تاریخ انتشار :شنبه ۷ دلو ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۰۳
کد مطلب : 57270
فرازهایی از زندگی پربرکت امام جعفر صادق(ع)
امام صادق، سمبل مشروعیت مبارزه ای بود که اهلبیت وحی بر ضد ستمگری و سرکشی دو سلسله بنی امیه و بنی عباس به راه انداخته بود.
امام جعفر بن محمد صادق(ع) ششمین پیشوای شیعیان جهان، در هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود و در سایه‌ جدش امام زین العابدین(ع) و پدر بزرگوارش امام محمد باقر(ع) رشد کرد و از آن بزرگواران، علوم شریعت و معارف اسلامی را دریافت نمود.
امام صادق(ع) پس از پدران بزرگوارش، مسئولیت امامت شرعی را به دست گرفت. حتی در عصر حاضر هم دانشمندان به احترامش، سرتعظیم فرود می آورند.
همانگونه که دانشمندان آن عصر حضرت را به عنوان دریای جوشان علم و دانش که در دانش و معرفت کسی را یارای هماوردی با او نبود، شناخته و به چشم یگانه استاد همه دانش های که بشر تا آن روز کشف کرده بود به ایشان نگاه می کردند.
امام صادق، سمبل مشروعیت مبارزه ای بود که اهلبیت وحی بر ضد ستمگری و سرکشی دو سلسله بنی امیه و بنی عباس به راه انداخته بود.
امام صادق(ع) حدود چهار دهه از عمر با برکت خویش را در حکومت بنی امیه گذراند و شاهد ستم، کشتار و قساوت هایی بود که بنی امیه عموماً نسبت به امت اسلام و خصوصاً اهلبیت پیامبر(ص) و شیعیان آنحضرت روا می داشتند.
حکومت بنی امیه در سال ۱۳۲ وقتی که سقوط کرد و خلافت به بنی عباس منتقل گردید، امام صادق(ع) نزدیک به ده سال از عمر شریفش، با ابوالعباس سفاح گذراند و با بخشی از حکومت منصور دوانیقی هم‌عصر بود.
رویکرد امام از مناقشات باز سیاسی به سمت تربیت علمی، فکری، عقیدتی و اخلاقی امت اسلام تغییر جهت داد؛ تغییری که به رغم استمرار یافتن انحرافات سیاسی و فکری در میان جامعه اسلامی، بقای خط اصیل را در درازمدت تضمین می کرد.
در زمان این امام همام، فرقه های فکری و عقیدتی چون معتزله، اشاعره، خوارج، کیسانیه و زیدیه در سرزمین اسلام رو به گسترش بود و میان آنها کشمکش و درگیری به شدت جریان داشت. کفر و زندقه نیز جانی تازه گرفته و به فضای جامعه اسلامی نفوذ کرده بود. در چنین زمانی امام صادق(ع) عهده دار رد ملحدان از سویی و مقابله با فرقه های منحرف از سوی دیگر گردیدند.
آنحضرت در عین حال از تقویت خط انقلابی و جهادی نیز غفلت نکرده و با تایید قیام هایی چون قیام عمویش زید ابن علی و دیگر انقلابیون خاندان بزرگوار علوی، به تقویت این روحیه در جامعه می پرداخت.
البته آنحضرت هیچگاه از عواقب مبارزه سیاسی با بنی عباس در امان نبود و منصور همیشه از آنحضرت در هراس بوده و ایشان را دست پنهانی می پنداشت که در پشت همه حرکت های انقلابی علیه او وجود دارد. همین بدبینی منصور باعث گردید؛ تا او چهار بار امام را به دربار خود در عراق احضار کرده و با در تنگنا قراردادن آنحضرت می خواست به مردم بفهماند که در برابر او کوتاه نیامده و همواره پیگیر کارهای اوست.
امام سال‌های پایانی عمرش را که مصادف با استقرار پایه های حکومت بنی عباس بود، در ترس و اضطراب و جو آکنده از دشمنی و تعقیب به سر برد؛ اما در عین حال توانست به مدد فراست و کارآزمودگی و نیروی اراده، رسالت خود را به انجام رسانده و چشمه های دانش و معرفت را در میان امت سرازیر نموده و امت مسلمه را از درون بازسازی نماید.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل
https://avapress.com/vdcawunm.49n0015kk4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما