تاریخ انتشار :جمعه ۲۲ جدی ۱۳۹۱ ساعت ۲۲:۴۷
کد مطلب : 56126
مراقب باشیم تا کلاه مان را باد نبرد!
در اوضاع و شرایطی که از در و دیوار این آب و خاک، بوی متعفن فساد و تباهی به مشام می رسد، بر ساکن مسلمان این کشور است که با هوشیاری و زیرکی تمام با قضایای پیش آمده برخورد کند. هیاهوی وارداتی بنام دموکراسی و آزادی بیان و ...، تعدادی از عناصر کم اطلاع و یا فراری از گزینه های دینی را در کشور، ذوق زده کرده است!.
چه خوش مان بیاید و چه بد مان، هستند در کشور کسانیکه با دین و تکالیف آن میانه ای ندارند و خوشحال می‌شوند که روزی برسد تا به کمک اربابان خارجی شان، طومار دینداری در این کشور صد در اسلامی را در هم بپیچند.
اگر چه در ظاهر این دسته از عناصر بیزار از دین، دُم به تله نداده و چه بسا در بسیاری از موارد و مکانها، به دینداری تظاهر هم بکنند؛ اما در میان آنها هستند جوانان و میان سالان گستاخ و متهوری که شمشیر مخالفت با دین و آموزهای آن را از رو بسته و به بهانه آزادی بیان، هر چه از دهنهای بی مسئولیت شان بر می آید، نثار دین و افراد متدین می کنند.
در این میان هم هستند تعدادی از افرادی که گمان می کنند غیر از خود شان، کسی دیگری توان درک و فهم قضایا را ندارند و معمولاً در فضاهای متشنجی که خود شان به وجود می آورند، نقش میانجی و نصیحتگر را بازی می‌کنند.
اوضاع جاری در ۱۱ سال اخیر در کشور و ورود گزینه های وارداتی غربی چون حقوق بشر، دموکراسی، آزادی بیان و...، بسیاری از موجودات گریزان از دین را ذوق زده و به دنبال آن، وسوسه کرد. این گونه افراد از آنجا که می دیدند، پناهنده شدن به امریکا و کشورهای اروپایی، چندان آسان نیست و مسافرت از طریق قاچاق نیز به صرف شان نیست؛ چرا که نه هزینه اش را داشتند و نه حالش را! لذا به یک راه آسان اما ننگین و مفتضح، رو آوردند.
این موجودات زبون و رها، چون می دیدند که هر مسلمانی که به دین و آموزه های انسانی آن پشت کند، از سوی منادیان آزادی بیان و دموکراسی، مورد تشویق قرار می گیرند، شروع کردند به ساختن پرونده ها و کیس های دروغین!. مدتی در کشور، بازار کیس سازی داغ شده بود؛ کسی شعری می گفت و در آن به مقدسات و باورهای دینی مردم اهانت می کرد، دیگری مقاله ای می نوشت و روحانیت دلسوز اسلام را به " فاشیست مقدس" تعبیر می‌کرد و دیگری نیز در قالب داستان و یا فیلم کوتاه یا بلند، اسلام و آموزه های آن را به نوعی، مورد انتقاد و یا نکوهش قرار می داد و همه ی این افراد نیز یک هدف بیشتر نداشتند و آن ساختن کیس و پناهنده شدن به یکی از کشورهای امریکایی و یا اروپایی بود.
با وجود آنکه این افراد ضعیف، دست از دین و ایمان شان برداشته و به هوای سکونت در امریکا و اروپا، به باورهای دیرینه خویش پشت پا می زدند، اما در پاره ای از موارد، نمره قبولی نگرفته و با دروازه های بسته سفارت خانه های خارجی مواجه می شدند که به این دسته از موجودات باید گفت:" خسرالدنیاء والاخره".
اخیراً و با همان انگیزه، کتابی به بازار کابل آمده بنام "گمنامی" نویسنده کتاب فردی است بنام محمد جان تقی بختیاری با ویرایش محمد حسین محمدی که به تیراژ ۱۰۰۰ نسخه توسط انتشارات تاک، چاپ شده است.
بنده بر رغم حوصله کم، این رمان را از الف تا یای آن مرور کردم. من در این نوشته کاری به رای ونظر هیچ کسی ندارم و فقط برداشت خودم از این رمان را بازگو می کنم.
در اینکه نویسنده رمان، قلم قوی و روانی دارد، جای تردید نیست. او به بسیاری از عناصر و تکنیکهایی که لازمه ساخت و پرداخت یک رمان خوب است، دسترسی دارد. اگر بخواهیم رمان بختیاری را به چیزی تشبیه کنیم، باید آن را به یک مجموعه و سریال تقریبا بلند تلویزیونی مانند بدانیم که با استفاده از فن و تکنیک و نیز ذوق و خلاقیت نویسنده متن و کارگردان آن، بیننده را بر سر جایش میخکوب می کند.
بلی! رمان آقای بختیاری یک چنین ویژگی ای را دارد؛ اما چیزی که برای امثال بنده اهمیت دارد و در واقع، استخوان بندی هر اثری را شکل می دهد، پیام و محتوای آن است. پیش از آنکه به پیام این رمان اشاره ای داشته باشیم، یادآوری یک نکته ضروریست و آن مسافرت نویسنده کتاب به بیشتر از بیست ولایت کشور و به قول خودش، تحقیق در باره فرهنگ و فرآورده های فرهنگی مانند آداب، رسوم و عنعنات بومی و ملی آن نقاط بوده است.
حال و با یک چنین پیش زمینه ای، خرد و هوش سالم حکم می کند که نویسنده با درنظرداشت مشاهدات خویش از فرهنگ دینی و بومی مردم، به نگارش کتاب" گمنامی" همت می گماشت؛ اما محتوای کتاب، چه تعابیر برهنه راوی و چه اندیشه پریشان نویسنده، حکایت از تنافر و تضاد ماهوی میان فرهنگ دینی و بومی مردم با آنچه در گمنامی هویدا شده است، دارد!.
این رمان در خوشبینانه ترین قضاوت، دقیقاً پا جای پای سریالها و فیلمهای هالیودی و بالیودی گذاشته است که با هدف ترویج فرآورده های افسارگسیخته فرهنگ غرب، هر شب و روز به وسیله شبکه های تلویزیونی داخلی در کشور، تبلیغ و ترویج می شود.
رمانی که به تعبیر یکی از منتقدان داخلی، در حال حاضر، از سطح فکر و فهم انسانِ افغانی فرسخها فاصله دارد!.
بلی! می شود با این منتقد موافق بود، اما با این رویکرد که این از سلامت و کمال فرهنگ اصیل افغانها حکایت دارد و به امثال این نویسنده نیز باید پیشنهاد کرد که کشورهایی چون امریکا و اروپا، می توانند مجالی مناسبی برای بال بال زدن ایشان باشد؛ نه افغانستان که یک کشور اسلامی بوده و قانون اساسی آن، مخالف هر گونه فعالیتی است که در راستای تضعیف اسلام و باورهای دینی مردم و نهادینه کردن ابتذال و پوچی در کشور باشد.

https://avapress.com/vdcjmvei.uqem8zsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

نوشتن این آثارها نیازی به تحلیل ندارد چون این ها همه ناشی از ضعف سیستم کنترلی دولت است چون هیچ فیلتری وجود ندارد که انتشار این گونه آثارها را کنترل کند. همچنین ضعف ما در تعریف و تحلیل درست از دموکراسی دیگر دلیل آن است. آن چه که واضح است دموکراسی در جهان وجود ندارد حتی در همان کشورهای پیشرفته مثل آمریکا و اروپا چون آنها هم به شدت قوانین خودشان را پیاده می کنند بدون در نظر گرفتن نظر مردمشان اما همین مفهوم را به خورد مردمان جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه می دهند که به دلیل ضعف اطلاعاتی خودمان است. این کارها به چند دلیل انجام می شود که مهمترین دلیل آن ضعف قدرت اقتصادی است به قول یکی از احادیث" فقر که از یک درداخل شود، ایمان از در دیگر خارج می شود." من این رمان را نخواندم اما به نویسنده این کتاب می گویم امیدوارم بداند چکار کرده است و چکار می خواهد بکند و برای کرده های خویش هم دلیل و مدرک داشته باشد. اگر نویسنده قلم خوبی دارد حیف است در راستای هدایت افکار عمومی استفاده نشود. غربی ها یک اعتقادی دارند که خودشان در فیلم هایشان نمایش می دهند آن هم این است که کسی که به ملت و آیین خودش خیانت بکند را یا زنده نمی گذارند یا بهش بها و امتیاز نمی دهند چون می گویند که به ما هم خیانت می کند. امیدوارم نویسنده آگاه به مسائل پیرامون خودش باشد.