تاریخ انتشار :سه شنبه ۱ دلو ۱۳۸۷ ساعت ۱۳:۱۹
کد مطلب : 4680
سید اسحاق شجاعی
سید اسحاق شجاعی
ظلم ستیزی و عدالت خواهی
در بخش قبلی بیان کردیم که در عصر جاهلیت چه ستم ها و بی عدالتی هایی در جهان حاکم شده بود و نمونه هایی از این ستمبارگی ها را در محیط ظهور اسلام و در جامعه عرب نشان دادیم.
 و نیز گفتیم که یکی از دلایل و فلسفه آمدن دین جدید همه گیر شدن همین ستم ها بود و مهمترین وظیفه الهی پیامبر مبارزه سخت و طاقت فرسا با این ظلم ها و حق کشی ها و اجحاف ها در جامعه بود. 

پس از رحلت پیامبر اکرم گروهی که خون جاهلیت در رگ های شان جریان داشت، به فرهنگ ستم پرور و مشرکانه جاهلیت بازگشتند. 

خصوصا کسانی که با شمشیر اسلام تن به تسلیم داده بودند. حقیقت اسلام و توحید و عدالت و انسانی بودن دین اسلام آنان را مسلمان نکرده بو بلکه مشخصا ابوسفیان و پسر او مفاویه تا آن جا که برای شان امکان داشت با سپاه اسلام جنگیدند، وقتی که اسلام در تمام شبه جزیره عرب گسترش یافت و شمشیر اسلام را روی سر خود دیدند به ناچار شهادتین بر زبان جاری کردند اما در دل و جان نه تنها کافر و بت پرست ماندند که حتی کینه و بغض اسلام را نیز در دل جای دادند و نگهداشتند و در پی به دست آوردن فرصتی بودند تا آن را نشان بدهند. 

زاده ابوسفیان این فرصت طلایی را با ولایت شام به دست آورد. شام هم از مرکز خلافت یعنی مدینه فاصله بسیار داشت و معاویه در کارهای ضد دینی خود می توانست به دور از چشم خلفای سخت گیر، آزادی عمل داشته باشد.
 
چنان که شام سرزمینی بود که مردم آن تازه مسلمان بودند و به دلیل دوری از مهاجرین و انصار مدینه و مکه، چیزی از اسلام نمی دانستند و این خود فرصتی بود در اختیار خاندان ابوسفیان که هرچیزی را که دل شان بخواهد به نام دین و اسلام به آن مردم بیاموزند. خاندان ابوسفیان پیش از هرچیز و بیش از هرکاری کینه و دشمنی خاندان هاشمی و در رأس آنان کینه امام علی را در زمین دل آماده شامیان کاشتند.
 
چه این که آنان علاوه بر دشمنی قبیله ای، کینۀ جدیدی از علی در دل جای داده بودند. زیرا این علی بود که در جنگ های بین اسلام به فرماندهی رسول خدا و کفار به فرماندهی ابوسفیان، تعدادی از سران کافر آنان را به قتل رساند و داغ آن ها را در دل شامیان و خاندان سفیانی باقی گذاشت. 

بیان یک نمونه می تواند عمق شست و شوی مغزی و فکری معاویه را در شام نشان دهد: وقتی امام علی در سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه با شمشیر ابن ملجم مرادی به شهادت رسید و مردم شام، پس از چندی از آن با خبر شدند، با تعجب از هم می پرسیدند که چرا علی در مسجد کشته شده ؟ علی که اهل نماز نبود پس در مسجد چه می کرده است؟ 

معاویه پس از آن که این زمینه سازی ها را در شام انجام داد و یک سپاه کلان بی خبر از همه جا و آموزش داده شده با آموزه های دلخواه معاویه و نیز سرزمین بزرگ و سرشار از ثروت و نعمت شامات را در اختیار داشت، دست به اقدامات عملی برای باز گرداندن جاهلیت اما به نام اسلام به جامعه زد. ما چند مورد از اقدامات ضد اسلامی اورا فهرست می کنیم: 

1- یاری نکردن خلیفه گرفتار 

عثمان بن عفان خلیفه سوم برای بنی امیه در دستگاه خلافت بیش از حد میدان داده بود. آنان از هم قبیلگی با خلیفه و از حسن نظر و اعتماد فراوان او سوء استفاده کردند و دستگاه خلافت را با ستم ها و سوء استفاده های مالی و فرصت طلبی های سیاسی خود به فساد کشاندند. وقتی مردم، خلیفه را در فشار قرار دادند، او از معاویه که در شام برای خود سپاه و دستگاه عریض و طویل درست کرده بود و بیش از خود خلیفه صاحب قدرت بود کمک خواست اما معاویه تن نداد و نظاره کرد تا وقتی که خلیفه کشته شد. پس از کشته شدن خلیفه، خون غیرت در رگ های قبیله ای او به جوش آمد و به خون خواهی خلیفه سپاه و لشکر تدارک کرد که البته هدف او نه خون خواهی خلیفه که انتقام گیری کشته شدگان خود در بدر و احد از امام علی بود. جالب تر این که معاویه، خون خلیفه را از امام علی می طلبید، این در حالی بود که امام در شورش مردم بر ضد خلیفه در کنار او بود و خودش با فرزندانش حسن و حسین به یاری خلیفه شتافتند. 

2- سرپیچی از دستور خلیفه 

پس از آن که امام علی با اجماع امت و اصرار بزرگان صحابه خلافت را پذیرفت، برخی از والی های سابق را برکنار و والی های جدیدی اعزام کرد. یکی از آن والی ها که امام دستور برکناری او را صادر کرد معاویه بود. این حق طبیعی و اولیه خلیفه بود که طبق سیاست خود عزل و نصب کند. پست و ریاست در اسلام یک موقعیت نیست بلکه یک فرصت است برای خدمت به جامعه و نشان دادن استعداد و قابلیت ها و توانایی ها خود. اما معاویه، از پذیرش دستور خلیفه سرباز زد و بر ماندن در قدرت شام اصرار نمود.
 
3- آراستن سپاه بر ضد امام 

بر اساس مواردی که اشاره شد، معاویه سپاه شام را بر ضد امام و خلیفه جدید آراست و جنگ خونین صفین را به راه انداخت. در این جنگ خون تعداد زیادی از مسلمانان به زمین ریخت و سرنوشت امت اسلامی را در مسیر کجراهه قرار داد. زیرا برآیند این جنگ حوادث تلخی مانند به وجود آمدن خوارج و جریان نهروان و قضیه حکمیت و نجات معاویه از شکست حتمی بود. 

4- نقض پیمان صلح 

معاویه پس از شهادت امام علی، بر ضد پسر او حسن بن علی سپاه شام را کسیل داشت و بار دیگر شام را در برابر عراق قرار داد اما حسن بن علی برای جلوگیری از ریختن خوه مسلمانان،سرانجام با او از در صلح درآمد. اما هنوز مرکب صلحنامه امام حسن و معاویه خشک نشده بود که معاویه صلحنامه را زیر پا گذاشت و رسما نقض آن را اعلام کرد. 

5- تعرض به دوستداران امام علی 

یکی از مواد صلخنامه امام حسن یا معاویه بن ابوسفیان این بود که معاویه از پیگرد و باز داشت و آزار و ازیت پیروان و دوستداران خاندان پیامبر دست بردارد. اما معاویه با افزودن بر قدرت جهنمی خود نه تنها این ماده از صلحنامه را رعایت نکرد بلکه بر دشمنی، تعقیب، زندانی، شکنجه و کشتار مسلمانان پیروی خاندان پیامبر افزود. او عناصر مؤمن و مخلص را به زندان می انداخت و شکنجه می کرد. این کار را تا جایی ادامه می داد که آن افراد یا از دوست داشتن امام علی دست بردارند و یا کشته شوند. ما از آن افراد کسی را سراغ نداریم که دست از محبت خاندان پیامبر برداشتهباشد. در نتیجه همگی توسط عناصر ناپاک و جانی و خون ریز معاویه به شهادت رسیدند. 

6- بدعت در جریان خلافت 

یکی از بدعت های خطرناک معاویه تبدیل خلافت به سلطنت بود. او که در همسایگی سلطان نشین روم زندگی می کرد از آنان آموخته بود که چگونه بتواند قدرت را در خانواده خود موروثی کند. او با استفاده از پراکندگی و ضعف مسلمانان، از امت اسلامی برای یزید پسر خود بیعت گرفت که پس از مرگ خودش خلیفه مسلمین باشد. این اولین گام در نابودی خلافت اسلامی بود. 

ای کاش یزید یک مسلمان بود. و ای کاش او ذره ای شایستگی خلافت بر مسلمانان را می داشت. یزید جوانی بود بی بند و بار، عیاش، سگ باز و بوزینه باز. او به هیچ کدام از احکام و دستورات اسلام نه تنها پایبند نبود که حتی تظاهر به پایبندی به آن ها را هم نمی کرد. بی پروا قمار می زد و شراب می خورد و به لهو و لعب و شادخوارگی مشغول می شد. 

بر اساس همین طرح های خطرناک معاویه با معاونت عمروعاص بود که پس از مرگ او خلافت به دست جوانی مثل یزید افتاد. خلافت که میراث مهم و آسمانی پیامبر بود، در دست بنی امیه تبدیل به بازیچهۀ کودکانۀ شد و حالادر دست یزید بود و با آن بازی می کرد.
معاویه و یزید بر این باور بودند که دین و پیامبری و این حرف ها همه هیچ و پوچ است که محمد درست کرده تا قدرت قریش را از چنگ بنی امیه در آورد و همیشه در دستان بنی هاشم نگهدارد. معاویه که باهوش تر بود این باور خود را آشکارا بیان نمی کرد اما یزید به صراحت تمام آن را به زبان می آورد. وقتی اسیران جنگ کربلا را به حضور پذیرفت با خواندن این بیت شعر، اعتقاد خود را بیان کرد؛ او به روشنی گفت ای کاش کشته شدگان ما در جنگ بدر و احد اکنون می بودند و می دیدند که من چگونه از کشندگان بنی هاشم در کربلا انتقام گرفته ام: 

لیت اشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل
فأهلوا و استهلّوا فرحا ثمّ قالوا یایزید لا تشل
قد قتلنا القوم من ساداتهم و عدلناه ببدر فاعتدل
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل (الملهوف علی قتلی الطفوف، ص214) 

ابا عبد الله الحسین در چنین شرایطی قرار گرفته بود. شرایطی که در آن ستم، بدعت، دشمنی با اصول اسلام، دشمنی با مسلمانان واقعی و انحراف از مسیر پیامبر و اهلبیت او در اوج خود رسیده بود. او دو راه بیشتر نداشت؛ یا به گوشه ای می خزید و مرگ تدریجی و قطعی اسلام را تماشا می کرد و یا دست به قیام و مبارزه می زد. او به عنوان یک مسلمان واقعی، فرزند پیامبر و فرزند امام علی نمی توانست راه اولی را انتخاب کند. پس او راه مبارزه را برگزید هرچند به شهادت خودش و جوانان و یارانش و اسارت خانواه اش بیانجامد. او با این شعارها گام به میدان گذاشت: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامۀ براع مثل یزید» شعار همیشه جاودان او که هم اکنون شعار همۀ آزادگان جهان است این بود: «هیهات منّا الذّلۀ»


منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل
https://avapress.com/vdcj.oexfuqemysfzu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط