تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۷ اسد ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۱۰
کد مطلب : 97049

استقلال از واژه تا واقعیت

"به بهانه نودو پنجمین سالگرد استقلال افغانستان"
استقلال از واژه تا واقعیت
استقلال شاید مهمترین واژه در قاموس ادبیات سیاسی ملت هاست و گزافه نخواهد بود اگر از آن به شاه بیت غزل سیاسی ملت ها تعبیر شود. این کلمه هفت حرفی، محتوای ژرف و ظرفیت ها و ظرافت های بسیار دارد و دست یازی به چنین واقعیتی محصول پیمایش خارستان های محنت و سالها یا قرنها مبارزه و ‌تلاش ملت ها و معماران آنهاست. اما درکشور عزیز ما این شاه واژه از ۱۹۱۹ وارد ادبیات سیاسی کشور شد و هنوز باوجود فراز و فرود های بسیار، ‌تحولات تلخ و شیرین و تجربه ی اشغال و ده ها بحران، غبار فراموشی نگرفته، هرگاه و بیگاهی تکرار و تجدید می شود و فردا شاید، نود و پنجمین سال روز استقلالی که در ۱۹۱۹ با شکست اشغالگران انگلیسی به ارمغان آمد را جشن بگیریم که صد البته اولین فتح الفتوح مردمان عزتمند این سرزمین نبود و ۸ ثور۱۳۷۱ بار دیگر تکراراین تاریخ و نمایش دگر باره عزم، توان و اراده ی ملت ما بود اما این پرسش که انقلاب ۱۳۵۸ ملت مسلمان افغانستان چرا شکل گرفت و پس از پیروزی به چه سرنوشتی مبتلا شد و اکنون در چه وضعیتی به سر می بریم، نیازمند تامل و حاوی درسهای بسیاری است که باید بازخوانی کرد؛ پرسش فوق العاده مهمی که در این مجال کاوش در اعماق آن میسر نیست اما به اجمال و به قدر وسع خواهد پرداخت.
قبل از آنکه پاسخی به این پرسش داده شود، بایسته است تا مروری بر مفهوم استقلال و شاخصه های حداقلی یا تام آن داشت،‌آنگاه گذاری بر برخی تحولات استقلال سوز کشور دریک قرن گذشته نمود و سپس تحلیلی از وضعیت کنونی کشور داشت. معنای لغوی استقلال خوداتکایی،‌خود ارادیت و بی نیازی از دیگری است اما در حوزه سیاسی،‌ بازتاب حاکمیت ملی و شخصیت حقوقی یک کشور داری سرزمین، ‌قدرت سیاسی و حاکمیت ملی است که مقدرات آنرا اراده ملی و نهادهای داخلی در ابعاد قانونی، قضایی، سیاسی،‌امنیتی، اقتصادی و فرهنگی تعیین می کند و متکی به خود و نهاد های خودی است و در جهت تحقق اهداف، راهبردها، منافع و مصالح مردم و سرزمین خود،‌ تصمیم سازی می کند و به تعامل یا تقابل در عرصه بین المللی می پردازد.
از این زاویه، استقلال مفهومی ناظر بر روابط خارجی یک دولت با دولت های دیگر است و دولت مستقل در سیاست خارجی از منافع، اهداف و امنیت ملی خود به دفاع می پردازد که در ابعاد سیاسی، امنیتی،‌ اقتصادی، علمی و فرهنگی قابل تقسیم و تعریف است. از این رو، استقلال به معنای واقعی به ضعیت دولتی اطلاق می شود که حاکمیت سیاسی و ساختارها،‌ قوانین و متغیرها و میکانیسم های ایستا و پویای داخلی را مردم و‌ سازوکار بومی یک کشور تعیین می کند؛ در حوزه امنیتی، دفاعی و اقتصادی متکی به خود بوده و قادر باشد که نیازهای راهبردی خود را در حوزه های مختلف مستقلاً تامین نماید و یا نیازهای خود را بدون آنکه بر اراده ملی آن کشور تاثیر بگذارد،‌ مرتفع سازد. درحوزه فرهنگ،‌ ارزشها،‌ سنت ها و بوم باورهای ملی به تنظیم روابط بپرازد و ‌رفتار های فردی و اجتماعی را مدیریت کند. دولتی که عملاً واجد چنین اوصافی باشد، می توان دولت مستقل خواند. معنای حداقلی استقلال هم این خواهد بود، کشوری که خود تصمیم می گیرد و داد و ستدها و تعاملات در محیط بین الملل بر تصمیم بومی و تامین منافع ملی آن کشور تاثیر سوء نگذارد و تحمیلی را تحمل ننماید،‌است لذا دراین دایره باید استقلال تعریف و افغانستان ۱۹۱۹ تا ۲۰۱۴ را به بررسی گرفته شود و مورد داوری قرار گیرد.
بی آنکه استبداد رای داشت،‌ باور دارم و بسیاری در این سرزمین باورمندند که نظام های متعدد شاهی و جمهوری که در یک قرن اخیر تجربه کرده ایم، بیگانه با استقلال به مفهوم ‌واقعی آن بوده و طعم شیرین آن هنوز آرمانی است که باید برای تحقق آن تلاش کرد. دراین ملک از شاه امان الله غازی تا امیران مستبد و شاهان و مدعیان جمهوریت، در ابعاد مختلف سیاسی،‌ امنیتی و فرهنگی اگر نگویم هیچ،‌ کمترین بهره ای از موهبت استقلال داشته ایم و با آنکه هر ساله براستقلال پای می کوبیم و حورا می کشیم اما کشور ما مستحق اطلاق استقلال نبوده یا کمتر بوده است. آیا حفیظ الله امین،‌ ترکی و کارمل می توانند مدعی باشند که حکومت های شان واجد چنین وصفی بوده یا حکومت های شاهی شرم ندارند که چنین واژه ای را بر زبان برانند؟ واقعیت این است که ما حکومت های دست نشانده بسیاری را تجربه کرده ایم،‌آنها نه منتخب مردم بودند و نه رعیت را جز برای حکومت خویش می خواستند. منافع و مصالح شخصی و حد اکثر خاندانی و حزبی مقدرات این ملک را تعیین می کرد و وجه المصالحه قرار می گرفت. تحولاتی هم که اتفاق افتاد،‌ عمدتاً‌ کودتاه های خاندانی یا تصفیه حساب های حزبی بود که پای قدرت های خارجی را در این کشور باز کرد و دست نشاندگی های مستمر به بار آورد. انقلاب شکوهمند ۱۳۵۸ درواقع انفجار همین دردهای متراکم تاریخی و مشاهده ی وابستگی ها بود که ملت را قربانی اشخاص و افراد می ساخت و در یک معامله برون مرزی تصاحب قدرت می کرد و دمار از روزگار رعیت بر می آورد. حکومت کمونیستی دست نشانده روس بود و حکومت های سلف نیز هرکدام به حمایت شرق یا غرب،‌ مشق حکومت می کرد. امارت طالبان محصول اراده ی انگلیس،‌ امریکا، سعودی و پاکستان بود. درکدام یک ازاین نظام ها،‌ حاکمیت ملی بازتاب داشت و منتخب نهادها و ساختارهای داخلی بود و راهبردهای ملی را دنبال می کرد و کنش و واکنش های داخلی و بین المللی آنها مستقل و به منظور تامین خواست و منافع مردم افغانستان بود؟
تاریخ سیاسی گذشته ی ما به حدی گرانبار از وابستگی هاست که کمتر شاهد استقلال بوده ایم اما مستمراً استرداد استقلال کشور را جشن گرفته ایم و "وصف العیش نصف العیش" کرده ایم و حقایق را وارونه روایت نموده ایم. اکنون نیز وضعیت بغرنجی داریم،‌ نیم نگاهی به فصل جدید حیات سیاسی کشور،‌ عمق و سطح این وضعیت را نشان میدهد. چند دوره انتخابات مخدوش را پشت سرگذاشتیم و با آنکه مدیریت امور امنیتی کشور را به عهده گرفتیم، نه تنها در سلاح و معاش نیازمندیم که پاشنه آشیل ماست و اهرم کشورهای خارجی در تامین نظرات آنها در هر داد و ستدی می باشد. درحال حاضر نیز حکومت ما نیازمند حمایت خارجی هاست و بالطبع متاثر نیز هست. انتخابات سالم و انتقال مسالمت آمیز قدرت چنانچه محصول اراده مردم و نهاد های ملی و بدون تاثیر پذیری و دخالت کشورهای خارجی صورت می پذیرفت، بزرگترین پروسه ملی و برجسته ترین نماد استقلال بود اما ناامید کننده،‌ پر تقلب و بحران زا بود و نهایتاً با دخالت ایالات متحده و هشدار و تذکار اینکه اگر چنین یا چنان نباشد،‌ کمک های خود را قطع خواهد کرد،‌ به توافق نیم بند و نا مطمئن رضایت دادیم!؟ وضعیتی که استقلال کشور، سرنوشت مبهم یافته و افق تاری را برای ما مجسم می سازد. برای ملتی که یک و نیم میلیون شهید برای استقلال و حاکمیت ارزشهای دینی و ملی تقدیم کرده، تلخ و اندوهباراست که هنوز شاهد دور زدن مردم و کام گرفتن افراد باشیم و آخر الامر نه انتخاب مردم که خارجی ها حرف آخر را بزنند و میزان باشد. تلخ است اما باید اذعان نمود که ما یک قرن است که واژه استقلال را تکرار کرده ایم اما در پهنه عمل شهد آنرا نچشیده ایم و شاهد آن نبوده ایم و همچنان آرمانی است که باید راه های دشواری را بپیماییم و مادران این میهن، معمارانی را در دامن خویش بپرورند تا شاید روزی به این واقعیت دست یابیم.

نویسنده: سید آقا موسوی نژاد؛ معاون مدیر مسئول روزنامه انصاف


مولف : سیدآقا موسوی نژاد
https://avapress.com/vdci3ua3.t1ay52bcct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما