تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۲ عقرب ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۰۲
کد مطلب : 195487
طالبان؛ ابزار بازی قدر‌ت‌های منطقه و جهان!
اگر امریکا و غرب گروه‌های تندرویی مانند داعش، طالب، بکوحرام، پ‌ک‌ک، القاعده، جبهة‌النصره و ده‌ها جریان افراطی دیگر را به صورت مستقیم و غیرمستقیم تقویت نکنند و افزون بر آن در امورات سیاسی و اجتماعی برخی از کشورها مداخله نکنند، از چه راهی خواهند توانست اختلاف و نفاق میان مسلمانان را ایجاد کنند؟ اگر شعله‌های جنگ و خشونت در کشورهای اسلامی خاموش شود آن هنگام زمینۀ وحدت مسلمانان بوجود می‌آید و این قطعاً به ضرر غرب بویژه امریکا خواهد بود.
هرچند مردم افغانستان از جنگ‌های دوام‌دار و فرسایشی و حملات نامفهوم انتحاری و انفجاری که تا درب خانه‌هایشان نفوذ کرده کاملاً خسته‌اند و چشم امید به صلح با گروه طالبان دوخته‌اند، اما رفتار ددمنشانۀ این گروه بیش از هجده سال است همچنان ادامه دارد و کوچکترین نشانی از انعطاف‌پذیری در علمکردشان دیده نمی‌شود.

با این وجود چگونه می‌شود به گروهی اعتماد کرد که تن به هر ذلتی می‌دهد و با هر بیگانه‌ای تعامل و نشست برقرار می‌کند، اما با حکومت و مردم خود همواره از مجرای جنگ و خشونت و کشتار وارد می‌شود؟

با اینکه مردم افغانستان به کوچکترین صدای صلح‌خواهی از سوی گروه طالبان گوش داده و حتی گفتگوها و مراودت‌هایشان را با امریکا و سایر کشورهای منطقه و جهان به فال نیک می‌گیرند، اما متاسفانه نزدیک به دو دهه است که مردم با سیاست گاهی به نعل و گاهی به میخ این گروه فریب خورده‌اند.

اعضای کلیدی این گروه که اکثراً اجیران بیگانگان هستند تا ناراضیان داخلی، همه‌ساله در فصل سرما آوای صلح‌خواهی را بلند می‌کنند، اما با فرا رسیدن گرمای بهاری دوباره چون حیوانات درنده به دشت و صحرا پناه می‌برند و با استفاده از مناطق کوهستانی افغانستان حملات غافلگیرانه و ناجوانمردانۀ خود را بالای مردم و نیروهای امنیتی آغاز می‌کنند.

گروهی که اساس فکری‌شان بر خشونت گذاشته شده و درنده‌خویی جزو خون و حواس‌شان شده است و از ریختن خون انسان‌ها لذت می‌برند چگونه ممکن است در راستای صلح و ثبات با آنها تفاهم کرد؟.

گروهی که از ریشه و اساس به دست استخبارات منطقه و جهان برای ایجاد خشونت و هراس‌افگنی ساخته شده و به درنده‌خویی عادت کرده، چگونه ممکن است به آسانی به زندگی انسانی و پر از صفا و صمیمیت برگردند. و اگر هم بر فرض محال، روزی برسد که موافقت‌نامۀ صلحی با این گروه منعقد شود آنگاه هیچ ضمانتی برای تغییر در اندیشۀ این گروه نسبت به زندگی مسالمت آمیز وجود ندارد و بعید نیست که اینها بار دیگر خشونت را در قالب دیگری در جامعه اعمال کنند.

پس نباید به افراد اجیر شده‌ای مانند گروه طالبان که برای هدف استراتژیک و دراز مدت استخبارات منطقه و جهان ساخته شده و روحیۀ هم‌پذیری در وجودشان کاملاً مرده است، خوشبین بود. این موجودات موزی که نام اسلام و جهاد را یدک می‌کشند در حقیقت پیروان همان افکار پلید یک مشت سیاه‌بخت شترچران جاهل عرب به نام خوارج نهروان هستند که از اسلام فقط نامش را شنیده بودند، گروهی که در حقیقت آفت دین بودند نه حامی دین و سرانجام به دستان با کفایت علی ع و شمشیرهای مرگبار یاران پاک‌بازش زمین از لوث وجودشان در دشت نهروان پاک و جنود شیطان از صف مسلمین و مومنین جدا ساخته شد.

منصفانه این بود که نه تنها افغانستان بلکه زمین باید از وجود گروه‌های خشونت‌گرا و افراطی مانند طالب و داعش و... پاک می‌شد، اما متاسفانه امریکا و غرب گروهِ رو به نابودی طالبان را در کشور دوباره زنده کرده و درموقعیت بالا و ستیج بلند سیاسی و اجتماعی قرار دادند.

امریکا در حالی از گروه طالبان یک قدرت کاذب ساخت که خود از اصل ماجرا یعنی عدم سازگاری آنان با افکار عامه مردم مسلمان افغانستان کاملاً آگاه بود، چون در ایجاد این گروه نقش داشته است، هدف اصلی امریکا با این کار در حقیقت سر پا نگاه کردن گروه خشونت، جهت رسیدن به اهداف خودش بود، نه صلح با طالبان و خاتمۀ جنگ در افغانستان.

اگر امریکا و غرب گروه‌های تندرویی مانند داعش، طالب، بکوحرام، پ‌ک‌ک، القاعده، جبهة‌النصره و ده‌ها جریان افراطی دیگر را به صورت مستقیم و غیرمستقیم تقویت نکنند و افزون بر آن در امورات سیاسی و اجتماعی برخی از کشورها مداخله نکنند، از چه راهی خواهند توانست اختلاف و نفاق میان مسلمانان را ایجاد کنند؟ اگر شعله‌های جنگ و خشونت در کشورهای اسلامی خاموش شود آن هنگام زمینۀ وحدت مسلمانان بوجود می‌آید و این قطعاً به ضرر غرب بویژه امریکا خواهد بود.

باید گفت که امریکا و غرب امروز به هدف خود نزدیک می‌شوند و اما این مسلمانان جهان هستند که متاسفانه یا از همه چیز بی‌خبرند و یا اینکه توان مقابله با توطئه و دست اندازی‌های دشمن را ندارند. در حالی‌که تمام دنیا نفاق‌افگنی و مداخلۀ امریکا در کشورهای اسلامی را شاهد هستند، به طور مثال وقتی‌که در جامعه ایران نتوانست شورش برپا کند و مردم هم‌صدای جمهوری اسلامی را طبق میل خود پراکنده و علیه نظام بشوراند، تحریم اقتصادی را وضع کرد، به همین ترتیب عربستان و امارات را با فروش سلاح‌های مدرن با یمن درگیر ساخت، همچنین سوریه، عراق، فلسطین و لبنان را نیز دست‌های نامرئی غرب به آشوب کشاند و اکنون هم این سونامی سیاست توطئه و نفاق در دنیای اسلام در حال گسترش است.

امریکا هرچند در افغانستان ابتدا به عنوان دوست استراتژیک داخل شد، اما طی بیش از 19 سال نه تنها که با مردم و حکومت صادقانه رفتار نکرد، بلکه سیاست نفاق افگنانه خود را گاهی در پوشش دوستی علیه منافع ملی کشور اعمال کرد و هیچگاه تصمیم به ختم جنگ در افغانستان را نگرفت. امروز نیز که گروه طالبان مانند توپ میدان بازی به هرطرف انداخته می‌شود یک جانب مهم این بازی امریکا است که از این طریق بحران سیاسی و نا امنی‌ها را در کشور مدیریت می‌کند.

گروه طالبان پس از مذاکره با امریکا و نشست‌های دیگری مانند مسکو و تاشکند و... احساس غرور می‌کردند و اکنون هم به خیال خام خود به هدف خود نزدیک می‌شوند، اما بی‌خبر از اینکه جز ابزاری بی‌اراده در دست بیگانگان نیستند و در حقیقت اینها وسیله‌ای هستند که در حال حاضر برای اهداف دیگران دست به دست می‌شوند و الا چگونه ممکن است که دنیای پیشرفته امروز و کشورهایی که دم از آزادی می‌زنند، با یک گروه متحجر واپس‌گرا و خشونت‌گر کنار بیایند و مذاکره کنند و در نهایت خواسته‌هایشان را نیز بپذیرند.

نویسنده: سید هاشم علوی
https://avapress.com/vdcbwsb8zrhb9ap.uiur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما