تاریخ انتشار :شنبه ۵ اسد ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۳۴
کد مطلب : 189056
جرعه‌ای جلادهنده از کتاب معراج‌السعاده (11)

آیا نهایت سعادتِ آدمی غرق‌شدن در لذت‌های جسمانی است؟

آیا نهایت سعادتِ آدمی غرق‌شدن در لذت‌های جسمانی است؟
چگونه می‌توان کسی را که گریه‌اش از ترس سوختنِ در آتش، عبادتش از شوق وصال حوریانِ دلکش و مقصود از و نماز و روزه‌‌اش تناول غذاها و نوشیدنی‌های رنگارنگ است، داخل در اهل بساط قربِ خداوند متعال به شمار آورد؟ چنین شخصی به سبب کدام کمالِ خود مستحقِ تعظیم و برتری بر سایر موجودات است؟
فصل دوم از باب دوم: لذت و رنج قوای چهارگانه
اکنون که مشخص شد انسان دارای چهار قوه است که هر یک از آنها با توجه به انتخاب وی می‌توانند حاکم بدنش باشند، باید دانست که به ازای هر یک از این چهار قوّه، لذت و درد مخصوصی است. لذت هر یک از قوا در چیزی است که مقتضای طبیعتش بوده و به سبب آن خلق شده باشد. درد و رنج هر یک از این قوا هم در آن چیزی است که خلاف طبیعت‌شان باشد.

مقتضای طبیعت قوّ‌ه‌ی عقل و سبب ایجاد آن، کشف حقایق اشیا است؛ بنابراین لذت آن در دانش و معرفت و رنج آن در نادانی و سردرگمی خواهد بود. مقتضای قوّه‌ی غضب، قهر و کینه و انتقام است؛ بنابراین لذتش در غلبه و تسلط، و درد و رنجش در شکست و مغلوب‌شدن است.

قوّه‌ی شهوت که طبیعت آن برای تحصیل غذا و سایر نیازهای جسمی انسان است، لذت آن در رسیدن به آن نیازها و درد آن در ممنوعیت و نرسیدن به آن نیازهاست. لذت و درد قوّه‌ی وهمیه نیز همانند سه قوای دیگر، به موافقِ با طبیعتش بودن یا مخالفت با آن بستگی دارد.

بنابراین همچنان که قوای انسان چهارگونه است، لذت و رنجش نیز به چهار نوعِ عقلیه، خیالیه، غضبیه و شهوانیه تقسیم می‌شود. در این میان بالاترین لذت‌ها، لذت عقلیه است که در حالات مختلف، تغییری در آن حاصل نمی‌شود. لذت‌های دیگر در مقابل لذت عقلیه، ارزش و منزلتی ندارند.

در ابتدای امر، میل انسان‌ها به سایر لذت‌هاست و هرچه جنبه‌ی حیوانیتِ او قوّت می‌گیرد، آن لذت‌ها نیز قوی‌تر می‌شوند و هر زمان که در قوّه‌ی حیوانیتِ انسان ضعف حاصل شود، آن لذت‌‌ها نیز ضعیف‌تر می‌شوند. انسان ابتدا به ساکن دارای لذت عقلیه نیست، زیرا این لذت تنها برای نفوس پاکیزه از رذایل و آراسته به فضایل حاصل می‌شود.

هنگامی که انسان به مرحله‌ی درک لذت عقلیه برسد، به همان اندازه که این قوّه در وجودش شدت می‌گیرد و تسلط عقل بر سایر قوا افزایش می‌یابد، لذت آن هم کامل‌تر و تمام‌تر می‌شود و بعد از آن همه‌‌روزه در حال قوت‌گرفتن است و ضعف و نقصانی برای آن متصور نیست.

منحصر نبودن لذت‌ها به لذت‌های جسمی
تعجب‌آورند کسانی که می‌پندارند لذت‌های انسانی صرفا در نوع جسمانی آن منحصر است. آنان انتهای کمالِ انسان را در رسیدن به لذتِ "خوردن"، "نوشیدن"، "ارتباط جنسی" و امثال آن می‌بینند و نهایت سعادتِ آدمی را غرق‌شدن در چنین لذت‌هایی می‌دانند.

چنین انسان‌هایی،‌ انتهای مرتبه‌ی انسانیت و لذت‌های آخرت را در رسیدن به وصال غِلمان‌ها و حوریان بهشتی و خوردن انار و سیب و انگور و انواع اشربه و اطعمه خلاصه می‌کنند. همچنین رنج‌ها و عذاب‌های آخرت را در آتشِ سوزنده و عقربِ گزنده و گُرزِ گران و پیراهن‌های آتشین منحصر می‌کنند. هدف چنین اشخاصی از انجام عبادات، رسیدن به نعمت‌های فوق و مقصودشان از ترک گناهان، رهایی از عذاب‌های فوق است.

سوال اساسی آن است که آیا این اشخاص نمی‌دانند که چنین عبادتی، عبادتِ مزدوران است؟ در حقیقت این افراد، لذت‌های جسمانیِ کم را رها می‌کنند تا به لذت‌های فراوان‌تری برسند. هیهات که امثال چنین اعمالی با این نوعِ از اهداف بتوانند باعث کمال حقیقیِ انسان و قرب به پروردگار متعال شوند.

چگونه می‌توان کسی را که گریه‌اش از ترس سوختن در آتش، عبادتش از شوق وصال حوریان دلکش و مقصود از و نماز و روزه‌هایش تناول غذاها و نوشیدنی‌های رنگارنگ است، داخل در اهل بساطِ قرب خداوند متعال به شمار آورد؟ چنین شخصی به سبب کدام کمالِ خود مستحقِ تعظیم و برتری بر سایر موجودات است؟

ادامه دارد...
https://avapress.com/vdcgny9q3ak97z4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما