تاریخ انتشار :يکشنبه ۵ قوس ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۰۸
کد مطلب : 52825
جایگاه شعر مذهبی امروز
بعد از خیزش ‌ها و تپش ‌های اسلامي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، شعر كلاسيك نشان داد، اين توانايي را دارد كه همدم شاعران باشد و شاعران با قالب های آن سوز و گداز دروني شان را به تصوير بكشند.
كشف قدرت شعر كلاسيك مرهون تلاش‌هاي پيگير شاعران خلاق كلاسيك سرايي است كه با سخت كوشي تمام توانستند بر تن اين درخت كهن جامه سبز بپوشانند. تا باز مسافران خسته حيرت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، لختي در سايه ‌آن بياسايند و لحظه هاي شان را در پاي ‌‌‌‌آن مرور نمايند. 

بايد گفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: رشد و تكامل شعر كلاسيك در هر جنبه و زمينه هايي بوده است اما ‌آنچه كه بسيار تحسين بر انگيز مي باشد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، نگاه نو و تازه شاعران پس از خیزش ها، به اشعار مذهبي است. اگر وضع همينطور پيش برود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، به زودي شاهد شنيدن شعرهاي خوب و شايسته اهلبيت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(‌ع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌) در مجالس و منابر خواهيم بود. منتها بايد اين نوع شعرها را رواج داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در دسترس عموم قرار بدهيم. درست است كه در طول اين مدت، شعرهاي خوب مذهبي در بعضي مجموعه ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، مجلات و روزنامه ها به چاپ رسيده اند اما تنها تعداد اندك به ‌آنها دست رسي داشته اند و عموم مردم، مخصوصا مداح ها و مرثيه خوان ها از چنين كارهاي خوب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، بي اطلاع هستند. مردم پس از تلاطم آرمانی يك مجموعه مستقل مذهبي از كار كلاسيك سرايان نو پرداز را نديده اند تا نسبت به‌ ‌آن قضاوتي داشته باشند اما باید گفت که در خلال دیگر گونه های سرایش، شعر مذهبي هم با تحول عميقي رو به رو شده است و اين تحول در چند محور بسيار چشم گير به نظر می آید: ‌‌‌‌‌
• تحول زباني
• كشف
• تلفيق حماسه و تراژدي
• تلفيق شعر و روايت هنرمندانه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده از زبان زنده و مردمي ويژه شعر كلاسيك دوره هاي اخير است. همين طرز تفكر كه در شعر كلاسيك امروز، بايد از زبان امروزي استفاده شود‌‌‌‌‌‌‌، موجب تحول بسياري از چيزها گرديد كه از جمله ‌آن مي توان به فضاهاي زيبا و ‌آشنا و تصويرهاي ملموس و عيني اشاره نمود. مي دانيم كه فضاي شفاف و ‌آشنا وقتي به وجود مي ‌آيد كه توصيف دقيق داشته باشيم و توصيف دقيق ميسر نيست‌، جز از طريق زبان زنده و پويا. وقتي زبان زنده بود، اين طور فضاهاي ديدني به وجود مي‌آيد:
شب ميلاد در چشم تو خورشيدي تبسم كرد
شب معراج زير پاي تو صد كهكشان گم شد
تصويرهاي خوب و ملموس و عيني هم ارتباط عميقي با زبان دارد. وقتي در زبان از "مي" و "ميخانه" و "ساغر" و "ساقي" استفاده نشود، طبيعي است كه بايد به اشياي ملموس تري مثل خورشيد، رعد و برق و صاعقه رجوع شود و هنگامي كه از اين واژه‌ ها در تصويرپردازي‌مان استفاده مي‌كنيم، اين تصويرها بسيار ملموس و عيني خواهند بود:
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید
البته اين موضوع سوء تفاهمي را بر نينگيزاند كه پس استفاده كردن از واژه هاي قديمي، در زبان شعر امروز ممنوع است0 اگر در شعري از اين واژه هاي فرسوده استفاده شده باشد، آن شعر قابل تقدير نيست0 بايد گفت، منظور ما از طرح اين مطلب اين است كه تلاش شاعر در سرودن شعر، بايد استفاده كردن از زبان زنده باشد. اگر قدرت زباني‌اش به جايي برسد كه بر تن واژه ‌هاي كهن، روح زندگي بدمد، اين البته قابل ستايش است. نه كار ناپسند.
تحول ديگري را كه در شعر مذهبي امروز مي‌توان مشاهده كرد، كشف است كه بسيار اميدوار كنننده و قابل تأمل مي ‌باشد. كشف عبارت از باز يافت عناصر واقعي است كه در طبيعت وجود دارد و آدم هاي زرنگ و باهوش مي ‌توانند به آن دسترسي پيدا كنند. مورد آن فرق نمي ‌كند كه در زمينه تجربي باشد يا غير تجربي. در زمينه تجربي، كشف و اكتشاف جهان را رو به تكامل مي‌ برد و در زمينه‌ هاي غير تجربي و به طور اخص، شعر، خوبي كشف اين است كه به مقدار زياد، شاعر را از دروغ‌گويي و بلوف زدن‌ هاي آنچناني مصون نگه مي‌ دارد. شاعر ممكن است حرف راستي را بگويد و چيزي را كه ديگران بارها و بارها ديده‌ اند و يا از منابع موثق شنيده‌ اند، به تصوير بكشد. در لذت بردن از آن مناظر، ديگران با شاعر هم احساسند، منتها آن ديگران قدرت بيان اين احساس را ندارند و شاعر با بيان برتر آن احساس مشترك را مصور مي ‌كند. به اين بيت نگاه كنيد:
جرقه زد افق دو تكه گشت آسمان
و چرخ زد زمين شكافت كعبه از ميان
در اين جا شاعر، هيچ چيزي دروغي را به زبان نياورده است. چيزهايي را به تصوير كشيده است كه همه يا آنها را ديده ‌اند و يا از طريق منابع موثق به آنها اعتقاد دارند. با اين وجود شعر قدرت شعر را می بینید. چون كشف با تخيل رابطه متعادلي را برقرار نموده است و فرايند اين داد و ستد، دیدنی شده است.
متأسفانه شعر مذهبي گذشته ما كم‌كم اين عنصر مهم ناديده گرفته می شد و به همين جهت بسياري از زاويه ‌هاي آن صحنه‌هاي به ياد ماندني نامكشوف مانده است. اگر شاعران امروز ما يك مقدار همت بيشتري كنند و از اين نوع چكامه‌ ها بسراينند شايد كمتر بشنويم كه خوشخواني به جاي شعرهاي در خور آن بشكوه‌ ها بخواند كه:
از من دو دست بركمر و از تو بر زمين
دستي دگر كجاست كه خاكي به سر كنم!
توأم بودن حماسه و اندوه، یکی دیگر از تحولات بسيار اميد بخش است. آدم از اين طريق هم احساس وجود مي‌كند و هم اندوه عميقي او را به وادی غربت ها می کشاند که باید ناله ای از دل بر کشد:
اين كيست؟ اين بي‌كرانه، اين مرد تنهاي تنها
مي ‌آيد از سمت ابهام، مي‌ آيد از سمت رؤيا
يك كوفه غربت به دوشش ، يك بافه محنت به دستش
بر شانه‌هاي ستبرش زخم خيانت هويدا
اين كار در شعر مذهبي گذشته كمتر به چشم مي‌خورد. شايد اگر از شعر زيباي محتشم صرف نظر كنيم، چنين كاري نشده است. فقط محتشم را مي‌توان استثنا كرد:
آل علي چو دست تظلم برآورند
اركان عرش را به تلاطم درآورند
تلفيق شعر و روايت هنرمندانه هم از ويژگي شعر مذهبي امروز است. كاري كه در گذشته كمتر مورد توجه قرار مي ‌گرفت. شايد اگر باز از محتشم بگذريم، با اين موارد اصلاً برخورد نمی كنيم. در شعر مذهبي گذشته بيشتر با توصيف و روايت ساده رو به رو هستیم تا شعر اما در شعر خوب مذهبي امروز، اين دو را در كنار هم مي‌بينيم:
خم كرد پشت زمين را ناگاه داغ گرانت (شعر محض)
هفت آسمان گريه كردند بر تربت بي‌نشانت (روايت هنرمندانه)
از اين منظر، اين شعر ها بسيار تماشايي هستند:
اين شب درنگ تيره خواهد مرد آن جمعه موعود نزديك است
خاكستر پروانه ها آنروز تبديل خواهد شد به بال سبز

من از طعم دوبيتي‌هاي باران خورده لبريزم
كنار اشك هايم مي‌شود آويخت دريا را
در هر حال، شعر مذهبي امروز، خوشبختانه، به مرحله‌اي رسيده است كه بايد به طور جداگانه مورد نقد و كنكاش قرار بگيرد. 

نویسنده: سید حسین فاطمی
منبع : خبرگزاری آوا- کابل
https://avapress.com/vdcbswbs.rhb55piuur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما