم، به کدامش باید خوشبین بود، با وجود رشوت، کارشکنی، فساد وغیره  که هر فرد جامعه ما از این مسایل آگاه هستند و می بینیم ورق به ورق با بحران مواجه هستیم، بحران تعلیم و تریبت که کمتر از بحران اقتصادی نیست. مراکز آموزشی ما چه وضعیتی دارند؟ در این قرن که بشر چگونه می خواند، می اندیشد و طرح می دهد، از مراکز دینی ما چه می شنویم؟ کار بزرگ شان چی است؟ برای درد این جامعه دانشگاه ها چه طرحی دارند؟ جز کاغذ بازی؟ چقدر بزرگان علمی ما برای حل بحران جامعه طرح داده اند؟ علما، نمایندگان مراجع، طلبه ها چه طرح دارند، کی آستین بلند کرده؟ مراکز اکادمیک برای صلح چه طرح دارند؟ اگر صلح ضرورت مانند دارو است، چرا برای آن کار و تلاش و نظر و سمینار ندهیم؟  چرا طرح عملی بدهیم؟ وقتی طالب صلح نمی پذیرد درست، اما ما که می پذیریم، چقدر کتاب نوشتیم؟ این صلح شعار است.
 
به گفته ی او، همانطور که مردم ما در صلح نقش ندارند، پس سرنوشت اجباری را باید بپذیرند، باید انتحاری و جنگ را پذیرفت و پیشگامان ما نیز بال و پرشان بسته است و تنها چارچوکات را بنام مراکز علمی ساخته که یک دروازه و چند پله دارد که وقتی داخل آن شد و چند پله رفت بالا به مدارج می رسند، اما در مسائل مهم کشور مانند صلح می گوید به ما چی؟ سایر جریانات همینطور است.
 
آقای پیوند در ادامه ی صحبت هایش گفت: اگر بحران را در افغانستان مورد بحث قرار بدهیم، افغانستان کلا بحران است، چیز غیر بحرانی نیست. هیچ کس نمی تواند بگوید من در این بحران بی تقصیرم، همه ی ما در این بحران دست داریم و همه ی ما زمانی از این بحران بین می شویم که که پای خود را داخل این بحران دراز کنیم و برای حل آن دست به کار شویم؛ دیگر یک دانشجو نباید بگوید من نقش ندارم، در حالی که آروز ها و آرمان های کشور را همین دانشجو می سازد.
 
این آگاه مسائل سیاسی اضافه کرد: وقتی بحران افغانستان خاموش می شود که بگوییم "من مسئولم" و برای حل این معضل کمرشکن کار کنیم و مانند مردمان سایر کشور ها باشیم و به خود باور داشته باشیم چون تا که به ما گفتند درس، می گوییم درس در آمریکا ست، تا گفتند حکومت می گوییم، حکومت در انگلیس و تا گفتند رفاه، می گوییم رفاه در اروپا است؛ چون از خود بیگانه هستیم، درد خود را نمی دانیم و وقتی درد را ندانیم،  تداوی نمی توانیم.
 
 وی تاکید کرد که مردم افغانستان باید با خود آشتی کنند و به این باور برسند که گره مشکلات کشور تنها با دستان این ملت باز می گردد چون آمریکا  اگر پنجه اش از پولاد نیز باشد مشکل افغانستان را حل نمی کنند و نمی توانند و تا شما با دستان کوچک و ضعیف و قدرت ابتدایی برای حل بحران تان فکر نکنید، کسی دیگری حل نمی تواند و صلح نیز همین طور است که ما نقش نداریم چون هر چه پشت پرده ساخته شد به درد نمی خورد.
 
مسئول روزنامه ی راه نجات می گوید که ما مردم افغانستان صاحب این کشور هستیم. ما خود را قبول و باور کنیم و نقش خود را و دستان کوچک خود را بهتر و بیشتر از دستان آهنین دیگران بدانیم. چون اگر خود حل نکنیم هیچ بشری این بحران را حل کنند. پس ما کی هستیم؟ ما یعنی همه ی مردم، دولت، پارلمان، مراکزعلمی، کسبه کاران، کارگران و کسانی که در جامعه زندگی می کنند، می توانند، بحران کشور را حل کنند.
 
او در رابطه به صلح گفت که در زندگی بشر یک اصل اساسی وجود دارد که صلح همان اصل اساسی است؛ خدا که بشر را خلق کرد در فضای صلح خلق کرد، بخش صلح زندگی بشر در طول تاریخ بیشتر از جنگ است و هر کشوری چند صد برابر روزگار جنگ، روزگار صلح بوده است. وقتی صلح خساره مند شد، جنگ به میان می آید. اگر جنگ اصل بود، پس باید ساختار وجودی ما تحمل جنگ را می داشت در حالی که هیچ انسانی تحمل حتی یک مشت را ندارد و ساختار وجودی انسان می گوید که انسان موجود لطیف و صلح جو است.
 
این آگاه مسائل سیاسی گفت که در تعریف انسان هیچ جایی دنیا نگفته "انسان" موجود درنده است، بلکه انسان را موجود ناطق تعریف کرده که باید مشکلات را از طریق گفتن مطرح و حل کنند.
 
آقای پیوند در مورد نامیده شدن انسان، به این کلمه "انسان" می گوید: چرا ما را انسان نامیده؟ چون کلمه انسان از انس گرفته شده یعنی موجودی که انس دارد و با هم جنگ ندارد و این است ماهیت انسانی است، اگر به جان همدیگر بچسپیم، ماهیت انسانی را پنهان کرده ایم. درهیچ تعریف علمی و فنی از انسان جنگ وجود ندارد. در سیاست نیز انسان؛ موجود اجتماعی تعریف شده و طلبه ها انسان را مدنی الطبع می دانند که طبع مدنی و اجتماعی دارند. این تعریف ها هیچ کدامش با جنگ نمی خواند و اینکه چرا جنگ به میان می آید، بحث جداگانه دارد که باید روی آن صحبت شود.
 
این در حالی است که از سیزده روز بدین سو مذاکرات صلح در شهر دوحه ی قطر ادامه دارد اما هنوز این مذاکرات نتایج و ارمغانی برای مردم افغانستان نداشته است.
 
https://avapress.com/vdcc0oqi02bqsp8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما