تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۷ جدی ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۱۵
کد مطلب : 4251
سید اسحاق شجاعی
سید اسحاق شجاعی
نهضت مقدس حسینی برای همۀ مسلمانان به ویژه برای شیعیان یک سرمایه ای بزرگ و پایان ناپذیر است. سرمایه ای که از قرن اول اسلامی تا کنون بیش از چهارده قرن همواره مورد استفاده و بهره برداری قرار گرفته است.
 این نهضت تا کنون در جوامع و نهضت های اسلامی همچنان تازه و مفید و مؤثر است. خون حسین در رگ های هر مسلمانی جریان دارد و همیشه مایۀ حیات و عزت و آزادگی است. بر ماست که با شناسایی آفت های این نهضت و مراقبت دایمی از آن، این سرمایه جاودانی را حفظ کنیم. 

شاید هیچ مبارزه و قیامی در تاریخ بشریت از لحاظ هدف ها، شعارها و برنامه ها به وضوح و روشنی نهضت امام حسین در کربلا صورت نگرفته باشد. نهضت کربلا هم از نظر پشتوانه های اعتقادی و تاریخی یک حرکت توجیه شده است و در بستر خاصی شکل گرفته است. 

هم از نظر اهدافی اعلام شده تو سط رهبری آن یک حرکت آگاهانه و هدف دار است و هم از نظر شعارهایی که در طی مسیر مدینه تا کو فه داده شده است، یک خط سیر مشخص، ثابت و حساب شده ای را سپری می کند. جالب تر از همه این که این شعارها از مدینه و از نقطه آغاز نهضت تا کربلا و لحظه های آخر زندگی امام و یارانش، هیچ تغییری نمی کند. 

به عبارت دیگر اگر مسائل سیاسی و قدرت طلبی و این گونه اهداف در میان بود، این مواضع روز به روز باید تغییر می کرد. نوع اعلام مواضع و شعار ها در حال قدرتمندی و دور از دشمن باید طوری می بود و در حالت محاصره و جنگ و کشته شدن یاران و جوانان و عزیزان طور دیگری. اما یک محقق بی طرف با مطالعه حوادث و سخنان امام حسین از مدینه تا کربلا و تا روز عاشورا و لحظه شهادت آن حضرت، به کمترین تغییر در اهداف و موضع گیری ها و شعارهای آن رهبر فرزانه برنمی خورد. 

حفظ سالم و بدون تحریف و تغییر این سرمایه مقدس، از وظایف بزرگ اسلامی است که جوامع اسلامی، عالمان و فرهیختگان در طول تاریخ برآن همت کرده اند. درک اهمیت و ارزش این ذخیره بزرگ، ما را در محافظت و پاسداری از آن یاری خواهد کرد. 

با وجود این، افراط و تفریط ها و استفاده های نادرستی نیز از این قیام تاریخی انجام گرفته است. شناخت این برداشت های نادرست و کج فهمی ها از قیام امام حسین مشروط به شناخت معیارها و ارزش های آن قیام و درک پیام های جاودانۀ آن است. ما در این نوشته کوتاه به چند نمونه از این معیارها و پیام ها اشاره می کنیم، باشد که بتوانیم افراط ها و تفریط ها ی مربوط به این قیام را در آینۀ این پیام ها ی الهی و انسانی تشخیص بدهیم. 

1- آزادگی و آزادی خواهی 

در این که یکی از اهداف و نیز نتیجه های قیام امام حسین(ع) آزاد زیستن و آزادی خواستن بود کسی شک ندارد. در زندگی این دنیا چیزهای زیادی وجود دارد که انسان را به بند می کشد. اولین و خطرناک ترین آن ها دوست داشتن افراطی زندگی و ماندن در این دنیاست. برخی از انسان ها زنده ماندن در این دنیا را آن قدر دوست دارند که برای حفظ آن تن به هرکاری می دهند تا چهار روز بیشتر زنده بمانند. هربلا و ذلت و بدبختی را می پذیرند که چهار روز بیشتر از آب و هوای کندیده ای این دنیا استفاده کنند. مولانا جلال الدین محمد بلخی عشق این آدم ها را به دنیا و شوق آنان را برای ماندن بیشتر در این دنیا چنین بیان می کند: 

آن چنان که گفت جالینوس راد از هوای این جهان و از مراد
راضیم کز من بماند نیم جان که ز ک. و. ن. استری بینم جهان
یا عدم دیده است غیر این جهان در عدم نادیده او حشری نهان (مثنوی3/3960-3962) 

مولانا این آدم ها را تشبیه می کند به طفلی که در رحم مادر است؛ او گمان می کند که دنیای بزرک تر و راحت تر از شکم مادر را خداوند نیافریده است. خود را به آن خانه محکم می کند که مبادا از آن جا بیرونش کنند. 

وقتی به زور از شکم مادر بیرون می شود و پا در این دنیا می گذارد، از بزرگی این دنیا حیرت می کند. به زودی به این دنیا انس می گیرد که گفته اند انسان از ماده انس است. این بار گمان می کند که جهانی بزرگ تر و بهتر از این دنیا وجود ندارد. تن به هرکاری می دهد تا کسی او را از دنیا ی شیرینش بیرون نکند. غافل از این که انسان در سیر تکاملی خود به مرحله ای می رسد که دیگر این جهان مادی گنجایش او را ندارد. چنان که جنین وقتی بزرگ تر شد دیگر رحم مادر، گنجایش او را ندارد. و باید آن جا را ترک کند. 

میوه تا وقتی خام و نارسیده است، شاخ درخت می تواند او را در خود نگهدارد و او هم شاخ درخت را محکم می گیرد اما وقتی رسید و پخته شد، خود، شاخ درخت را رها می کند. چه این که شاخ درخت دیگر توان نگهداشتن میوه رسیده را ندارد. مولانا چه تشبیه زیبایی کرده است: 

این جهان همچون درخت است ای کرام ما بر او چون میوه های نیم خام
سخت گیرد خام ها مر شاخ را زان که در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان سست گیرد شاخ ها را بعد ازآن
چون از آن اقبال شیرین شد دهان سرد شد بر آدمی ملک جهان
سخت گیری و تعصب خامی است تا جنینی کار خون آشامی است (مثنوی3/1293-1297) 

دنیا و زندگی بیشتر در این دنیا یکی از جذابیت هایی است که آزادی و آزادگی را به راحتی از انسان می گیرد و انسان را خوار و ذلیل می کند. اما چیزهای دیگری هم در زندگی وجود دارد که انسان را به ذلت می کشاند. تحمل ستم گری، زورگویی و ستم کردن بر دیگران نیز خود یک ذلت آشکار است. قدرت طلبی، ثروت اندوزی، حرص، طمع، بلند پروازی های ناروا و ... از عوامل ایجاد ذلت و خواری می باشد. 

امام حسین(ع) با این نهضت بزرگ خود، مرگ را به هیچ می گیرد و زندگی در این دنیا را در برابر تحمل ستم و ستمبارگان به هیچ نمی خرد. چنان به استقبال مرگ می رود که آدم تشنه، در گرمای تابستان به سراغ آب سرد می شتابد. او در هنگام حرکت از مدینه به سمت کوفه با اشاره به سفر پر مخاطره خود، با این سخنان از مرگ استقبال می کند و زندگی دنیا را با خواری و ذلت نمی پذیرد: خط الموت علی ولد آدم مخطّ القلاده علی جید الفتاه و ما او لهنی الی اشتیاق اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف و... 

آزادگی و آزادی خواهی در نهضت حسینی چنان در اوج است که انگار این نهضت تنها و تنها برای همین مسأله به وجود آمده است. این نهضت با سرپیچی امام از بیعت با یزید آغاز شد؛ یزید حاضر بود برای امام در صورتی که با او بیعت می کرد امتیاز بسیاری از قدرت و ثروت بدهد. اما آن حضرت با شعار آزادگی و آزادی خواهی: « هیهات من الذلّه» با او بیعت نکرد. وقتی که معاویه از دنیا رفت و پسرش یزید بر جای پدر نشست، والی مدینه شبانه امام حسین را به کاخ ولایت طلبید و از او خواست که با یزید به عنوان خلیفه مسلمین بیعت کند. 

جواب امام این است: ایها الامیر انّا اهل بیت النبوّه و معدن الرساله و مختلف الملائکه، بنا فتح الله و بنا ختم الله و یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحرّمه معلن بالفسق لیس له هذه المنزله و مثلی لا یبایع مثله.(اللهوف علی قتلی الطفوف، ص98) مضمون کلام امام این است که چگونه یک انسان آزاده که از خاندان پیامبر است به خاطر ترس از مرگ یا طمع در دنیا با کسی مثل یزید بیعت کند؟ یزیدی که رسما و علنی به فسق و فجور می پردازد. با دین هیچ نسبتی ندارد، خمر می نوشد و انسان های بی گناه را به قتل می رساند. 

فردای آن، مروان حکم، امام را در کوچه های مدینه می بیند و نصیحت می کند. گفت و گوی کوتاهی که در بین آن دو رد و بدل می شود، دو دیدگاه گوناگون را به خوبی انعکاس می دهد. از نظر مروان، اگر حسین با یزید بیعت کند هم دنیا را دارد و هم آخرت را؛ منصبی می گیرد، فردی می شود که در چشم مردم احترام دارد، نمازش را پنج وقت در مسجد می خواند، صواب و کار خیر هم می کند. به زنگی بدون درد سر خود ادامه می دهد و این از نظر مروان و نود و هشت در صد مردم مطلوب و راضی کننده است. اما از نظر امام حسین(ع) اگر همۀ خوبی های دنیا جمع شود اما آزادی و آزادگی انسان در زیر پرچم حکومت ستمگر و فاسق و زورگو لگد کوب شود، قابل قبول نیست. 

مروان خیر خواهانه به امام می گوید: با یزید بیعت کن. زیرا فأنّه خیر لک فی دینک و دنیاک. امام در جواب می گوید: «انّا لله و انّا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامّه براع مثل یزید.» 

امام حسین(ع) آن قدر به اصل آزادی و آزادگی پایبند است که حتی در بدتری شرایط روز عاشورا، وقتی یاران و جوانانش همگی شهید شده اند و خود تنهای تنها در میدان لشکر سهمگین یزید مانده است، در همان شرایط آزادی خواهی و آزادگی را از یاد نمی برد و حتی آن را به دشمن نیز یاد آوری می کند، با این که می داند سپاه یزید اهل این ارزش های اسلامی و انسانی نیست. در گرماگرم جنگ یک تنه با سپاه سی هزار نفری، ناگهان سپاه کوفه بین او خیمه ها و خانواده اش فاصله می شوند. انگار شمر قصد دارد به زن ها و بچه ها حمله کند. امام بر او فریاد می زند: یا شیعه آل ابوسفیان! ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد، فکونوا احرارا فی دنیا کم. وارجعوا الی احسابکم ان کنتم عربا کما تزعمون.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)
https://avapress.com/vdcd.k0o2yt0xfa26y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط