تاریخ انتشار :چهارشنبه ۳ اسد ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۵۶
کد مطلب : 167691
جنبش روشنایی؛ حماسه ای که ناتمام ماند
به دنبال فاجعه خونین دهمزنگ در دوم اسد سال ۹۵، همه ساله این روز با جنبشی عظیم و فراگیر گره خورده است که علیرغم بلندپروازی های اولیه سازمان دهندگان و رهبران آن، پس از فاجعه هرگز آنگونه که انتظار می رفت، پا نگرفت و به یک جریان پویا و پایدار اجتماعی مبدل نشد.
 
کارشناسان با اشاره به ناکامی و ناتوانی رهبران جنبش روشنایی در سازمان دادن اجتماعات عظیم مردمی پس از فاجعه خونین دوم اسد، می گویند که این جنبش دیگر توان بازسازی دوباره خود را ندارد و رهبران جوان و جویای نام آن، پیش از آنکه برنامه ای برای مدیریت بلندمدت یک جنبش عظیم اجتماعی و سیاسی داشته باشند، بیشتر در پی دست یافتن به مدارجی از اعتبار و شهرت و قدرت در جامعه و سیاست اند و همین امر موجب شده است تا جنبش روشنایی هرگز به عنوان یک حرکت مستمر و دارای پشتوانه های نیرومند سیاسی و اجتماعی در جامعه افغانستان، مطرح نشود.
 
رهبران این جنبش، پس از قتل عام مهیب میدان دهمزنگ، علیرغم راه اندازی موج های عظیم تبلیغاتی در دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی و طرح شعارهای حماسی و انقلابی و دادن وعده های بلندبالا به هواداران خود، در برپایی اجتماعات عظیم اعتراضی در کابل، ناتوان بوده اند.
 
حتی در مواردی که چنین اجتماعات و گرد همایی هایی در سطح محدود هم برگزار شده، اعضا و رهبران این جنبش برخلاف وعده هایی که به مردم داده اند، نتوانسته اند تصمیم و برنامه ای عملیاتی و ملموس در جهت استمرار آنچه مبارزه خود با «تبعیض سیستماتیک» می خوانند، ارائه کنند.
 
افزون بر این، درست یا غلط، ادعاهایی وجود دارد مبنی بر اینکه رهبران تازه به دوران رسیده این حرکت، با استفاده از نام و نشانی جنبش روشنایی، در صدد دست یافتن به نام و نان و در کار معاملات پیدا و پنهان اند و مردم، حقوق آنها و مبارزه برای آن، تنها بهانه و پوششی مشروع برای اهداف نامشروع آنها به حساب می آید.
 
واقعیت هرچه باشد، اکنون به نظر می رسد که حتی هواداران پرشور و آتشین این جنبش نیز این حقیقت را دریافته اند که رهبران جوانی که در رأس این جریان قرار دارند، برنامه ای برای آینده جنبش روشنایی ندارند و تصمیمات، کنش ها و واکنش های آنها تنها به چند مناسبت خاص و محدود سیاسی و اجتماعی، خلاصه و منحصر شده است.
 
به باور تحلیلگران، در این میان، بروز اختلاف های جدی میان برخی از اعضای شورای عالی جنبش روشنایی و موضع گیری های بعضا سخیف و دون شأن یک حرکت سیاسی- اجتماعی پرمدعا نیز بر اعتبار و حیثیت آن نزد مردم افغانستان، سایه انداخته و مانع از ریشه گرفتن، تقویت و فراگیری این حرکت به مثابه یک جنبش اعتراضی بزرگ سیاسی در سطح ملی شده است.
 
این در حالی است که به باور منتقدان، در پی بروز فاجعه خونین دوم اسد در میدان دهمزنگ کابل، انتظار می رفت جنبش روشنایی به عنوان یک حرکت فراگیر ملی، جاودانه شود و در آینده ای نه چندان دور به سرعت، تبدیل به یک نیروی پرقدرت و عظیم سیاسی خواهد شد؛ اما عوامل فراوانی از جمله فراموشی سریع شهدا، مجروحان و بازماندگان آن رویداد غم انگیز از سوی چند جوان آرمانگرا و جویای نام و نان که در رأس رهبری این حرکت، قرار گرفته بودند، جبهه گیری بعضا نامعقول و غیر موجه رهبران احساساتی و شهرت طلب این جنبش در برابر دولت، دستگاه های امنیتی و احزاب و رهبران سیاسی، تلاش های آشکار آنها برای قومی سازی این حرکت اعتراضی به مثابه یک جنبش صرفا هزارگی و عدم اعتنا به ظرفیت سازی برای جلب و جذب نیروهای مؤثر از دیگر اقوام و مذاهب کشور، به علاوه بی برنامگی، سرگرم سازی مردم با شعارهای دهان پرکن اما میان تهی و غیر عملی و ابهام در مورد معاملات و زد و بندهای پیدا و پنهان رهبران جوان آن، این فرصت را برای همیشه از آن گرفت و اینک به نظر می رسد که جنبش روشنایی، اندک اندک به پایان راه خود نزدیک می شود.
 
یکی از نشانه های وقوع این رویداد، برگزاری بی سر و صدای روز دوم اسد امسال بود؛ رویدادی که دست کم به لحاظ تقویمی نمی توان انتظار داشت به این سرعت، فراموش شده و نادیده گرفته شود؛ اما عملا روز دوم اسد امسال، بی هیچ حرکت مهم و قابل ملاحظه ای از سوی رهبران مدعی آن برگزار شد و همین می‌ تواند نشانه ای مهم از تلاشی و فروپاشی این حماسه ناتمام به حساب بیاید و این اتفاق در شرایطی رخ می دهد که هیچیک از خواسته های مهم و محوری آن جنبش، محقق نشده و افزون بر آن، پرداخت هزینه ای تا آن مایه خونین و سنگین، مسؤولیت رهبران و سازمان دهندگان این حرکت را چندین برابر افزایش می دهد.
 
 
https://avapress.com/vdchwqnzz23n--d.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما