تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۷ جدی ۱۳۹۰ ساعت ۲۰:۱۹
کد مطلب : 35246
گزينه
كساني كه قانون اساسي را نمي‏پذيرند چگونه خواهند توانست قوانيني چون منع خشونت عليه زنان را كه از اساس و بنياد با آن مخالف نيز هستند، بپذيرند؟
طي سال‏هاي حاكميت طالبان در افغانستان، مردم بدترين انواع شكنجه را تحمل كردند و بسياري از جوانان اين مرز و بوم به جرمي نامعلوم قتل‏ عام شدند، مردم هنوز شلاق طالبان را فراموش نكرده‏اند و نقش حاكميت سياه طالباني را بر دل‏هاي خود حك دارند!
در آن روزگار، تحجر و ستم از شلاق‏هاي طالبان مي‏باريد، آن روزها نه تنها جسم بلكه روح مردم در جهنمي كه اين گروه ستمگر به وجود آورده بودند مي‏سوخت، آن روزها مردم جز دشنه و شلاق چيزي نمي‏شناختند و بزرگترين آرزوي مردم اندكي شادي بود اما دريغ از همان اندك شادي و لبخندي كه بر لبان كودكي مي‏نشست!
آن روزها مكاتب دخترانه مسدود شده بودند و پسران نيز وادار مي‏شدند دروسي را بخوانند كه طالبان مناسب تشخيص مي‏دادند، حمامي در شهر وجود نداشت و خفقان و ترس از چهره شهر مي‏باريد، زنان نيز انساني درجه دو و شايد حتي پايين‏تر و مستحق حبس در حصار خانه بودند و زندانيان تحجر طالباني!
زنان از كوچك‏ترين امتياز اجتماعي برخوردار نبودند و بر خلاف آيات نوراني قرآن كه زن و مرد هر دو را به فراگيري علم و كمال ترغيب مي‏كند، اين گروه، زنان را از اين حق خدادادي محروم و آنان را از اجتماع راندند! زنان در حكومت طالبان يعني موجوداتي كه صرفا توظيف مي‏شوند براي خدمت به شكم‏بارگي مردان و شهوت‏راني پيرمرداني كه خود را شيخ مي‏ناميدند(!) و بابت اين امتياز، حق داشتند دختركان معصوم و خردسال اين سرزمين را به نكاح اجباري خويش درآورند!
اين بود وضعيت زنان در افغانستاني كه تحت حاكميت حكومت جور طالباني بود، حكومتي كه بيش از همه به زنان اين سرزمين ظلم روا داشت و بيش از همه زنان از تحجر و ستم‏شان زجرها كشيدند!
اينك در اين برهه از زمان كه زمزمه‏هاي سهم‏گيري طالبان در قدرت به گوش مي‏رسد و حتي اين زمزمه‏ها به صورت ملموس‏تر عينيت مي‏يابند، زنان افغان بيش از هر قشر ديگري از مردم، احساس ترس داشته و هراس از ظلمي كه در تفكر طالباني وجود دارد، زنان را نگران كرده است. پيشينه ستم طالبان بر اين قشر محروم افغانستان، زنان اين سرزمين را بر آن مي‏دارد كه ديگر به اين گروه اعتماد نداشته باشند و نيز بديهي است كه از خبر سهم‏گيري آنان در قدرت و در حكومت افغانستان واهمه داشته و مضطرب شوند.
گذشته از چند و چون گفتگوي طالبان با امريكا پيرامون صلح در افغانستان و اينكه تا چه حد اين گفتگوها واقعا بر محور برقراري ثبات در كشورمان مي‏چرخد، مساله تفكر طالباني و تحجري كه اين گروه در دام آن گرفتار است، ضرورت نگراني زنان بابت تكرار آنچه كه در دوره طالبان بر ايشان رفت را بيشتر نمايان مي‏سازد، مگر نه آن است كه طالبان امروز همان‏هايي‏اند كه صفت انساني را از زنان برداشته و آنان را در سال‏هاي حاكميت خويش، به بدترين نوع ممكن از حقوق‏شان محروم كردند؟ مگر نه آن است كه اين گروه بنيانگذار بسياري از بدعت‏ها پيرامون حقوق زنان بوده و مسبب اصلي ظلمي‏اند كه اكنون نيز زنان پيامدهاي آن را تحمل مي‏كنند؟ و مگر نه آن است كه طالبان اساسا با تساوي حقوق زن و مرد مخالف و زنان را در خدمت مردان مي‏دانند و با مشاركت زنان در تمامي عرصه‏هايي غير از چارچوب خانه، مخالف‏اند؟
برخورداري از حقوق انساني و متفاوت با مردان جامعه كه اسلام آن را براي زن تعريف كرده، به زن شخصيت داده و او را به آنچه كه بايد برسد مي‏رساند، اما اين در تفكر طالباني نمي‏گنجد و اين گروه در دوره حاكميت خويش در اين سرزمين، به خوبي آن را اثبات كرده‏اند.
ده‏ها سال تحمل جنگ و از دست دادن عزيزان و صبر در برابر نابرابري‏ها از سوي زنان و مقاومت آنان در برابر مصيبت‏ها بود كه باعث شد در حكومت فعلي تا حدودي مساله حقوق زن مورد توجه قانون اساسي ما قرار گيرد و به تبع، قانون منع خشونت عليه زنان را در اين كشور به تصويب برساند، اما در شرايطي كه طالبان بارها از عدم پذيرش قانون اساسي فعلي سر باز زده و علنا اعلام مي‏دارند كه اين قانون را قبول ندارند، چگونه مي‏توان اميدوار بود كه با سهم‏گيري اين گروه در حكومت افغانستان، به دستاوردهاي زنان احترام بگذارند و حقوق آنان را تحت ‏الشعاع افكار متحجرانه خود قرار ندهند؟ كساني كه قانون اساسي را نمي‏پذيرند چگونه خواهند توانست قوانيني چون منع خشونت عليه زنان را كه از اساس و بنياد با آن مخالف نيز هستند، بپذيرند؟
اينها سوالاتي هستند كه ديري است زنان جامعه ما از خود و نيز از دولت مي‏پرسند و همه به يك جواب فكر مي‏كنند: طالبان، زنان را چون گذشته به بند خواهند كشيد!
به ويژه در شرايط فعلي كه دولت كابل در مقابل خواسته‏ هاي طالبان از موضع ضعف سخن گفته و همواره پيش از طالبان دست خود را براي همكاري با آنان و تامين صلح دراز كرده و از آن سو، طالبان با قدرت و گستاخي نه قانون اساسي را مي‏پذيرند و نه حداقل تا پايان مذاكرات صلح دست از كشتار مردم بي‏گناه مي‏كشند.
در چنين وضعيتي بديهي است كه زنان احساس امنيت را فراموش كرده و نگران آينده خود باشند، آينده‏اي كه ده سال است براي روشنايي‏ اش تلاش كرده و مي‏كنند اما اكنون آن را در معرض نابودي مي‏بينند.
اكنون بايد اين را از دولت پرسيد كه آيا آنچه را كه در راستاي تامين حقوق زنان به آنان و نيز به جامعه بين ‏المللي قول داده كه انجام مي‏دهد، با وجود سهم دادن به طالبان تحقق خواهد بخشيد؟

نویسنده: مرضیه جعفری
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل
https://avapress.com/vdcjm8et.uqeixzsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما