تاریخ انتشار :چهارشنبه ۶ قوس ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۹
کد مطلب : 196420
سکوت؛ در سایه ی بحران
با نگاهی بر فضای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی افغانستان؛ می توان عمق بحران را دریافت که چگونه بالای مردم این کشور حاکم گردیده و سایه انداخته و فاجعه و فرورفتگی خلق کرده و می کند. بحرانی که فراگیر گردیده و هر لحظه رو به فزونی و فراوانی است، نیاز به مهار و مدیریت فوری دارد.

اما قبل از مدیریت بحران، بایستی عوامل بروز و ظهور بحران شناسایی و مورد موشکافی قرار بگیرد تا زمینه برای پی گیری و کنترل بحران فراهم گردد. خلق بحران در هر جامعه و کشوری، یا از سوی دشمن بیرونی و یا هم از طرف ابزار داخلی آن به وجود می آید. هر ملت و دولتی، مخالف داخلی و خارجی دارد و هیچ کشوری، اگر هم دشمن تراشی نکند، بی مخالف و موافق نیست.

ولی افغانستان را تنها دشمن خارجی به بحران نبرده و بلکه تأثیر دست های خاین داخلی و بی تفاوتی مسؤولان نسبت به هر انرژی و نیروی دیگر، به فرسودگی و فروپاشی فضای کشور کمک کرده است و هر روز که از عمر این سرزمین می گذرد، بر سیاهی این خاک نیز افزوده می شود.

بحران، عوامل متعدد و مختلف دارد که از دخالت ورزی های سفارت خانه های خارجی تا خیانت کاری های کارگماشتگان دولت های ستمگر و غارتگر و همچنان از بی پروایی و بی تفاوتی مردم و بخصوص مسؤولان و نخبگان می توان نام برد که کشور را به سوی تاریکی و تباهی سوق داده اند.

اما آنچه در اینجا و در این مقوله قابل تأمل و مکث می باشد، بی تفاوتی مردم و یا هم سکوت در سایه ی بحران، نسبت به هر عامل دیگر، به این سرزمین، فقر و فساد و جنگ و خشونت و تبهکاری آورده است که از به وجود آمدن بحران کنونی بر فضای کشور و خاموشی حیرت آور مردم می توان یادآور شد.

بحران، عمیق تر از این نمی شود که فساد اخلاقی و اداری تا دارالاعماق دولت رخنه کند و فقر به قعر جامعه فرود رود و بازی با آبرو و آزادی و اراده و سرنوشت مردم به اوج خود برسد و سفارت خانه های دولت های بشر دوست به مرکز اصلی تصمیم گیری سرنوشت ملت آزاده و مسلمان افغانستان بدل شود و ملت و دولت سازی با تابوت سازی مردم در شاهراه ها و مراکز آموزشی و فرهنگی و مسجد و خیابان و نیروی امنیتی در سنگرهای بی آب و نان همرنگ گردد و بالاخره هیچ راهی برای رهایی نباشد و بلکه همه راه ها برای سرنگونی و سرافکندگی باز باشد و در برابر همه ی این بن بست ها و تهدید ها و چالش ها، سکوت سنگین و ننگین حاکم و اعتراض و انتقاد نباشد.

سکوتی که اینک از مسؤولان و سران و رهبران تا مراکز مهم جهت دهنده ی سرنوشت مردم چون حوزه و دانشگاه را فراگرفته، به بزرگترین عامل تأیید و توجیه و تفسیر جنایت و خیانت تبدیل گردیده است و این برای هیچ ملتی و نسلی قابل قبول نیست جز این که مردم افغانستان پذیرفته اند و هر گونه عمل شنیع و فجیع را نادیده گرفته و با سکوت از جریان ستم و تبعیض و تعصب و تخلف حمایت می کنند و نمی گذارند که عوامل سیاهی و تاریکی از خاک همیشه در خون افغانستان رخت بر بندد و به زباله دان تاریخ بپیوندد و همین مسئله به کلیدی ترین عامل تبلیغ و ترویج هر چه بیشتر جنگ و خشونت و فقر و فساد و تباهی و تاریکی تعریف شده است. وگرنه، هیچ منطقی نمی پذیرد که در برابر فساد و فقر و تقلب و تعصب، ملتی سکوت پیشه کند و حرف نزند و اعتراض و ایستادگی ننماید.

و افسوس که به جای مبارزه و مقابله با بحران ناشی از جنگ و خشونت و فساد و فقر و تخلف و تقلب و تعصب و تبعیض و توهین، جمعی جمع شده اند و بی شرمانه به همراهی جریان های بحران ساز پیوسته و از هر گونه شفافیت در کار ملت و عادلانه رفتن جلوگیری می نمایند و به ایجاد بی نظمی و بی سروسامانی همت به خرج می دهند و اجازه ی پایان بحران در افغانستان را نمی دهند و بلکه گذاشته تا دخالت ورزان به سرنوشت کشور مداخله کنند و نظم را برهم بزنند و با قبضه کردن آرا و اراده ی مردم، مدیریت سرنوشت را به بیگانگان تسلیم نمایند و افغانستان را سربسته به سمت سقوط ببرند که بردند.

اگر سکوتِ زیر سایه ی بحران شکسته نشود و مسؤولان و نخبگان و روشنفکران و حوزیان و دانشگاهیان به عرصه ی تعیین سرنوشت عمومی ورود پیدا نکنند و جهت ترسیم زندگی مردم تصمیم نگیرند، بحران با بحران شکسته خواهد شد که آن وقت پیامد اش جز تباهی و تاریکی و ویرانی چیزی دیگر نخواهد بود.

در جامعه و کشور اسلامی بخصوص اگر حوزویان و دانشگاهیان که نیروی علمی و فکری و فنی را شکل می بخشد در صحنه حضور نداشته باشند و برای کاهش و یا پایان درد و رنج خود و جامعه ی خویش نیندیشند و کاری نکنند و در برابر بن بست ها و چالش ها ایستادگی ننمایند و علیه تعصب و تقلب و ستم و ظلم و ناروایی و نارسایی اعتراض نکنند و موضع نگیرند و برای بالندگی و پویایی زندگی برنامه نریزند و طرح مطرح نسازند و تنها مشغول و مصروف حفظ آیات و روایات و یا فرمول باشند، آن جامعه به فلاکت مرگبار همیشگی گرفتار خواهد ماند.

تنها راهی برای رهایی از بحران کنونی، شکستن سکوت است. سکوتی که اینک و در اوج فضای نابسامانی در جامعه حاکم گردیده، سکوت در زیر سایه ی بحران است و اینگونه سکوت، تباهگر و ویرانگر و از سویی همراه و همگام شدن با اهل تعصب و تخلف و تبعیض و توهین و جنگ آوران و خشونت ورزان و خلق کنندگان بحران است.
نویسنده: محمد عظیم فکوری
https://avapress.com/vdcj8mevyuqehxz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما