حسن انوشه، پژوهشگر تاریخ و زبان و ادبیات فارسی و سرپرست گروه مؤلفان «دانشنامه ادب فارسی» با تاکید بر اینکه زبان دیگری جایگزین زبان فارسی در افغانستان نمیشود، گفت: پشتو زبانان بیشتر از دیگران فشار وارد میکنند تا زبان فارسی را محدود کنند، ولی سیاستهای غلط فرمانروایان پشتو، عواقب وحشتناکی برای مردم افغانستان را به بار می آورد.
به گزارش خبرگزاری آوا، کتاب "فارسی ناشنیده"، فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان چندی پیش به همت و قلم حسن انوشه و غلامرضا خدابندهلو توسط نشر قطره منتشر شد.
این کتاب دارای ویژگیهای خاصی می باشد از جمله اینکه سخن از زبان فارسی در میان است که شنیده نشده و دوم اینکه به افغانستان که زبان فارسی در معرض تهدید است، ربط دارد.
خبرگزاری فارس با حسن انوشه درباره این کتاب، ضرورت نوشتنش و هجمههایی که زبان فارسی را تهدید میکند، گفتگویی را ترتبی داده است که از نظر می گذرد.
**۲۰ هزار کلمه فارسی ناشنیده در ایران
سوال:لطفا بگویید که «فارسی ناشنیده» چیست و ضرورت تالیف این کتاب چه بود؟
ضرورت تألیف این کتاب به سالهای تالیف دانشنامه زبان و ادب فارسی برمیگردد. یک جلد از دانشنامه زبان و ادب فارسی، اختصاص دارد به افغانستان و در آن زمان در منابعی که برای تالیف دانشنامه به آنها رجوع میکردیم، به واژههایی بر میخوردیم که فارسی بودند یا فارسی شده بودند ولی در ایران کاربرد نداشتند. کاربرد این واژهها به صورت روزمره در افغانستان بود ولی در ایران هیچ کاربردی نداشتند و اگر کاربردی هم داشتند، معنایش با معنایش در افغانستان فرق میکرد. ما این واژهها را جمع کردیم و متوجه شدیم تعداد این واژههای از ۲۰ هزار عدد هم گذشته است. بعد اینها را جمع کردیم و شواهد استفاده از این کلمات را جمع کردیم و در یک کتاب هزار صفحهای تدوین کردیم و اسمش را گذاشتیم «فارسی ناشنیده».
سوال: درباره دلیل این نامگذاری بیشتر توضیح میدهید؟
برای اینکه کسی در اینجا این کلمات را نشنیده است، ولی در افغانستان استفاده میشود. در میان چند نوع کلمه استخراج کردیم ۱ ـ کلمات فارسی که فقط آنجا کاربرد دارد و در ایران ندارد. . ۲ـ کلمهای که اگر در ایران کاربرد داشته باشد، معنایش متفاوت است مثلا در ایران اگر کسی بگوید امیدوار هستم یعنی آرزویی دارد ولی در آنجا امیدوار یعنی زن آبستن و یک معنای کاملا متفاوت دارد. ۳ ـ کلماتی که از زبانهای دیگر وارد زبان فارسی افغانستانی شدهاند مثلا آنها به جای کلمه فلفل میگویند مورچ. مورچ کلمهای هندی است و از هند به فارسی افغانستان نفوذ کرده است. یا به جای سیبزمینی میگویند کچالو. این هم از زبان هندی به افغانستان رفته است.
سوال: شما به تفاوتهایی اشاره کرد که بین زبان فارسی در افغانستان و زبان فارسی رایج در ایران وجود دارد. در مجموع این تفاوتها چه قدر است؟
تفاوت خیلی کم است. البته آنها ساخت فعلی و جملهشان متفاوت است. البته این ساختار قبلا در زبان فارسی کاربرد داشته ولی در ایران فراموش شده است، ولی در افغانستان هنوز کاربرد دارد و زنده است و این تفاوتها من در آوردی از اهل افغانستان نیست.
سوال: و این تفاوتها کاملا در زبان فارسی افغانستان نهادینه شده است؟
بله. کاربردهای این کلمات روزمره است نه اینکه فقط در کتابهایشان بیاید. وقتی صحبت میکنند از این ساختار و کلمهها استفاده میکنند.
**زبان فارسی در ایران و افغانستان به هم نزدیک میشوند
سوال: در مجموع زبان فارسی ایران و افغانستان در طی این سالها چه حرکتی داشته است؟ آیا این دو به هم نزدیک میشوند و حرکتی همگرا دارند یا در حال جدایی و افتراق هستند و حرکتی واگرا دارند؟
دقیقا حرکتشان همگرا است و این همگرایی چند علت دارد. یکی از دلایل مهمش این است که در این سالهایی که مردم افغانستان درگیر جنگ خانگی بودند، میلیونها نفر از آنها در ایران زندگی کردند. دیگر اینکه نزدیک ۹۰ درصد کتابهایی که در افغانستان خوانده میشود، در تهران، مشهد یا قم چاپ میشود و اینها رفته رفته به زبان فارسی ایران نزدیک میشوند تا دور شوند و اینها نکتههای مهمی است. دیگر اینکه زبان فارسی ایران، شیوه کلام و صحبت کردن را در افغانستان عوض کرده، آنها حتی تعارفهایشان شبیه تعارفهای ایرانیها شده است. حتی برخوردهایشان شبیه برخورد ایرانیها شده است.
**تهدید زبان فارسی توسط انگلیسی در افغانستان بی اساس است
سوال: پس با این وجود چرا نگرانیهایی از سوی فعالان فرهنگی ایران وجود دارد و این نگرانیها از آنجا ناشی میشود که در غیاب حضور مستمر و به جای فعالیتهای فرهنگی ایرانیها در افغانستان، زبان و ادبیات افغانستان به زبانهای دیگر تمایل پیدا می کند یا تحت تاثیر دیگر فرهنگها و زبانها قرار بگیرد؟
من معتقدم این اتفاق نمیافتد. اینکه میگویند امریکاییها به افغانستان آمدهاند و ممکن است زبان انگلیسی جای زبان فارسی را بگیرد، به نظر من بیپایه و اساس است. انگلیسی زبان دیگری است و برای سرزمینی با فرهنگ دیگری. مردم افغانستان مردم با فرهنگی هستند؛ از میان مردم افغانستان سنایی پیدا شد، مولوی پیدا شد، جامی هم تمام زندگیاش را در افغانستان گذراند. پس اینکه بگویند زبان دیگری جایگزین زبان فارسی در افغانستان میشود، بیپایه است البته پشتوها بیشتر از دیگران فشار وارد میکنند تا زبان فارسی را محدود کنند من در مقدمه هم گفتهام سیاستهای غلط فرمانروایان پشتو این بود که میخواستند زبان فارسی را کنار بزنند و همین عواقب وحشتناکی برای مردم افغانستان به بار آورد. زبانی که بیش از ۱۳۰۰ سال در آنجا سابقه داشت و تنها زبان فرهنگی آن منطقه بوده، توسط پشتوها مورد حمله قرار گرفت تا زبان پشتو جایگزینش شود اما نمیدانستند زبان پشتو شاخهای از زبانهای ایرانی است و این کار غلطی بود و موجب پشتونگرایی شد و این پشتونگرایی عواقب دیگری به دنبال داشت و در نهایت جنگ داخلی و خانگی در این کشور به وجود آورد، جنگی که ۳۰ سال دوام آورد.
**باید از راه فرهنگ وارد میشدیم/ مردم افغانستان خودشان مسلمان هستند
سوال: شما از این طرف وظیفهای را متوجه مسئولان فرهنگی ایران نمیدانید؟
بله فراوان. یکی از سیاستهای نادرست ما در سالهای گذشته این بوده که میخواستیم مردم افغانستان یا تاجیکستان را مسلمان کنیم. اما باید بدانیم آنها مسلمان هستند و شاید ایمانشان از ما بیشتر هم باشد. ما به جای اینکه از راه فرهنگ وارد شویم، سعی کردیم از راه مذهب و دین وارد شویم و این به ما آسیب زد و باعث شد به جای اینکه به آنها دیوان حافظ و مولانا و سعدی بدهیم، مفاتیح الجنان بدهیم. نه اینکه مشکلی با مفاتیح الجنان باشد بلکه این نوع اهدای کتاب باعث واکنش آنها شد آن هم در جایی که مذهب بیشترشان سنی است و شیعیان ۳۰ ـ ۲۰ درصد جمعیت را تشکیل میدهند. همین کارها این باعث شد که دیگران جای ما را بگیرند در حالی که این جا حق ما بود. ما اشتراکهای فرهنگی و دینی فراوانی داریم. سنتها و آداب و رسوم یکی داشتیم. قرنها سرگذشت مشترک بین مان وجود دارد اما دیگران جای ما را گرفتند. این از سیاستهای غلطی بود که باعث خسارت شد و نباید پیش میگرفتیم و متاسفانه هنوز هم عواقبش ادامه داد.
**کتابهایی درباره شیوه کار و زندگی به ما بدهید
سوال: شما مشخصا میفرمایید کتابهای مشترک ما در زبان فارسی نیاز اول مردم افغانستان هستند؟
بله. مثالی میزنم. مدتی پیش من رفته بودم به دانشگاه کابل. رئیس دانشگاه کابل در جلسهای به ما گفت ما کتاب دینی به اندازه کافی، خودمان داریم. ما کتابهایی میخواهیم که شیوه کار و زندگی را نشان دهد. مثلا چطور زنبور پرورش دهیم یا چه طور کشاورزی کنیم. گفت از این دست کتابها در ایران به وفور چاپ میشود و این کتابها را برایمان بفرستید. ما اگر از راه این کتابها وارد میشدیم، بسیار موفقتر بودیم ولی کسی گوش نمیدهد.
**یکی از دلایل خانه جنگی و پراکندگی مردم افغانستان نداشتن رسم الخط است
سوال: شما برای نوشتن کتاب به افغانستان سفر کردید؟ چه قدر از این کتاب حاصل مشاهدههای میدانی است؟
من یک بار به افغانستان سفر کردم. بعد از سقوط طالبان بود و به کابل رفتم. البته برای نوشتن کتاب با بعضی از علمای ادبی افغانستان مشورت کردم. حتی تلفظ کلمهها را از برخیها پرسیدم. مشکل این است که خود مردم افغانستان هم برای کلمات تلفظ واحد ندارند و هر منطقه تلفظ مخصوص خودش را دارد. یکی دلایل پراکندگی این مردم و به جان هم افتادنشان این است که هنوز رسمالخط ندارند. من در مقدمه نوشتهام که یک لغت را گاهی تا ۶ جور مینویسند علتش این است که هنوز به جایی نرسیدهاند که همه در آن جمع شوند و اتفاق نظری به وجود آید.
**چرا نوبل ادبیات هنوز به زبان فارسی نرسیده است؟
سوال: رسیدن به یک نقطه مشترک در زبان و خط وظیفه خودشان است یا ما هم میتوانیم یا وظیفه داریم که در این راه کمک کنیم؟
هم وظیفه فرهیختگانشان است و هم ما میتوانیم خیلی به آنها کمک کنیم. بالاخره زبان فارسی ۱۱۰ میلیون نفر گوینده در جهان دارد. زبان مهجور و مردهای نیست. زبانی است که در آن فردوسی و رودکی و سعدی و مولوی و خیام و حافظ و نظامی و عطار پیدا شده است. کسانی که در جهان میخواهند این آثار را بخوانند باید فارسی بدانند. همین زبان به دست آدمهایی مثل سعدی و حافظ و فردوسی و مولوی به گسترش فرهنگ جهانی کمک کرده است بنابر این امروز هم میتوانیم این کار را بکنیم. اما نشان به آن نشان که کشور ۳۰۰ هزار نفری فنلاند جایزه نوبل ادبیات میگیرد و هنوز کسی در زبان فارسی جایزه نوبل ادبیات نگرفته است نه در ایران نه در افغانستان نه در تاجیکستان و نه در جاهایی که چراغ زبان فارسی هنوز اندکی روشن است مثل پاکستان و ازبکستان.