تاریخ انتشار :چهارشنبه ۹ حمل ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۳۸
کد مطلب : 38682
بن بست استراتژی ده ساله آمریکا در افغانستان(1)
پیمانه هیجان آمریکا برای لشکر کشی و رزم آرایی در افغانستان آن چنان از شوق لبریز شده بود که بی محابا افغانستان را در نوردید وهیچ فرصتی را برای تدبیر جامعه جهانی نگذاشت.
آمریکا پروسه ی تروریسم را بر منطقه وافغانستان تحمیل کرد تا خودش را به عنوان یگانه مبارزبرعلیه تروریزم و فداکار عدالت خواه معرفی کند. حافظه تاریخی اما، به خاطر دارد که طالبان به عنوان مأمن امن القاعده با دستان آمریکا وشرکای استعماری اش پرورش یافت و فراگیر گردید. استراتژیست های آمریکا، طالبان را بعنوان زمینه برای دخالت های شان بعد از زمان جنگ سرد سبب سازی کرده بود.

با روی کار آمدن بوش طرح استفاده ازین سبب دست ساخته مطرح شد وبا سناریوی یازده سپتامبر پلان عملی آن اجرایی گردید. با این برنامه سازی، آمریکا با شعار آزادی مردم افغانستان، چهره ی هژمونیک خودش را نیک تجلی داد و با پالیسی مبارزه با تروریزم اجماع جامعه جهانی را به دست آورد و با تداوم جنگ در افغانستان حضور ده ساله اش را در منطقه توجیه کرد. اینک که آمریکا نیک دریافته است که این بازی خیلی طولانی وملال آفرین شده است صحنه بازی را عوض کرده است. وگرنه درامه و بازیگران همان هستند که بودند وبازیچه این بازی نیز همان هست که بود. امپریالیسم آمریکا، شعور وحافظه تاریخ و مردم جهان را به باد استهزاء گرفته است. براساس برساخته های ذهنی استعماری اش براین گمان است که مردم، پارینه فصل های این بازی را پاک از یاد برده است. یا اینکه ذهن جهان سومی اش قادر به پیوند بخش های ظاهرا متفاوت این درامه بلند استعماری نمی باشد. امپریالیسم جهانی از فرادست قدرت، شاید مردم و شعور جمعی شان را کوچک و کوتاه مدت تصور کند ولی تاریخ ثابت کرده است که مردم مصیبت دیده ی استعمارشده، سخت حافظه ماندنی و صبر طولانی دارد. سرانجام اما، مردمی که سال ها خشم خود را اندک اندک فروخورده اند، پیمانه شکیبایی خودرا تهی خواهد دید، بدینسان بی محابا دربرابر وضعیت دهشتناکی که دارد استعمار او را به تاریکی وسیاهی می کشاند، باقامت استوار قد برخواهد افراشت. طغیان خواهد نمود و دست به عصیان خواهد زد.

عصیان دربرابر خداوندگار زور در زمین، با فتوای وجدان و حکم طبیعی حفظ حیات. همراه با احساس مشترک و صلاح عمومی و فراموشی منافع شخصی. تاریخ؛ این شاهد همیشه در صحنه، اعتراف دارد که دربرابر طغیان خلق محروم، هیچ قدرتی غیر از قدرت قادر متعال را یارای مقابله نیست. چه آنکه خشم خلق خشم خداست.

همین حافظه ی ماندنی مردم، نیک به خاطر سپرده است که آمریکا بعد از یازده سپتامبر عزم خودش را در جنگ مسلحانه با تروریزم جزم کرد و براین اساس دو خط را برای دنیا نشان کشید و به صراحت اعلان کرد که هرکه با ما نیست با تروریزم است. آمریکا دنیا را در منظر مردم، با دو چهره به نمایش گذاشت چهره وحشت و ترور و چهره مبارزه با تروریزم وعدالت خواهی، آن هم به پیشوای جهانی آمریکا. اما اینک تمام مردم شاهد است، آن کس که از خط ونشان عبور کرده است و با تروریزم طالبانی در یک میز نشسته و باده نشاط سر می دهد خود آمریکاست. خرد جمعی مردم عالم به نیکی باید دریابد که آمریکا اینک با تروریزم طالبانی هم بزم اند و به همان قاعده ی استنادی آمریکا، هرکه با تروریزم است نه با مردم دنیا که بر ضد مردم دنیاست. و هرکه با تروریزم از در تساهل و مدارا در آیند در تقابل با مردم دنیاست.

پیمانه هیجان آمریکا برای لشکر کشی و رزم آرایی در افغانستان آن چنان از شوق لبریز شده بود که بی محابا افغانستان را در نوردید وهیچ فرصتی را برای تدبیر جامعه جهانی نگذاشت. و چنان سرمست می جنگید که مردم بی گناه و بیچاره افغانستان در زیر چکمه های شان له می شد و تا قرن ها خاک افغانستان بوی باروت سلاح های میکروبی وشیمیایی آمریکا را تنفس خواهد کرد.

حال سوال اساسی اینست که چرا آمریکا پس از ده سال پیکار، ناگهان در وسط میدان ایستاد و سلاح در غلاف کرد. به روی دشمن دیرینه اش خندید و با لطافت گفت که آمریکا دیگر طالبان را دشمن نمی پندارد. مردم حق دارند بدانند که چه پیک محرمانه ی در کار بوده است وچه پیام مهربانانه از طالبان سررسید که آمریکا دست از رزم کشید و بزم دیگر بیاراست، مذاکره و مصالحه ودیالوگ را پیشه خود ساخت.

فراتر از آن، حتی برآنست که به هرقیمتی شده طالبان را به صحنه افغانستان برگرداند و به آنچه که مردم افغانستان در برابر خون و مال و جان شان به دست آورده اند سهیم سازند. آمریکا با چه وکالتی دست آوردهای ده ساله ی افغانستان را یک شبه با طالبان معامله می کند. آمریکا خودش را ارباب مطلق افغانستان می پندارد آن طور که در این معامله نه تنها نظر مردم افغانستان و اپوزیسیون را به هیچ نمی گیرند که حتی دولت افغانستان را دراین مصالحه و معامله پشت در نگهداشته است. آمریکا اینک تنها گزینه حل بحران را مصالحه و مذاکره با طالبان می داند.

آمریکا در طول ده سال فرماندهی جنگ را در افغانستان خودش گرفت و این را به معنای حاکمیت اراده ی پایدار می دانست. اکنون نیز آمریکا طرح مصالحه را فقط با مدیریت و فرماندهی خودش پایدار تلقی می کند. بدین جهت مصالحه با طالبان را به طور مستقل طرح بست کرد و بر آن است که آن طور که خود صلاح می داند با طالبان صلح کند. بیچاره مردم افغانستان که ده سال براین فکر بود که آمریکا برای رهایی آن ها می جنگد. اینک که آمریکا منافعش را در تغییر استراتژی می داند نه برای مردم افغانستان مصالحه می کند که با طالبان سر مردم افغانستان مصالحه می کند.! از دولت افغانستان هیچ گونه انتظار نمی رود.

حداقل از میان اپوزیسیون که خود را حافظ منافع ملت می داند هم یکی برنخواست که به آمریکا اعلان کند که مردم خود صلاح مملکت خویش می دانند نه دیگران. پارلمان افغانستان هم تاکنون هیچ پیش شرطی الزامی را در برابر این طرح مصالحه نگذاشته است. این خود می رساند که هرکس به فکر مصلحت خویش است وبیچاره مردمی که بر سر آن ها گاهی مصالحه و گهی معامله می شوند.

نویسنده: یاسین حکیم
منبع : خبرگزاری آوا - کابل
https://avapress.com/vdcgx39w.ak9774prra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما