تاریخ انتشار :جمعه ۲۰ دلو ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۰۵
کد مطلب : 285573
زن مسلمانِ محجبه و تلاش واعظ زاده بهسودی در عریان کردن آن
چندی قبل جناب واعظ زاده در سخنرانی‌ای به حد و حدود حجاب اشاره کرد و آن را مسئله‌ای سطحی انگاشت و ذهن مردم را نسبت به موضوعی که برخی حکومت‌ها میلیون‌ها و بلکه میلیاردها دالر بر حفظ یا حذفش سرمایه گذاری می‌کنند مشوش کرد.
قبل از شروع عرایضم از تمام مردم متدین و مسئولین افغانستان به خاطر وجود مراجع خود خوانده و علمای بی سواد که هیچ درکی از مسائل اسلامی، انسانی، فرهنگی و سیاسی ندارند، عذرخواهی می کنم.
 
مردم و مسئولین باور بفرمایند که شیعیان، علمای بس برجسته و تراز اول دارند که صد البته جناب بهسودی از هیچکدام آنها نمایندگی نمی‌کند بلکه از هیچکدام آنها هم مدرکی دال بر تایید مرجعیتش ندارد.
 
به این خاطر مردم و مسئولین، سخنان اخیر وی را نه از یک مرجع تقلید، بلکه به عنوان یک فرد عام که در فضای حقیقی و مجازی فعالیت‌هایی دارد قبول بفرمایند و بر شیعه و شیعیان خرده نگیرند.
 
اما بعد، یکی از اموری که در ذهن یک مسلمان بدیهی‌ست مسئله حجابِ زن مسلمان و متدینه است. بهتر است بگویم بدیهی بود. یعنی در زمانهای نه چندان دور و در جامعه سنتی و مسلمان و متدین افغانستان وقتی حرفی از زن مسلمان به میان می‌آمد، نا خودآگاه و بدون فکر و زحمت و بدون استدلال، یک بانوی محجبه و عفیفه در ذهن مردم تصویر می‌شد که چادر بر سر داشت و برخلاف تصور بهسودی، حتی یک تار مویش هم دیده نمی‌شد.
 
در آن زمان که امثال بهسودی هم خوب می‌دانند، حجاب نه دست و پاگیر بود و نه مانع کار و فعالیت زنان می‌شد و نه نماد عقب ماندگی زنی بود و نه کسی زن عفیفه را بی فرهنگ و امل می‌دانست.
 
چون الگوی همه‌ی زنان عفیفه و محجوب، حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) بود. زنانی که هم حیا داشتند و هم جهاد می‌کردند، هم فرزند می‌آوردند و هم کار فرهنگی می کردند. هم چادر بر سر داشتند و هم خطیب بودند. هم عالم بودند و هم با وجود چادری بودن، در همه عرصه های فرهنگی، اجتماعی و مبارزاتی حضور داشتند. آن بزرگواران الگوی زنان علوی و مسلمان و متدین بودند.
 
اما در چند دهه گذشته و بیشتر در زمان حضور غرب و ناتو در افغانستان، آنقدر روی ذهن مردم کار کردند و شبهه انداختند که حتی برخی از ملانماهای ماهم متاثر از آن شبهه‌ها بر علیه بدیهی‌ترین امر یک زن مسلمان منبر می روند و خطاب به حکومت می‌گویند که حجاب مسئله بزرگی نیست بلکه مسئله بزرگتر نداشتن اعتبار پاسپورت افغانستان است.
 
آدم نمی‌داند که از کدام درد افغانستان بگوید؟ از درد حضور بیست ساله آمریکا بگوییم، که تمام معانی و مفاهیم خوب را عوض و ثواب نیکی ها را در ذهن‌ها حذف کردند و قبح گناهها را شکستند و عقاب گناهها را کمرنگ انگاشتند و به فحشا و فساد تشویق کردند، یا از درد وجود چنین ملاهایی که هنوز به ابتداییات فقه و اصول تسلط ندارند و هنوز هم زبان منحرف کننده ای هستند که افغانستان را تبدیل به قبرستان مردمی کردند که گویا هرکدام غمِ گرفتن پاسپورت و فرار از قبرستان را دارند، و آنی و کمتر از آنی به بالا بردن سطح فرهنگ و اقتصاد مردم فکر نمی کنند و هنوز هم برای گرفتن چندتا لایک و کامنتِ به به و چه چه هر آنچه شیطان بزرگ می خواهد را به زبان شان می‌آورند.
 
ملاهایی که گویی عمامه‌شان تاج دشمن و عبایشان ردای دشمن است و از گوشه‌ی دهانشان نداهایی بیرون می شود که تکرار کننده ی گفته های آمریکا و اسرائیل است  و خواسته یا ناخواسته از عمال غرب شدند.
 
واعظ زاده هایی که در ادامه تلاش آمریکا، با استفاده از شبهات و منحرف کردن اذهان، سعی دارند امور ابتدایی و بدیهی مسلمانان را که از مسلمات یک مسلمان است را حذف کنند و ذهن مردم را درگیر مسائل بیهوده و یا کم اهمیت دیگر کنند.
 
اینجاست که مردم باید در انتخاب رهبر و پیشوا یا مرجع تقلید خود دقت کنند، چرا که اگر حرف آن رهبر حرف خدا بود، گویی خدا را عبادت کرده‌ای و اگر سخن آن رهبر سخن شیطان بود، گویی شیطان را بندگی کرده‌ای.
 
پس مواظب باشیم با چنگ زدن به عبا و ردای یک ملانما به قعر جهنم سقوط نکنیم.
 
والسلام علی من اتبع الهدی
https://avapress.com/vdchqmnix23n6md.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما