تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۶ جدی ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۴۴
کد مطلب : 177990
نگاهی به وضعیت دانش و دانشگاه در افغانستان؛ قالب‌گرایی و نتیجه‌محوری، نبود عقلانیت و اندیشه‌ورزی!
به گفته مارتین لوتر: «پویایی و فرزانگی جامعه به میزان درآمد و ایجا قلعه‌های مستحکم و بناهای مجلل نیست، بل وابسته به تربیت و پرورش انسان‌های با فضیلت و اخلاق‌مدار و نیکو است».
 
دانشگاه، کانون و مرکز مهم و اساسیِ تغییر و توسعه در جامعه بشری محسوب می‌گردد. این کانون رسالتِ تولید دانش و اندیشه را در جامعه دارد. چرخش و پویایی سیاست، اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و تفکر در سطح جامعه از همین مکان (دانشگاه) رقم می‌خورد. در طول تاریخ و در تمام جامعه بشری، خصوصا در این اوخر دانشگاه نقش به سزایی در توسعه، پویایی، بحران‌زدایی، برنامه‌ریزی در بخش‌های سیاسی، اقتصادی و زیربنایی را دارا بوده است. در جوامعی که نقش این نهاد پر رنگ و در حرکت بوده، آن جامعه نیز به فرزانگی و دانایی نایل بوده است، اما در کشورهایی که پایه این مکان ویران و دچار آسیب بوده، همه سطوح جامعه با بحران و دربه‌دری دست به گریبان بوده است. در این نوشته کوشش خواهم کرد که با تجربیات و مطالعه‌ای که نسبت به وضعیت دانشگاه و سطح کارایی آن در افغانستان دارم، می‌خواهم نکاتی را پیرامون این موضوع مطرح کنم.
 
افغانستان از جمله کشورهایی است که جنگ‌های طولانی و خسته‌کننده‌، بی‌ثباتی سیاسی، جهل فرهنگی، اقتصاد ویران، نابه‌سامانی‌های اجتماعی که محصول جنگ‌ها بوده، پایه‌های فرهنگ، دانش، تحصیل، معارف و دانشگاه را دچار آسیب و ویرانی نموده است. افغانستان امروزی، جامعه‌ای بحران زده و پس از جنگ است. جنگ پدیده ویران‌گر و نابودکننده است. هیچ چیز را در امان و مصؤن نگه نمی‌دارد. جنگ‌های ویران‌گر باعث شد که ظرفیت‌های علمی و روانی نخبگان یا از بین برود و یاهم قربانی جنگ‌های خانمان‌سوز گردد. پس در چنین وضعیتی، محال و دشوار خواهد بود که دانش و دانشگاه در جایگاه امن و مطلوبی قرار گیرد . نه این وضعیت و بل بی‌ثباتی و جنگ‌های ویران‌گر، پایه‌های دانشگاه و دانش را نیز ویران و دچار آسیب نموده و آن‌را به یک مکان ساکن و آرام تبدیل نموده است.
 
اما طی چند سال اخیر خصوصا با آغاز فصل جدید در حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان، یک‌بار دیگر جامعه جنگ‌زده افغانستان در مرکز افکار عمومی جهانیان قرار گرفت و سیل عظیمی از امکانات اقتصادی و سیاسی از سوی جامعه جهانی و کشورهای بین‌المللی، به منظور ترمیم بنیادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گسیل و فرستاده شد. یک‌بار دیگر مردم با امید تازه و با نگاه جدید به زندگی و آبادی وطن روی آورد.
 
در زمان طالبان و قبل از آن، که کشور فضای اختناق سیاسی و فرهنگی را تجربه می‌کرد، دانشگاه‌ها غیرفعال و یا هم در وضعیت شکل بسیار فجیع و رقت‌بار به سر می‌برد؛ در این دوره تعداد دانشجویان و کادرهای علمی به حداقل سطح ممکن بود و در حدود ۱۰ هزار دانشجو و یک هزار کادر علمی در سطح کشور وجود داشت، اما در دوره جدید، سیلی از مردم خسته و آواره از جنگ اعم از مرد و زن و جوان و پیر، به سوی درهای مکتب و دانشگاه شتافتند. دانشگاه و مکاتب که هنوز غبار جنگ در آن سایه افگنده بود، طی سال‌های اخیر جان تازه‌ای یافتند و تعداد دانشگاه‌ها، دانشجویان و سطح فارغین آن‌ها رشد قابل ملاحظه‌ای یافت، اما آسیب‌ها و کاستی‌های موجود در دانشگاه‌های افغانستان پس چند سال کار و ترمیم آن از سوی دولت و جامعه جهانی، بازهم مرکز انتقادها و گفتمان‌های اکادمیک قرار گرفت. واقعیت آن‌ است، آن‌طور که باید دانشگاه در افغانستان رسالت خود را که همانا پرورش نیروی فکری آینده و مدیران سیاسی و اقتصادی جامعه است، انجام داده نتوانسته و دچار سستی و یا هم در سطح صعود نبوده است.
 
با در نظرداشت معیارهایی که از سوی مؤسسات بین‌المللی برای ارزیابی دانشگاه‌ها از قبیل میزان پویایی، تولید آثار و کتب، وجهه ملی و بین‌المللی، اساتید کادر و فعال صورت می‌گرد، افغانستان از این منظر در سطح پایین و در میان کشورهای عقب افتاده از لحاظ دانش قرار می‌گرد.
 
آسیبها و چالشهای موجود فراروی دانشگاه در افغانستان
چالش و آسیب‌هایی که امروز جامعه دانشگاهی و محیط علمی ما را با چالش مواجه کرده، عوامل سیاسی، فرهنگی، فکری، اقتصادی، علمی و نبود سیستم آموزشی مدرن و سنتی بودن سیستم آموزشی می‌باشد. این عوامل سخت در روند رشد و پویایی دانش و دانشگاه در جامعه نقش منفی داشته که هر یک از این عوامل و فاکتورها را به صورت خلاصه به بحث می‌گریم.
 
1ـ عامل سیاسی؛
قبلا گفتیم که افغانستان یک جامعه پس از جنگ و ویرانی است. بدون شک در چنین جامعه‌ای بی‌ثباتی، عدم قانونمندی، نبود پشتوانه لازم دولت و دخالت عناصر سیاسی و همچنان سیاسی شدن دانشگاه چون تبدیل شدن دانشگاه به مرکز تولید و پخش ایدیولوژی سیاسی، حزبی و قومی، استفاده ابزاری و سیاسی از این مکان برای مقاصد سیاسی، استخدام و گزینش کادرها با در نظرداشت  گرایش قومی و سیاسی، باعث گردیده که دانشگاه به مرکز رقابت و کش‌مکش‌های سیاسی ـ قومی تیدیل گردد. این روند بدون شک چرخش ترقی و رشد علم را دچار توقف و ایست می‌کند.

2ـ عامل فرهنگی؛
فقدان نگاه فرهنگی ـ ارزشی، نبود فرهنگ ارزج‌گذاری به دانش و دانشگاه و بی‌اهمیت بودن دانش و دانشگاه در نظام فرهنگی جامعه ما، باعث گردیده که توجه دستگاه قدرت و دولت نسبت به این مکان کمتر گردد.
همچنان نقش دانش و دانشگاه به عنوان پدیده‌ای مدرن همیشه مورد حمله‌ی گروه‌های افراطی و سنتی بوده است. از سوی دیگر، فرهنگ مطالعه و پژوهش در جامعه ما خصوصا در نظام دانشگاهی جایگاهی ندارد.
 
3ـ عامل اقتصادی؛
افغانستان از جمله کشورهای فقیر محسوب می‌گردد و فقر، دشمن دانش است. فقر و عدم توجه مالی دولت نسبت به دانش و کادرهای علمی، باعث شده که اکثریت اساتید به جای تحقیق و نشر آثار، مقالات و کُتُب و کارهای علمی و پژوهشی، مشغول کارهای شخصی، تجارت و سیاست گردند، تا با درآمد آن، زندگی مادی و معیشتی خود را سر و سامان دهند.
 
4ـ نبود ظرفیت و کادر علمی؛
اکثر اساتید در دانشگاه‌‌ها از لحاظ علمی و تئوریک دچار مشکل اند، یعنی در سطحی از دانش و خردمندی قرار ندارند که بتوان مدیران خلاق و پُرباری در آینده تقدیم جامعه کنند. این استادان از لحاظ سطح تحصیلات، به درجه لیسانس و یا هم ماستری قرار دارند، و حداقلی از اساتیدف درجه‌ی تحصیلی دکترا دارند. حتی بسیاری از این استادان از روند فعالیت‌های علمی و پژوهشی، میزان تولید آثار و متن، تولید اندیشه و خلاقیت، عقلانیت و اندیشه‌ورزی عاری هستند و دانشجویان آن‌ها نیز به تبع، تقلیدگرا و عاری از هر نوع قدرت فکری و هنری تربیت خواهند شد. در نتیجه، دانشگاه دچار خلاء علمی و فکری است و این عامل، از اساسی‌ترین فاکتورهای است که جامعه دانشگاهی افغانستان را سخت دچار سستی و کندی نموده، باعث شده که دانشگاه در تولید انسان‌های خلاق و دارای تعقل و اندیشه انتقادی عاجز باشد.
 
5ـ سیستم آموزشی سنتی و کهنه؛
سیستم آموزشی سنتی و بسته در نظام آموزشی افغانستان دارای خصلت‌ها و یژگی ذیل می‌باشد؛ مانند: قالب‌گرایی و نتیجه‌محوری، استاد و چپتر، انضبا‌ط سخت و شکننده، فضای بسته فکری، عدم پرسش‌گری و انتقاد، نبود آزادی اندیشه و فکر، مطلق‌گرایی و یک‌سان اندیشدی، نبود عقلانیت و اندیشه‌ورزی، تقلیدگرایی و محدودی فکر، واحد بودن منابع و عدم توجه به تفاوت‌های فکری، جسمی و روانی دانشجویان، فقدان گفت‌وگو و مباحثه .
 
این عومل و عوامل دیگر، از جمله چالش‌ها و فاکتورهای است که فراروی دانش و دانشگاه درافغانستان قرار گرفته، باعث شده که ما با سیلی از نارضایتی‌ها، مدیران بی‌برنامه و فاقد هرنوع خلاقیت فکری و مادی، بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی ناشی از این وضعیت و رکود علم و فرهنگ در جامعه دست به گریبان گردیم.
 
ما برای ایجاد یک جامعه ایده‌آل و انسانی، و مبارزه با هرنوع بدبختی اجتماعی و انواع ناهنجاری‌ها، مجبوریم برای پالایش و اعمار پایه‌های دانش و دانشگاه، قدم برداریم و نگذاریم این مکان و کانون علمی و انسانی، به مرکز سکوت، تبعض، سیاست، مذهب و قومیت تبدیل شود. رشد و توسعه دانشگاه، باعث توسعه اجتماعی، سیاسی، خودبسندگی فکری و خردمندی  در تمام حوزه‌های جامعه می‌گردد.
 
نویسنده: غلام یحیی رنجبر
 
https://avapress.com/vdcao0n6w49n0o1.k5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما