تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۲ عقرب ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۳۳
کد مطلب : 195560
مولانا عبدالله؛ در کام توطئۀ سه حلقۀ "خبیثه"
مغز متفکر دوم که در روز ششم میزان، در لای "چکش و سندان" محکمه افکار عمومی از کار افتاده بود، اکنون دوباره فعال شده است.

او برای اعتباردهی به تقلبات میلیونی، به توطئه‌ها و تقلاهای بسیاری ضرورت داشته و دارد. نخستین هدف، شکستن هسته مقاومتی بود که در کمیسیون شکل گرفته بود. دومین هدف، رخنه در درون نهادهای بین‌المللی‌ دخیل در پروسه انتخابات تعیین و تعریف گردیده بود.

چندی پیش دو کلیپ صوتی از اردوگاه تیم دولت‌ساز در رسانه‌های اجتماعی ‌"درز" کرد. یکی از این کلیپ‌ها، از ایجاد یک "چینل خاص" به منظور سرپوش‌گذاری به تقلبات بزرگ در درون "یوناما" پرده بر می‌داشت. چیزی که نتیجه‌اش در داستان مولانا و سید بصیر نمایان شد. کلیپ دوم، از عصبانیت عمیق پیروان مکتب مخکشیزم، در مورد وجود مولانا عبدالله به مثابه تنها سد بازدارنده تقلب در درون کمیسیون انتخابات حکایت می‌کرد.

متفکر دوم که اکنون به "متقلب اعظم" تغییر شکل داده است، برای رسیدن به دو هدف یاد شده، به ایجاد سه "حلقه" خبیثه‌ای ضرورت داشت که در تعامل معنی‌دار باهم بتواند او را در راستای سرپوش‌ گذاشتن به تقلبات بزرگ و اعتباردهی به آرای تقلبی کمک کند.

حلقه اول، حلقه استراتژیست‌ها بود که در پشت پرده فعال شد. اعضای این حلقه کوچک، از چهره‌های نزدیک به خود متقلب اعظم انتخاب گردید.

حلقه دوم، حلقه جارچی‌ها بود که بر اساس سناریو باید از میان هزاره‌ها مأمور می‌شد. مطابق سناریو، سرور دانش و چهره‌های نزدیک به او بهترین گزینه برای اجرای این بخش از سناریو تشخیص گردید. این حلقه مأموریت یافت تا با انتشار مطالب آتشین در شبکه‌های اجتماعی، غیرت "قومی و مذهبی" هزاره‌ها را با شدت هرچه تمام‌تر ملتهب سازد.

حلقه خبیثه سوم بازهم از میان پشتون‌ها انتخاب شد تا روی پرده بیایند. به حلقه سوم دو وظیفه مشخص داده شد. یکی اینکه با حضور در مقابل کمیسیون، فشارها را بر مولانا عبدالله افزایش دهد و دوم اینکه هزاره‌تر از هر هزاره‌ای، درد هزاره‌ها را در مقابل چشم دوربین‌ها فریاد کند و از هزاره‌ای که گویا بر مذهب و قومیتش ستم رفته است، اعلام حمایت کند.

حلقه خبیثه اول؛ -استرتژیست‌ها- وظیفه دیگری نیز داشتند؛ «کار مستمر با کمیشنران دیگر». این حلقه بر آن شدند تا از طریق کمیشنران دیگر نیز عرصه را بر مولانا تنگ کنند و این سد باز دارنده تقلب را در میان فشارهای هم‌زمان و فزاینده «افکار عمومی»، «نهادهای بین‌المللی» و «همکاران کمیسیونی» به کلی بشکند.

و اما داستان اصلی چیست؟ روایت‌هایی که از طریق شاهدان عینی، از درون کمیسیون به دست آمده است؛ حاکی از این است که مولانا به مثابه آمر و مقام "گزارش‌گیر" از سید بصیرعلی در مورد آمار و ارقام گزارش خواسته است؛ اما سید بصیرعلی امتناع کرده و گفته است؛ آمار را نمی‌دهم؛ ولو بچه "رییس‌جمهور" باشی! مولانا عبدالله در مقابل واکنش نشان داده و گفته است؛ آمار را "می‌گیرم؛" ولو پسر "امام حسین" باشی! بر اساس این روایت، صدر و ذیل ماجرا همین بوده است. حالا برای اینکه روایت‌ها روشن‌تر و مستندتر و مستدل‌تر گردد؛ به یک تحقیق بی‌طرفانه‌ای نیاز است که از تیررس حلقه مثلث خبیثه بیرون باشد و متقلب اعظم نتواند روند تحقیق را به نفع تقلب متأثر و منحرف سازد.

من شخصا یک چنین تحقیق بی‌طرفانه را لحظه‌شماری می‌کنم تا ابعاد ناروشن قضیه روشن گردد. سید بصیر علی به سخن آید و اگر ادعایی دارد ادعایش را مستند و مستدل سازد. پرسش اساسی این است که چرا سخن سید بصیر علی از حنجره یوناما بیرون می‌شود؟

روایت آن طرف قضیه نیز تا هنوز مبهم است. مولانا باید روایتش را از این مشاجرۀ خبرساز همگانی سازد. او تا هنوز گفته که این موضوع توطئه است؛ اما نگفته است که در این "دیالوگ" احتمالاً خشونت‌بار بین او و "سید بصیر" چه گذشت؟

شکی نیست که در مشاجرات شخصی، کشیدن پای "قومیت" و "مذهب" و توهین به باورها و تحقیر نژاد و قومیت، از سوی هرکسی باشد، محکوم و مشمئز کننده است. اگر ثابت شود که مولانا چنین عمل نادرستی را انجام داده است، حداقل کار ممکن، معذرت‌خواهی مولانا از سید بصیر است.
https://avapress.com/vdcd9k0fzyt0nk6.2a2y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما