تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۲ سرطان ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۹
کد مطلب : 187748
از استقلال سیاسی تا استعمار فرهنگی!
در آستانه‌ی صدمین سال استقلال سیاسی کشور در مقابل استعمار انگلیس قرار داریم؛ مناسبتی که شاه جوان با کمال افتخار استقلالیت کشور را از هژمون سیاسی انگلیس اعلان کرد و دولت جدیدی را اعلام داشت، اما آیا واقعا ما به استقلال رسیدیم؟
 
امان‌الله خان در دوم حوت ۱۲۹۷ استقلال کشور را اعلان و در نهم حوت همان سال بر مسند پادشاهی نشست.
 
محمود طرزی که به عنوان وزیر خارجه کشور منصوب شده بود، نامه‌ای به نائب‌السلطنه بریتانیا در هند، که خود را در آن وزیر خارجه پادشاهی اعلام کرده بود، فرستاد و استقلالیت کشور را اعلان کرد. همچنین نامه‌ای به کشورهای همسایه و بزرگ آن روز مثل روسیه فرستاد و استقلالیت کشور را اعلان داشت. این عمل به طوری که یک‌جانبه و بدون موافقت
انگلیس صورت گرفت، منجر به درگیری افغانستان و بریتانیا گردید و امان‌الله خان قیام علیه انگلیس را به وسیله روحانیون اعلام داشت. در نتیجه جنگ سوم افغان ـ انگلیس شروع شد. در این جنگ که از شرق و از شهر جلال‌آباد شروع شد، انگلیس شهر را به هدف کشتن امان‌الله خان بمب‌باران کرد و سپس کابل را مورد هدف قرار داد.
 
نتیجه این جنگ منجر به کشاندن دو طرف به میز مذاکره و امضای معاهده‌ای شد که استقلالیت کشور در آن ذکر شده بود. اما آیا ما به استقلالیت رسیدیم؟
 
استقلال به شرایطی گفته می‌شود که یک ملت، کشور یا دولت توانایی خودگردانی و حاکمیت تام بر سرزمین، مردمان یا امورات خود را داشته باشد. از سوی دیگر، مفهوم استقلال باید در همه‌ی عرصه‌‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی باشد.
 
مردم افغانستان که 99 درصد آن مسلمان هستند، پس از استقلال سیاسی منتظر یک حاکمیت اسلامی با اندیشه‌های اسلامی بودند، اما امان‌الله خان برخلاف آن عمل کرد.
 
امان‌الله خان در سال ۱۳۰۶ سفری طولانی و ۶ ماهه به مصر، ایتالیا، هلند، بلژیك، فرانسه، سوئیس، آلمان، لهستان، روسیه، مصر و تركیه انجام داد. در این سفر شش ماهه که پادشاه کشور با همسرش ملکه ثریا همراه بود، با فرهنگ‌های اروپایی، خارجی و با بسیاری از پادشاهان و حاکمان دول من‌جمله شاه ایران و اتا ترک، رهبر ترکیه دیدار کرد.
 
امان‌الله خان در این سفرها تمام فرهنگ‌های خارجی را به خاطر سپرد و وقتی در تهران به سر می‌برد، با حکام مصری بر سر فرهنگ کشوری وارد بحث شد که نتیجتا مصری‌ها پادشاه جوان را دعوت به پر رنگ کردن فرهنگ افغانی نمود و او را از فرهنگ‌هایی که با عقاید مردمش هم‌خوانی ندارد و نمی شود این موارد را عامل ترقی دانست، به خاطر تاج و تختش برحذر داشت، اما گویا
پادشاه جوان فرهنگ بیگانه را فرهنگی نوین و مدرن می‌دانست و از دیدگاه خود عقب‌نشینی نمی‌کرد.
 
امان‌الله خان پس از سفر اروپایی خود، شروع به ترویج فرهنگ غربی در کشور کرد؛ حتی گاهی به صورت افراط و بازی با احساسات مردم. در یکی از اقدامات، خودش روسا و بزرگان قبایل را دعوت کرد و آن‌ها را مجبور به تراشیدن ریش‌شان نمود. از جمله مواردی که پادشاه غرب‌زده در کشور بر ملتی که عقاید اسلامی دارد، به صورت دیکتاتوری تحمیل کرد؛ دایر کردن مدارس مختلط، برداشتن تدریجی حجاب از سر زنان، آوردن مستشاران اروپایی به کشور و فرستادن دوشیزگان کشور به خارج بود.
 
البته اقدامات شاه جوان در بعضی موارد به نفع کشور بود؛ همانند آوردن تکنالوژی روز به کشور، اما بعضی مواردش جنگ علنی با عقاید و فرهنگ غنی ملت بود. این گونه بود که شاه جوان از استعمار سیاسی فارغ و به استعمار فرهنگی مبتلا شد.
 
اما این پروسه با مخالفت‌هایی در گوشه و کنار کشور مواجه شد و قیام‌هایی علیه پادشاهی امان‌الله خان رقم خورد. زمانی که این قیام همانند قیام علیه انگلیس، پشتیبانی روحانیون را به خود گرفت، پادشاهی شاه جوان را به هم ریخت و علمای شمال کشور، تکفیر شاه جوان را صادر کردند. در نتیجه شاه در ۲۴ جدی سال ۱۳۰۷ از سمت پادشاهی خودش استعفا داد و به قندهار سفر کرد.
 
یکی از راه‌های تسلط استعمارگران بر مردم سایر کشورها این است که فرهنگ آن‌ها را نابود کنند و امان‌الله خان در صدد نابودی فرهنگ کشور خود برآمد و باعث و بانی استعمار جدید شد. با این‌که
پادشاهی امان‌الله خان پایان یافت، اما علف هرزی را که در کشور نهادینه کرد، باقی ماند و تا امروز این رویه جاهلی و فرهنگ‌های بیگانه دامن‌گیر کشور است.
 
زمانی که شوروی به کشور حمله کرد و وقتی که آمریکا تجاوز نمود، اولین فعالیت‌شان مبارزه با فرهنگ افغانی و نهادینه کردن فرهنگ خودشان بود. آمریکا در اولین اقدام خود برای به زانو در آوردن ملت، تا اقدامی علیه آن‌ها صورت نگیرد، شروع به ترویج فرهنگ خویش و تکرار همان پروژه‌ای کرد که شاه جوان در صدد آن شد. اما چه شد که امروز آمریکا فرهنگ خود را مدرن می‌خواند و فرهنگ اسلامی را نابود می‌کند؟! به این دلیل که شاه جوان و شوروی با دولت‌های دست‌نشانده‌شان به یک‌باره و به صورت دیکتاتورانه وارد جنگ با فرهنگ و عقاید مردمشدند و آمریکا به صورت نرم و تدریجی پیش می‌رود.
 
دشمن مهره‌های زیادی برای مبارزه با فرهنگ افغانی ـ اسلامی کشور دارد و شبکه‌های طلوع، جم، بالیوود، برنامه‌های هالیوود، بی.بی.سی، صدای آمریکا و... بیشترین فعالیت را در این زمینه دارند. این مسائل باعث شده تا ملت ما و جوانان این مرز و بوم فرهنگ بیگانه را یک فرهنگ غنی و مدرن بپندارند و فرهنگ خود را، کهنه و پوسیده.
 
پس استعمار همیشه به دنبال تسخیر جغرافیا نیست، بلکه می‌تواند با تسلط بر فرهنگ و عقاید، بر اقتصاد و منابع یک کشور مسلط شود و متاسفانه افغانستان از دیرباز تاکنون، که ابتدای آن پادشاهی امان‌الله خان است، نتوانسته به استقلال عام و تام دست پیدا کند و در طول تاریخ معاصر خود، همیشه زیر نفوذ و تأثیر استراتژی‌های بیگانگان قرار داشته است؛ منتهی به صورت‌های گوناگون و متفاوت و امروز هم با حضور استکبار جهانی، دنباله‌ی همان تاریخ ننگین قرار داریم.
 
نویسنده: عباس نادری
https://avapress.com/vdcc0mqs42bq4m8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما