تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۳ میزان ۱۳۹۳ ساعت ۰۱:۵۸
کد مطلب : 100400
فراریان آسمان
اگر باور بیاوریم که حضرت آدم به هند هبوط کرد، از هند تا هندو کش و کوه البرز بلخ؛ راهی نیست وی باید چقدر در این مناطق به دنبال حوایش گشته باشد خدا میداند! حالا بماند که از چشم تاربین تاریخ جا مانده است ولی علما را قولی است بر این مضمون وقتی دلبند دور افتاده اش حوا را پیدا کرد میل دست یازیدن به او را داشت.
ندا آمد که یا آدم توقف
مکن اندر عروس ما تصرف
عرضه داشت بار الها چه نمایم، که حشمت و حریم حوا حفظ شود؟ از خدا خطاب آمد: بر پیامبر آخر و آل فرزانه اش سلام و صلوات بفرست که هیچ چیزی بهتر از این نباشد. آن ملاقات نخستین، کی بوده و کجا بوده قلم قصد گفتارش را ندارد. اما یک چیز از پهلوی این پیشینه ها پیدا می شود؛ آن این که زنان حریم دارند که ممزوج با سرشت و فطرت آنهاست که در مصحف محمد( ص ) تعبیر به واژه های عظیم القدری شده است مانند ستر و حجاب.
دیری است که زمام داران، این هویت زنانه را مسئله کرده اند. مثلا ملا عمر از حمام زنانه تا کفش پا قصه های عملی ساخت که قلم از گفتارش شرم دارد. تلویزیون ها را به جرم این که چهره زن را نشان داده به دار زد! از طرف دیگر رسانه های یاغی ( منظور، رسانه هایی که میان مردم جای پا ندارند یا پادر هوا، هستند) امروز، زنان را معزول نشان می دهند به این معنی که از مقام سترگ ستر و عفاف خلع می کنند وتا حضیض مبتذل ظرف شهوت، پایین می آورند و وجود وی را قایم به پتیاره گری تفسیر می کنند!
در ادیان آسمانی، دوزخ آمیخته با لذت های حیوانی و خوشی های لحظه ای است. زن افغان فرشته نگون بختی است که فراق آسمان را به جبر دیده نه به انتخاب چون راه های سعادت برایش ویران شده؛ جبر جنگ اورا به ورطه فراموشی و نسیان کشانده؛ نسیان از الگو ها، از شاد کامی های معنوی و ... او را در این ورطه انداخته است! او در دادگاه ملا های اجنبی پاکستان گناه نکرده محکوم آمد! کینه آسمان و عفت را از این فریب طالبانی به دل گرفت چون طالبان گدایان فریب بودند و نیاز مند این تزویر گریی بنام دی.
اگر در مملکت ما رفاه، امنیت و علم آموزی فراهم می شد جریان زن افغان، غیر از این بود که امروز هست. با بودن تعلیم و تربیت هیچ گاه حاضر نمی شد با بزهکاری و بی حجابی آلت دست تجار تلویزیونی شود یعنی از چاه جمود طالبان بر خاست و ناخواسته بر چاله ابتذال رسانه ای و دولت فاسد افتاد! چون راه روشن دیگری وجود نداشت. این معضل به حدی است که سر دهقان مزرعه فلک زده در معرکه ابلیس رسانه ای باخته، از رییس جمهور گرفته، تا معاونین دست می دهند با جنس متفاوت! چه جای اصلاح با قی می ماند؟! که نگارش به او نور اندازد! ماهی از سر گنده گردد نه زدم! وقتی سر ماهی و نفس نمک بگندد جماعت چگونه اصلاح شود؟ فریب زن بنام آزادی فریب همه ملت است چون این آزادی به نفع نیمه حیوانی شخص است. البته مدار مرد و زن از حیث محوریت اینجا فرق می کند اگر مرد منحرف شود یک فرد است. اگر زن به کج راهه رود جمعی به دریاچه عدم غرق می شود چون زن مادر و همسر است. اقبال، اقبال زنان را بلند بیان می کند:
پوشش عریانی مردان زن است
حسن و دلجو عشق را پیراهن است
زن در تعیین سرنوشت نسل ها و ملت ها نقش محکم دارد. نقش ریشه ای دارد در تمدن سازی و علم آموزی. سواد زن مال همه خان و مان است در حالی که مرد از این حوصله برخوردار نیست در این صورت آیا رواست که او سرگرم جشنواره ها، موسیقی های مستهجن ومیتنگ های شهوتناک شود! و چهره اش و عمرش به آوازه خوانی خلاصه شود.
قوت مغرب نه از چنگ و رباب
نه زرقص دختران بی حجاب
چنان که در جشنواره رومی، در کابل دیده شد اگر روح مولوی بزرگ در آن جلسه آمده باشد آن گونه که از مثنوی شریف و افکار مولوی معلوم است قطعا رو به بر گزار کنندگان گفته است:
خرم دلی که کره خر آمد الاغ رفت!
آیا آزادی همین است که زن، به تن و طنبور تباه شود. آیا وقت آن نرسیده است که زن از چنگ طالب ملا عمر و طنبور وزرای بی کفایت کابل آزاد شود؟ در سرزمین مثنوی که پر از توحید است اوثان گرایی رواست؟ دود این آتش کدام چشم را به چالش نمی کشد؟ آسیب هایی که از همین روند ها بر می خیزد بگونه ذیل است:
برای خود فردی كه بی حجاب است، بی حجابی باعث می شود كه از ارزش های انسانی خالی بشود. كسی كه با بی حجابی می خواهد خود را مطرح كند، درواقع با جسمش می خواهد خودش را نشان دهد، به این معناست كه این آدم فاقد معیار های انسانی است. این آدم اگر ارزش قابل ارائه انسانی مانند تخصص، عقلانیت، تفكر و دانش داشت، دیگر نیازی نبود كه جسمش را عرضه كند تا مورد توجه قرار بگیرد. دختری كه بی حجاب است درواقع به طور عیان، این را فریاد می زند كه من هیچ ارزش انسانی قابل عرضه ای ندارم و فقط جسم قابل عرضه دارم، لطفا به جسم من توجه كنید. این موضوع مصداق آیه كریمه قرآن است كه می فرماید بعضی از انسان ها آنقدر تنزل پیدا می كنند كه مانند حیوانات و بلكه پایین تر و پست تر از آن ها می شوند.
بدترین توهین و تسخر، به یك زن این است كه مردم، نه به عنوان یك انسان بل، به عنوان یك سوژه جنسی و عیاشی به آن نگاه كنند و آن را به صورت ابزار ارضای شهوت استفاده نمایند که چند روزی بیش نیست و تنها رنگ باقی، صبغه الله است و بس. دیگر رنگ ها عدم در عدم است که گویا خود آن مرد بزرگ، این رنگ های پر ننگ کودکانه رامی دید که بیادش به دروغ بر گزار می کنند در کابل یا جاهای دیگر:
كودك اندر جهل و پندار و شك است
شكر باری قوّتِ او اندك است
در پایان از همه بانوان بلند همت هموطن سپاس گزاری می شود که در پایگاه عفاف پایدار ماندند. سرفراز باشید.

نویسنده: علی اکبرآل مولا
https://avapress.com/vdccxxqsx2bqx08.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما