تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۸ حمل ۱۳۹۱ ساعت ۱۷:۳۱
کد مطلب : 40027
امنيت در حكومت جهاني مهدوي (بخش پنجم)
زماني كه قائم قيام كند، پادشاهي باطل را از بين مي‌برد
در مسئله‌ نظامي‌گري، بايد به اين مطلب اشاره كنيم كه با امنيت فراگيري كه در حكومت امام زمان(عج) برقرار مي‌شود و با نابودي ابرقدرت‌هاي استعمارگر، نظامي‌گري و مسابقات تسلحياتي منتفي است. نتيجه‌ اين امر، انتقال منابع و ثروت‌هاي ملي به ساير حوزه‌هاست كه خود باعث رشد، توسعه و غناي اقتصادي مي‌شود و صلح و امنيتي افزون‌تر به بار خواهد آورد 

در پايان اين مبحث، به كلام زيباي امير مؤمنان(ع) در خطبه‌ 138 نهج البلاغه اشاره مي‌كنيم:
... زمين ميوه‌هاي دل خود (معادن طلا و نقره) را براي او بيرون مي‌ريزد و كليدهايش را به او مي‌سپارد. او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مي‌نماياند و كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) را كه تا آن روز متروك مانده‌اند، زنده مي‌كند.2. امنيت سياسي و نظامي
 
از ديگر وجوه امنيتي در هر حكومتي، شق سياسي و نظامي آن است كه به علت ارتباط نزديك اين دو، آنها را در يك مبحث آورده‌ايم. مهم‌ترين چالش‌هاي حوزه‌ سياست در دنياي معاصر، مسائلي چون مشروعيت نهادها و نظام‌هاي سياسي، تشخيص «خودي» و «غيرخودي» و وجود ابرقدرت‌ها و زورمداران جهاني است كه حوزه امنيت جهاني را تحت تأثير خود قرار داده‌اند.
 
مشروعيت نظام سياسي كه اشاره‌ مستقيمي به روش به قدرت رسيدن حاكم دارد، از مهم‌ترين عوامل ثبات و امنيت داخلي و بين‌المللي هر كشور است. نظامي كه فاقد مشروعيت سياسي باشد، از پايگاه مردمي برخوردار نيست و پايه‌اي سست و لرزان دارد. اين معضل مي‌تواند زمينه را براي وابستگي سياسي نظام به ابرقدرت‌ها فراهم آورد.

 از نمونه‌هاي تاريخي آن، نظام شاهنشاهي پهلوي است كه ضعف داخلي و نبود پايگاه مردمي، از جمله عوامل دخيل در وابستگي روزافزون آن بوده است. غالباً بين امنيت سياسي و ميزان استبداد رژيم‌ها، رابطه‌ معكوس وجود دارد؛ چرا‌كه استبداد، منجر به خشونت و خشونت نيز از‌بين‌برنده‌ تعادل و امنيت سياسي در جامعه است. نظام‌هاي مستبد و ديكتاتوري، همواره مايه‌ ويراني‌ها، غارت‌ها، قتل‌ها و بسياري ناامني‌هاي ديگر در عرصه‌ اجتماع بشري بوده‌اند. از منظر امام علي(ع)، استبداد، به انحصارطلبي مي‌انجامد و موجب قيام مردم عليه حكومت مي‌شود. 

از منظر اسلام، هر حكومت باطلي مطرود است. حكومت، تنها از آنِ خداوند متعال است و اولياي خدا به اذن او بر مردم حاكمند. طبق آيات و روايات، غلبه حق بر باطل و نابودي حكومت‌هاي نامشروع، امري حتمي است؛ حتي اگر يك روز به پايان دنيا مانده باشد. خداوند متعال در آيه 81 سوره‌ اسراء مي‌فرمايد:
(قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ‏ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً)؛
بگو حق آمد و باطل نابود شد. آرى، باطل همواره نابودشدنى است.
از امام باقر(ع) در تأويل اين آيه روايت شده كه حضرت فرموده‌اند:
زماني كه قائم قيام كند، پادشاهي باطل را از بين مي‌برد. 

اين وعده‌ الهي حق است؛ ‌چنان‌كه روايت شده بر بازوي راست حضرت صاحب‌الزمان(عج) اين آيه حك گشته است. با تحقق اين امر، پادشاهي و حاكميت، به جايگاه اصيل خود (حكومت اولياي الهي) باز خواهد گشت. آن امام، از مشروعيتي الهي برخوردار است و لذا، موجبات ناامني‌هايي كه در حكومت‌هاي باطل مشهود است، از بين خواهد رفت.
 
در خصوص چالش‌ بعدي در عرصه‌ سياست امروزين، يعني تشخيص «خودي» و «غير‌خودي»، بايد گفت كه حريم امنيتي هر جامعه، در وهله‌ اول، نيازمند تعريفي از اين دو مفهوم و ترسيم مرزهاي هويتي بين اين دو است. تشخيص دوست و دشمن و تعيين چنين مرزهايي، دشوار و شكننده است و از ديرباز رهبران دولت‌ها را به خود مشغول داشته است. در صحنه‌ چالش‌هاي امنيتي، همواره «نوش» با «نيش» و «هويج» با «چماق» قرين بوده است. اما در حكومت مهدوي، با حضور امام زمان(عج)، اين تعيين و تشخيص‌ها امري محال نيست و دشمن از دوست، به راحتي باز شناخته مي‌شود. در كمال الدين از امام صادق(ع) آورده شده:
زماني كه قائم قيام كند، هيچ كس از آفريدگان خدا در برابر او نمي‌ايستد، مگر آن‌كه او را مي‌شناسد؛ شايسته باشد يا ناشايسته. در شخص او نشانه‌اي است براي اهل فراست و او همان راه ثابت است كه با نور خدا مي‌نگرد و از جانب خدا سخن مي‌گويد و چيزي از او پنهان نيست.
 
در تفسير برهان جلد دوم، صفحه 1027، در خصوص آيه شريفه‌ (يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ...) از امام صادق(ع) روايتي آمده است كه فرمود:
خداوند ايشان (مجرمان) را مي‌شناسد و ليكن در‌باره‌ قائم(عج) آمده كه ايشان را با نشان‌هاي پيشانيِ آنان مي‌شناسد.
 
با اين تفاسير، در عرصه‌ حكومت ولي‌عصر(عج)، خودي و غير‌خودي نه تنها شناخته مي‌شوند، بلكه دشمنان و غيرخودي‌ها به هلاكت خواهند رسيد. امپرياليسم و استكبار جهاني از نمودهاي عيني ناامني و دشمني در دنياي كنوني‌اند كه با دلايل عوام‌فريبانه‌ خود و در جهت منافع و اهدافشان بر كشورهاي ضعيف كه از نظر منابع طبيعي غني هستند، چنگ انداخته و غارت‌گري مي‌كنند. حضور امام زمان(عج) در عصر ظهور، موجب قطع شدن ايادي استكبار جهاني مي‌شود. در نتيجه اين امر، امنيت به كشورهاي مستضعف جهان و ملل محروم و ستم‌ديده باز مي‌گردد و ثروت‌هاي ملي آنان در راه رشد و شكوفايي مردمي به كار برده خواهد شد.
 
در حوزه‌ نظامي، مهم‌ترين مسئله، بحث گسترش توليد سلاح‌هاي هسته‌اي است كه خواب آرام را از چشم كشورها ربوده و توان تخريبي آن روزافزون است. اغلب قدرت‌مندان جهاني اين تسليحات را عامل بازدارنده در مقابل ديگر قدرت‌ها مي‌دانند. اما نكته‌ اصلي اين‌جاست كه به هنگام لزوم، از استفاده از اين تسليحات بيم و هراسي ندارند. نمونه‌ آشكار آن، كشتار مردم بي‌دفاع هيروشيما و ناكازاكي است كه امريكا عامل آن بود. علاوه بر همه‌ اينها، تكثير سلاح‌هاي هسته‌اي، هزينه‌هاي اقتصادي و زيست‌محيطي فراواني دارد كه خود موجبات ناامني را فراهم مي‌آورد. با نابودي زورمداران جهان در دولت پربركت مهدوي، مسئله مسابقات تسليحاتي و ناامني هسته‌اي منتفي خواهد بود.
 
3. امنيت اجتماعي
بدانيد، آن كس از ما كه فتنه‌هاي آينده را دريابد، با چراغي روشن‌گر در آن گام مي‌نهد و بر همان سيره و روش پيامبر (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) رفتار مي‌كند تا گره‌ها را بگشايد، بردگان و ملت‌هاي اسير را آزاد سازد، جمعيت‌هاي گم‌راه و ستم‌گر را پراكنده و حق‌جويان پراكنده را جمع‌آوري كند. حضرت مهدي(عج) سال‌هاي طولاني در پنهاني از مردم به سر مي‌برد. آن‌چنان كه اثرشناسان، اثر قدمش را نمي‌شناسند، گرچه در يافتن اثر و نشانه‌ها تلاش فراوان كنند. سپس گروهي براي در هم كوبيدن فتنه‌ها آماده مي‌گردند و چونان شمشيرها صيقل مي‌خورند. ديده‌هايشان با قرآن روشنايي گيرد و در گوش‌هايشان تفسير قرآن طنين افكند و در صبح‌گاهان و شام‌گاهان جام‌هاي حكمت سر مي‌كشند.
 
مسئله‌ قوميت‌ها و نژادها در عرصه‌ اجتماعات بشري همواره چالش‌آفرين بوده است.

قوم عبارت است از يك جمعيت انساني مشخص با يك افسانه‌ اجداد مشترك، خاطرات مشترك، عناصر فرهنگي، پيوند با يك سرزمين تاريخي يا وطن و ميزاني از حس منافع و مسئوليت.

بنابراين، قوم داراي عناصري محوري چون هويت، اعتقاد، آگاهي و فرهنگ مشترك است. به نظر مي‌رسد بحث امنيت اجتماعي از منظر چالش قوميت‌گرايي و تعصبات نژادي، جلوه مهم‌تري داشته باشد. مرور تاريخ، نشان‌گر بحران‌هاي داخلي و بين‌المللي است كه ريشه در قوميت‌گرايي، تعصبات نژادي و نبود هويت واحد دارد. تجربه‌ نژادپرستي آلمان نازي كه سفيد را نژاد برتر مي‌دانست و از كشتار ديگر نژادها ابايي نداشت و بحران‌هاي داخلي امريكا كه بر اثر تبعيض نژادي ميان سياه و سفيد رخ مي‌دهد، از نمودهاي عيني تاريخي است.
ادامه دارد...
منبع: 313 آدینه
منبع : خبرگزاری آوا-مشهد مقدس
https://avapress.com/vdccmxq0.2bqxi8laa2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما