تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۷ سرطان ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۵۹
کد مطلب : 188018
خفتگی علما؛ آشفتگی توده ها
علما، مسؤول ارائه ی آموزه های اصیل اسلام است. اسلامی که بتواند به نیازهای هر نسلی در هرعصری، پاسخ بگوید. اگر اسلام به صورت اساسی و اصلی و مطابق با زمان به مردم تفسیر نگردد، مردم نسبت به اسلام، نگاه دقیق و عمیق نخواهند داشت. از این رو، علما مسؤول اند تا آگاهانه و مسؤولانه به عرصه آمده و آموزه های اصیل اسلام را جهت نجات مردم؛ به مردم عرضه نمایند.
 
یکی از عوامل اصلی در تقصیر تفسیر و گسترش تحریف برنامه های دین، خفتگی علما در طول تاریخ بوده و این عامل موجب گردیده که در سایه ی خاموشی و خفتگی مبلغین دین، دشمنِ در کمین دست به تبلیغات برنامه های خود بزند و مردم ناآگاه و ناآشنا با مسایل مهم دینی را از اسلام دور و نسبت به ارزش های آن، بی باور کند. بی باوری باعث گردید که بخشی از مردم، رو به سوی بلندگوهای تبلیغاتی دستگاه های حاکم بیاورند و چون از زبان علما، اسلام را پاسخگوی نیازهای خویش ندانستند، ناگزیر به تبلیغات فرافکنانه و فریبنده ی دستگاه های حکومت های جبار گوش دهند و حتی باور کنند. این قضیه از اوایل ظهور اسلام تاکنون، ادامه دارد و اینک که عصر اوج تبلیغات رسانه ای و فرهنگی است، بیشتر گردیده و بی تفاوتی، کم رنگی در کار رسانه ای مراکز اسلامی و نبود قرائت اجتهادی از دین، بر سرعت سیر رسانه ای علیه برنامه های انسانی و اسلامی افزوده است.
 
امروز یا بی تفاوتی و خفتگی بر اکثر علما حاکم گردیده که هیچ گونه تلاشی در مسیر تفسیر اسلام نمی شود و یا هم قرائت پاسخگو از دین صورت نمی گیرد که هر دو، یکی بوده و بر بی باوری و دوری مردم از علما و آشفتگی توده های بی رهبر و بی رهنما به شدت کمک کرده است.
 
در واقع اسلامی که امروز از سوی کثیری از عالمان دین و در تعدادی از حوزه های علمیه ی جهان اسلام تبیین و تفسیر و ارائه گردیده و می گردد، اسلام پاسخگو به نیازهای نسل عصر کنونی نبوده بل مخرب و ویرانگر است. به همان اندازه که تفکر وهابیت و داعش برای جوامع اسلامی و مسلمانان و ملت ها تباهگر و ویرانگر است، تفسیری که نتواند به نیازهای امروز مسلمانان پاسخ بدهد، نیز مخرب و شکننده است.
 
صریح تر بگویم، بخشی از درد و رنجی که امروز بالای مسلمانان جهان حاکم گردیده و طاقت فرسا شده، نتیجه ی خفتگی مسؤولان مسلمان و بخصوص علمای خفته در کنج حوزه یا عالمانی که از اسلام نتوانستند قرائت اصیل و اجتهادی ارائه کنند و به پرسش های مردم پاسخ بدهند، می باشد.
 
 این عالمان، به جای برنامه های اصلی دین، به تبلیغ و ترویج برنامه های فرعی و کم اهمیت دین پرداخته و به جای سروسامان دادن وضعیت زندگی و دعوت مردم برای تلاش جهت آبادانی دنیا و آخرت، به آخرت گرایی صرف دعوت کرده و به همین منوال، مسلمانان را با دین و دین را با مسلمانان کاملا بیگانه کرده و میان شان جدایی انداخته و حتی مقابل همدیگر قرار داده است. اگر امروز و نسل امروز، از دین و مبلغ و عالم دین، متنفر و منزجر است، کم کاری و بدکاری علما بوده که این چنین موضع ضد دین و عالم دین، بین نسل امروز کاشته و پخته شده است که حتی به مراجع عظام، نگاه سطحی می شود و مقام مرجعیت را برابر با پاپ معرفی می نماید و نقش مدیریتی به مرجعیت قایل نمی گردد.
 
البته در کنار عالمان بی تفاوت و بی باک نسبت به سرنوشت مردم، عالمانی بودند و هستند که امروز از ثمره ی مبارزه و مجاهدت آنها، پرتو نور آموزه های اسلام بعد از چهارده قرن، همچنان بر فراز شهر اذهان و افکار بشر در جهان می تابد و می درخشد که می توان از سیدجمال الدین افغانی ها، امام خمینی ره ها، امام موسی صدر ها، سیدمحمدباقر صدر ها، سید قطب و محمد قطب ها و... نام برد. ولی آنچه بایسته و شایسته بود تا اسلام به عنوان آیین حیات بخش و نجات آفرین جهانی مطرح می شد و نه تنها جهان اسلام که جهان بشریت گریبانگیر بحران نمی شد؛ به وقوع نپیوست.
 
اگر واقعا اکثریت علما همانند سید جمال ها و خمینی ها و اقبال ها رسالت انسانی و اسلامی خویش را درست ایفا می کردند و اسلام را از تحجر و کهنگی و قرائت خشک و خالی و بی روح و بی تحرک، بیرون می کردند و برای نیازهای نسل ها و پرسش های نسل امروز پاسخگو می ساختند و آموزه های اسلامی را به عنوان آموزه های سرنوشت ساز و پاسخگوی پرسش های نسل امروز، تفسیر می نمودند؛ هرگز جریان های ضد دینی و ضد آخوندی پا نمی گرفتند و رشد و قوی نمی شدند و مقابل اسلام قطع علم نمی کردند و یا ضعیف ظهور می کردند.
 
آشفتگی، خفتگی و تفکر صرف معیشت اندیش حوزوی، باعث شده که مسلمانان عقیم بمانند و راهکار مبارزه با فقر و فساد، سیاست های فریبنده و دروغین، تهاجم فکری، فرهنگی و سیاسی نداشته باشند و راهکار احیای اسلام و بازسازی حیات عزت آور انسانی و اسلامی جامعه را نداشته باشند و... بلکه بی مایه و بی برنامه بمانند. این است که همه بدبین و متنفر می شوند و از اسلام و دین و عالم دین بیزاری می جویند و ابراز تنفر می کنند. زیرا قرائت دینی ای که نتواند بازگشای گره های زندگی بشر گردد و نتواند جامعه را از زیر سلطه ی فقر و ستم و تبعیض و خشونت و تهاجم و تجاوز و تحقیر و توهین نجات دهد و توان ارائه ی برنامه ی آزاد و عادلانه و منصفانه و موفقانه نداشته باشد، برای هیچ کسی قابل پذیرفتنی نیست.
 
امروز، اگر بخواهیم با تفکر اسلامی وارد عرصه ی خدمت به خدا و خلق شویم، نیاز جدی است که اسلام را به صورت واقعی و اصلی اش تفسیر کنیم و پاسخگوی پرسش های نسل خود بسازیم و به عنوان طرح نجات بخش، مطرح کنیم. دیگر زمان آن گذشته که نسل امروز و فردا، تبلیغات متحجرانه و تخدیر آمیز مبلغین دروغین دین را بپذیرند و از آن متأثر گردند و همان طوری که تبلیغات خشک و توخالی عده ای از عالمان عمامه مآب و عالم نما، سال های سال، بر فراز فضای شهر پیچیده و اما نتیجه ای نداشته، دیگر نباید فضای ظلمت بار این چنینی، حاکم گردد و بر افکار و اذهان حکومت نماید.
 
تنها راهکاری که می تواند آموزه های اسلام را برای مردم مقبول و معقول جلوه دهد و بر آشفتگی توده ها مرهم بگذارد، حرکت آگاهانه و مسؤولانه ی انسانی و اسلامی علما است. این حرکت زمانی به وجود می آید که خفتگی خفتگان درهم بشکند و خاموشی رخت بر بندد و بیداری به تبلور آید. آن وقت بایستی با توجه به نیاز نسل هر زمانی و مکانی، دین به قرائت گرفته شود تا بتواند به پرسش های مردم، به نیازهای نسل ها و مقتضای عصرها، پاسخ بگوید و به عنوان اسلام غنی و پاسخگو؛ فریادگر آزادی، انسانیت، انصاف و عدالت و عزت برای تاریخ باشد و درمانگر آشفتگی توده ها و برهم زننده ی خفتگی خفتگان.

نویسنده: محمد عظیم فکوری
 
https://avapress.com/vdcdfj0fjyt0jz6.2a2y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما