تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۹ حوت ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۲۹
کد مطلب : 123602
افغانستان و شادیانه های مرگبار
سخنگوی والی ننگرهار تایید کرده که در پی شلیک‌های هوایی به دنبال پیروزی تیم کریکت افغانستان، دو کودک در شهر جلال‌آباد کشته شده‌اند.

عطاءالله خوگیانی گفت:"دیشب دو کودک در اثر شلیک‌های هوایی شهید شدند". به گفته او، پس از آنکه تیم ملی کریکت افغانستان در بازی‌های جام جهانی پیروز شدند، برخی از خانواده‌ها دست به شلیک هوایی زدند."

تیم ملی کریکت افغانستان دیشب (۱۸ حوت) تیم اسکاتلند را در مسابقات جام جهانی در هند شکست داد و به دنبال آن هواداران تیم افغانستان در برخی از شهرها از جمله جلال‌آباد دست به شلیک هوایی زدند.

بارها در پی پیروزی تیم‌های ورزشی افغانستان در بازی‌های بین‌المللی، هواداران آنها اقدام به شلیک هوایی کرده‌اند که تلفاتی هم به دنبال داشته است؛ از جمله در پی پیروزی تیم کریکت افغانستان بر زیمبابوه در ۱۶ جدی، شلیک‌های هوایی شادیانه، یک نفر را در هلمند کشته و دو نفر را در کابل زخمی کرد.

پولیس کابل در پی این شلیک ها، ۲۳ نفر را دستگیر کرد.

کارشناسان مسایل اجتماعی از این اتفاق به عنوان یک عارضه جامعه شناختی یاد می کنند و آن را ناشی از سایه سنگین تفنگ و سلطه طولانی تفنگ سالاری بر زندگی افغان ها می دانند.

آنها می گویند که این به یک معنا نشانگر آن است که تفنگ حتی در شادی های ما نیز حضوری پررنگ دارد؛ به گونه ای که یکی از اصلی ترین راه های بیان شادمانی را شلیک های هوایی می دانیم که متاسفانه در بسیاری از موارد، شادی های مان را تبدیل به غم و اندوه ناشی از مرگ عزیزان مان می کند.

این در کنار آنکه نشان دهنده یک ضعف بزرگ فرهنگی است، مهم تر از آن، برآمده از حس همذات پنداری مان با ابزار خشن و آتشینی به نام تفنگ است.

تفنگ در مقاطعی طولانی از زندگی ما افغان ها، به عنوان یکی از اعضای فعال خانواده مان عمل می کرد. به بیان دیگر، حضور تفنگ در زندگی شخصی و طبیعی هر یک از ما به اندازه ای ملموس و مؤثر بود که نبود آن، یک کمبود کلان محسوب می شد. به همین دلیل، بسیاری از مردم، نداشتن تفنگ را چیزی همسنگ نداشتن سرپرستی برای خانواده می دانستند.

این شاید مقتضای ناگزیر آن روزگار سخت بود؛ روزگاری که کشور درگیر نبردهای خونین و سنگین بود به گونه ای که از هر چند خانواده یک نفر در راه دفاع از کشور یا حزب یا گروه یا هر مساله دیگری، جانش را از دست داده بود.

چنین فضایی، ناخودآگاه، حضور تفنگ در زندگی را تقویت می بخشد و نگاه مردم به آن را پررنگ و جدی می سازد.

اکنون که به ظاهر سال هاست از آن فضا فاصله گرفته ایم، تفنگ اما همچنان در بسیاری از مناطق کشور، سایه اش را بر زندگی روزمره مان حفظ کرده است و گاه زبان می گشاید، زبانه می کشد و جان می گیرد.

نکته دیگری که در رویدادهایی مانند ننگرهار، قابل ارزیابی و شناسایی است این است که ما ابزارها و امکانات و تجربیات بسیار اندک و محدودی برای بیان شادمانی و ابراز خوشحالی مان داریم.

ما هنوز نمی دانیم که شادیانه زدن، هرگز راه خوب و امن و درستی برای شادمانی کردن نیست.

شادیانه ای که یک خانواده را به خون می نشاند، جان عزیز یک انسان را می گیرد و به زندگی پرامید و خوش آتیه کودکی بی گناه، نقطه پایان می گذارد، نه شادیانه که مرگواره ای است خونین و اندوهبار و تلخ با پیامدهایی بسیار مدهش و ویرانگر و ناامیدکننده.

این یک عارضه عمیق اجتماعی است؛ عارضه ای که ریشه در عرف نامتعارف سیاست این سامان دارد.

ما هنوز هم در جشن های ملی مان، به جای برگزاری یک مراسم متنوع با انواع سرگرمی های شادی آور و امیدبخش، توپ شلیک می کنیم.

شاید این سنتی باشد که در دیگر کشورها نیز وجود داشته باشد؛ اما به هرحال، در کشور جنگ زده ای که بیش از سه دهه است با صداهای مهیب توپ و تفنگ، عادت کرده است و پیامد هر صدایی، به خون نشستن خانواده ای بوده است، این سنت، دیگر نمی تواند پسندیده و مطلوب باشد.

به این ترتیب، آنکه در کابل یا جلال آباد یا هلمند به نشانه شادی، تفنگ شلیک می کند و در نتیجه آن، آدمی را می کشد، از همین سنت و فرهنگ نادرست، الگو گرفته است؛ بنابراین، متولیان امور فرهنگی و اجتماعی مان، رسانه ها و سازمان های اجتماعی و آموزشگاه ها، کانون های فرهنگی و آموزشی این را باید به عنوان یک رسالت سازنده فرهنگی و اجتماعی در دستور کار قرار دهند که شلیک کردن حتی به نیت شادی، کار درست و بایسته ای نیست. ما باید راه های امن تر، معقول تر و انسانی تری را برای ابراز شادی و نشاط، پیدا کنیم.
https://avapress.com/vdcbgfb85rhb50p.uiur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما